eitaa logo
ستایشگران عاشورایی
112 دنبال‌کننده
4 عکس
2 ویدیو
2 فایل
حلقه ادبی شهید غلامعلی رجبی وابسته به معاونت جوانان عاشورایی هیئت رزمندگان اسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 امام حسن مجتبی علیه‌السلام 📝حبیب‌ چایچیان دردا که سوخت آتش دل، جسم و جان من برخاست دود غم، دگر از دودمان من شد آشیانه‌ام قفس تنگ این جهان جغدی در این قفس شده هم‌آشیان من کامم که خود ز غصّهٔ ایام تلخ بود شد تلخ‌تر ز همسر نامهربان من هرکس به آب رفع عطش می‌کند، ولی یک جرعه آب، ریخته آتش به جان من... زهر جفا ز لالهٔ رویم ربوده رنگ با خطِّ سبز آمده حکم خزان من بس ناروا شنیده‌ام و صبر کرده‌ام دردا که سخت بوده بسی امتحان من آری یتیم می‌شود امروز قاسمم گرید به نور دیدهٔ من دیدگان من در کربلا به جای من او را قبول کن مشکن حسین من، دل این نوجوان من زهرا کجاست تا که در آغوش گرم او آسان بر آید از تن مجروح، جان من تا بر زبان برد مگر از لطف، نام ما یک عمر «یا حسن» شده ورد زبان من صد ره مرا ز عشرت فردوس خوشتر است یک‌بار اگر که یار بگوید «حسان» من 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 امام حسن مجتبی علیه‌السلام 📝محمدحسین ملکیان صلح وقتی به معنی صلح است، که پذیرنده سنگری دارد و اگر صلح را قبول نکرد، پشت گرمی به لشگری دارد و اگر پرچم سفید نداشت، یا به یاران خود امید نداشت سر به زانوی غم اگر که گذاشت، دامن مهر مادری دارد دامن مادری اگر که نداشت، چاره‌ی دیگری اگر که نداشت باز در اوج بی کسی هایش، سر در آغوش همسری دارد سنگری نیست ، لشگری هم نیست، چند وقتی ست مادری هم نیست پشت این مرد ظاهرا خالی ست، نه… که در پشت خنجری دارد همه درها به روی او بسته، همه درها به روی او بسته همه درها به روی او… اما همچنان رو به غم دری دارد زنی آمد میان بیت نشست، کاسه ی زهر را گرفت به دست به خیالش که خانه ی تاریخ، شیشه های مشجری دارد هرچه گشتم میان باطل و حق، هیچ حرفی به غیر جنگ نبود ای لغت نامه ها قبول کنید صلح معنای دیگری دارد! 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 امام حسن عسکری علیه‌السلام 📝سید محمدجواد شرافت روی تو برده رونق ماه تمام را مجذوب کرده جلوهٔ تو خاص و عام را حسن تو بی‌نهایت و فضل تو بی‌شمار مبهوت مانده‌ام بنویسم کدام را تفسیر چشم‌های تو برهان عاشقی‌ست می‌خوانم از نگاه تو خیرالکلام را هر راهبی که دید تو را گفت دیده است با چشم خود مسیح علیه‌السلام را هر جا که تو قدم بزنی «سُرَّ من رَءا»ست سرشار کردی از نفست هر مشام را اما قدوم سبز تو ای کعبهٔ بهشت حسرت به دل گذاشته بیت الحرام را دیدند دشمنان تو حیران و مضطرب آرامش نگاه تو و شیر رام را دست سخاوت تو و چشم عنایتت پر کرده از نسیم سحر صبح و شام را از ما مگیر، ای همه باران و روشنی لطف مدام و مرحمت مستدام را 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 امام حسن عسکری علیه‌السلام 📝محمدعلی بابایی باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم جایی که فرزندت در آنجا روضه خوان باشد دريايي از درد و غريبي موج خواهد زد پای حسن هرگاه جایی درمیان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست سقف مزارت هم زمانی آسمان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست وضعت میان خانه چون زندانیان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست خون دلت از کنج لب هایت روان باشد آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد سخت است تشنه باشی و لب های لرزانت حتی برای آب خوردن ناتوان باشد هنگام برخورد لبت با کاسه ی آب است وقت گریز روضه های خیزران باشد 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
01_Nohe_EmamHasanAskari.mp3
419.7K
🔘 امام حسن عسکری علیه‌السلام 📝محمدحسین رحیمیان السلام علیک ، یا حسن عسکری یا امام الهدی ، یابن علی النقی قبله ی سامرا یابن خیرالنساء واغریبا وا اماما . در جوانی شدی ، چرا تو سیر از جهان همچنان مادرت ، شده بهارت خزان وای ِمن روز و شب جانت آمد به لب واغریبا وا اماما . غم نخور از عطش ، شاه ِ مَلَک پاسِبان شده سقای تو ، مهدی ِصاحب زمان دلت از سامرا رفته تا کربلا واغریبا وا اماما . شکر حق ، حضرت کشته ی دور از وطن نشده پیکرت ، بی سر و بی پیرهن نشد ابن الرضا کفنت بوریا 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 صاحب‌الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف 📝آیت الله غروی اصفهانی (کمپانی) صنما به جان نثاران ز چه رو نظر نداری ز رسوم دلبری هیچ مگر خبر نداری سر ما و شور عشقت، دل ما و نور عشقت خبر از ظهور عشقت چه کنم اگر نداری عجب است تندخویی ز تو ای که خوبرویی تو مگر بدین نکویی هنر دگر نداری جگرم ز آتش عشق کباب شد ولیکن تو ز ناز و کبریایی هوس جگر نداری سر عاشقان ز سودای تو بر بدن گران است تو ز بس که سرگرانی نظری به سر نداری به در تو سر سپردم به امید سرپرستی تو چرا تفقدی از من در به در نداری؟ چو غبار راه، سرگرد شدم به گرد کویت چو نسیم درگذشتی و به من گذر نداری شب غم دراز و و از دامن دوست، دست کوته چه شب است ای شب تیره مگر سحر نداری ره عشق مفتقر می‌طلبد تن بلاکش تو به این شکستگی طاقت این سفر نداری 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 ترجمه منظومی از شعر عاشقانه‌ای که بانوی گرانقدر حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها) برای پیامبر اکرم (ص) سروده بودند. 📝حسن صنوبری دلِ عاشق به دوستان بسته است گرچه از درد، جسم او خسته است گر بپرسند چیست مزه‎ی عشق به هم این نیش و نوش پیوسته است جان به قربانِ آنکه در دوریش چشم من اشک‎بار و خون‎بار است دل هر خیمه شد تهی ز سوار به جز آن دل، که خیمه‎ی یار است تا که یوسف ز دیده پنهان است بیتِ یعقوب، بیت الاحزان است . 🔹 متن اصلی شعر حضرت خدیجه (که پس از نخستین دیدار، آن هنگام که پیامبر اسلام با بانو خدیجه وداع می‎کنند و سوار بر مرکب از ایشان دور می‎شوند) سروده‌اند: قلب المحبّ الی الاحباب مجذوب و جسمه بید الاسقام منهوب و قائل کیف طعم الحبّ قلت له الحبّ عذب و لکن فیه تعذیب افدی الذین علی خدّی لبعدهم دمی و دمعی مسفوح و مسکوب ما فی الخیام و قد صارت رکابهم جمّاً الّا محبّ له فی القلب محبوب کانمّا یوسف فی کلّ ناحیة والحزن فی کل بیت فیه یعقوب . ترجمه منظوم: 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 پیامبر وحدت آفرین 📝سید مسیح شاهچراغ قصيده آه بگريد، پر از بلا بشود به سوگوارى آيينه مبتلا بشود محمد آمده در شعر من، به سينه زنان قصيده کاش براى غمش حرا بشود از آن دو چشم جگر سوز، اشک خون بچکد حراى شعر پر از عطر ربّنا بشود به حال و روز کتاب خدا چه مى گذرد! چقدر محمل تفسير ناروا بشود؟ ببين که بر جگر دين چه زخمها بزند همان که سجده او غرق در ريا بشود همان که لعن برايش هميشه ملعبه اى است بنا است تفرقه انداز دين ما بشود منافقانه نشسته است تا نگاه کند به دست خنجر فتنه سرى جدا بشود برادرم، به گمانم رسيده ساعت آن که نغمه لبمان اِتّحادُنا بشود اگر نقاب بيفتد به تيغ وحدت ما وراى چهره تکفير رونما بشود جهان به چشم ببيند که حيله گر چه کسى است؟ يهود از پس آن پرده برملا بشود هميشه شيعه مشتاق آرزو بکند به عشق دين خدا هر کجا فدا بشود جلال حج من و تو به اوج خود برسد در اين ميانه فلسطين اگر منا بشود چه باک، خاک تو را قتلگاه شيعه کنند و در تلاطم خون غزّه، کربلا بشود مگر که شيعه بميرد، عفاف دختر تو اسير حلقه گرگان بى حيا بشود براى سنى عاشق سعادتى ابدى است اگر شهيد حرمهاى سامرا بشود نجف، نگين درخشان خاتم تو شده است که سينه ات سپر جان مرتضى بشود شکوه غيرت تو اين اجازه را ندهد که فرق شير خدا باز هم دو تا بشود اگر که چشمه وحدت بجوشد از دلمان درخت عزّت اسلام با صفا بشود به جاده دل بسپاريم تا صبا بوزد که دردمان به شميم خوشى دوا بشود بدان که صبح تماشاى او فرا برسد کسى که منتقم دين مصطفى بشود 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 پیامبر وحدت آفرین 📝جواد محمدزمانی سخن ز حبل الهی و بانگ «وَ اعتَصِمُو»ست حقیقتی که هدایت همیشه زنده به اوست حقیقتی که همه انبیا از آن گفتند به امت خود از آن چشمۀ روان گفتند حقیقتی که از آن، طاعتی فراتر نیست حقیقتی که اساس شریعت نبوی‌ست برادریم همه، در پناه پیغمبر کدام نعمت از این نعمت است بالاتر؟... اگر که خواهی از آن ذات، رحمتی ازلی برای وحدت امّت بکوش، مثل علی علی ستارۀ صبرش، شبی افول نداشت و حرف‌های عجولانه را قبول نداشت علی پس از جمل آیا پی قیام گرفت؟ مگر ز همسر پیغمبر انتقام گرفت؟ علی اگر چه به سینه بسی جراحت داشت در ازدحام صفوف نماز، شرکت داشت... علی کجا سر بازار ظلم، حجره گرفت؟ مقدسات که را یک به یک به سخره گرفت؟ علی که در سخنش لحن ناگوار نبود علی که اهل سخن‌های نیش‌دار نبود... علی نگفت و به نام علی چه‌ها گفتند به جان حضرت او یک به یک خطا گفتند... بسا مرید علی‌اند و کارشان شوم است علی هنوز در این روزگار مظلوم است جنایتی‌ست به نام علی جفا کردن زبان به یاوه و حرف سخیف وا کردن جنایتی‌ست جهان را به چوب خود راندن هر آن‌که گفت ز وحدت «خلیفه‌ای» خواندن! هر آن‌که گفت ز وحدت منافقش خواندن برای هَدم برائت، موافقش خواندن... کجا کس از طمع خام، شیعه خواهد شد؟ کجا به یاوه و دشنام شیعه خواهد شد؟ به‌هوش باش که طرد و تنش برائت نیست اسائۀ ادب و سرزنش برائت نیست... برادر! این دل پر زخم را مداوا کن بیا به خاطر مولا کمی مدارا کن برادرم، سخن از «اتحاد» باطل نیست چنان که «روزه» و «حج» و «جهاد» باطل نیست اگر میان من و تو هنوز مهر و وفاست به نص آیه «اَلمؤمنون اِخوَه» به پاست برادر! آن نفس مهرپروری چه شده‌ست؟ به من بگو که حقوق برادری چه شده‌ست؟ چه شد که بانگ به صلح و صفا زدن عار است؟ تو را به نام برادر صدا زدن عار است؟ بگو به امت پیغمبر این سخن دائم: روایت است که «اَلمُسلِمُ اَخُ المُسلِم»... از آن بترس که خوبان پی ستم افتند برادران مسلمان به جان هم افتند به افتراق زمان، افترا به هم بزنند به نام حق علی، پشت پا به هم بزنند... چنان مگو که کلامت به خصم، خانه دهد به دست ظالم تکفیریان بهانه دهد سکوت کن، نه سکوتی که گوشه‌گیر شوی به دست ظالم جبر زمان اسیر شوی! نه هر که اهل سکوت است بی‌گمان خفته‌ست که در سکوت هزاران هزار ناگفته‌ست برادرم، سحری با دلم موافق باش بیا و پیرو راه امام صادق باش که بر فضیلت او دست مدعا نرسد «به حُسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد»... 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله 📝غلامرضا شکوهی تا بر بسیط سبز چمن پا گذاشته‌ست دستش بهار را به تماشا گذاشته‌ست از بس‌که دست برده در آغوش آسمان پا بر فراز گنبد مینا گذاشته‌ست می‌بارد از طلوع نگاهش تبار صبح خورشید را به سینۀ خود جا گذاشته‌ست تا مثل کوه ریشه دَواند به عمق خاک یک عمر سر به دامن صحرا گذاشته‌ست دستی لطیف، ساغر سرشار عشق را در هفت‌سین سفرۀ دنیا گذاشته‌ست نوری «امین» نشسته در آغوش «آمنه» دریا قدم به دیدۀ دریا گذاشته‌ست نوری که از تبلور رخسار او دمید مهتاب را به خانۀ دل‌ها گذاشته‌ست 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله 📝نفیسه سادات موسوی خشکاند آبِ ساوه‌ی از مکه دور را درهم شکست هیبت بت‌های کور را خاموش کرد آتش ده قرن زنده را لرزاند کاخ پادشه پرقصور را بیش از هزار سال به دنبال او، بشر می‌خواند خط به خط صفحات زبور را با چلچراغ سبز نبوت قیام کرد روشن نمود یک تنه راه عبور را آمد رسوم جهل جهان را کنار زد بر هم زد او سیاهه‌ی "زنده‌به‌گور" را با حُسنِ خُلق بود مسلمان‌شان نمود بدکیش و گبر و مست و عنود و شرور را او رحمتی برای جهان بود و بی‌دریغ لبریز عشق کرد تمام صدور را روحی دگر دمید به معنای واژه‌ها در هم تنید شعر و شعار و شعور را هم سر زدن به اهل نفس را رواج داد هم رفتنِ زیارت اهل قبور را سیراب کرد با دم عیسایی‌اش ز دور صدها اویسِ عاشقِ حسِ حضور را "سلمان" که خواند حضرتش او را ز اهل بیت بر سینه‌ی عجم زده مُهر غرور را "او" وعده داده بود به دنیا که تاکنون چشم انتظار مانده زمانه، ظهور را 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
 🔘 حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله 📝محمدحسین ملکیان چهره انگار... نه، انگار ندارد، ماه است این چه نوریست که در چهره ی عبدالله است؟ این چه نوریست که تاریکی شب را برده دل مرد و زن اقوام عرب را برده این چه نوریست که پر کرده همه دنیا را راهی مکه نموده ست یهودیها را جریان چیست؟ فقط اهل کتاب آگاهند همه انگشت به لب خیره به عبداللهند همه حیرت زده، نوری که معما شده است چند وقتی ست که در آمنه پیدا شده است شور تا در دل انس و ملک و جن افتاد چارده کنگره از کاخ مدائن افتاد غیر از این هر خبری بود فراموش شد و ناگهان آتش آتشکده خاموش شد و طالع نیک امیران جهان بد افتاد ته جام همه شان عکس محمد افتاد! طفل همراه خودش بوی خوش گل آورد مثنوی رام شد و رو به تغزل آورد چهره آرام، زبان نرم، قدم ها محکم قامتی راست، تنی معتدل، ابرویی خم گفتم ابرو، نه! دو تا قوی سیاه عاشق که لب ساحل امنند ولی دور از هم لب بالایی او آب بقاء کوثر لب پایینی او آب حیات زمزم دست، تفسیرگر خیرالامور اوسطها آنچه کرده ست کرامت نه زیاد است نه کم چون «لما» زینت «لولاک خلقتُ الافلاک» هم نگین است به انگشت فلک هم خاتم دخترش از سه زن برتر عالم برتر همسرش هم رده با آسیه است و مریم قدر او را ولی افسوس که «من لم یعرف» علم او را ولی افسوس که «من لم یعلم» هرچه گفتیم کم و منزلتش بیشتر است پیش او خوارترین معجزه شق القمر است 🆔 @setayeshgaran_ashuraee