eitaa logo
شهید عباس دانِشگَر ♡
672 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
112 فایل
♦️شهید مدافع حرم عباس دانشگر سردار اباذری: شهید عباس دانشگر نمونه بارز یک جوان مومن انقلابی بود👌🏻♥️ #نشر مطالب کانال باعث زنده نگهداشتن یاد شهدا می شود فوروارد زیباتره♡ ¹³⁹⁸.⁹.²⁴ (: ✨🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
••✨•• {طـنـز}❗️ _همـسرمڪرون‌گـفتـہ؛حجـاب‌زنــان‌مسلـمـان‌بـاعث‌تـرس‌ڪودڪان‌ میشوند. پـ ن؛ خـودشـون‌خـیـلـے خـوشگلـن😒😂 نڪشیمون‌‌زیـبا🤪 دقـیقـا‌جـالبہ چیـزای‌ڪہ میگـن،وصلہ ی‌ خودشـونہ😒 •═•••◈🌸◈•••═• @sh_daneshgar •═•••◈🌸◈•••═•
✍🏻استـاد قــرائـتـے : آدمـیـزاد مـوجود عـجیـبـے است ، چون بـرای هـدایتـش 124 هـزار پیامبرڪفـایت نڪرد ، امـا بـرای گمـراہ کردنش یڪ شیطـان ڪافے بــود!!! 😐❤️ •═•••◈🌸◈•••═• @sh_daneshgar •═•••◈🌸◈•••═•
@shahed_sticker۱۰۲۴.attheme
306.3K
📲 • 📌سفارشی 🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇 ✨| @sh_daneshgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
را با عــــشــ❤️ــق انــتـــخــاب کـــن ....❤️ چــــادرم را بـــا هــمــه ی ســخــتـی هــایــش دوســ❤️ـت دارم... ♥️ʝơıŋ➘ |❥ @sh_daneshgar♥️
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مـــیـبـنــی خـــواهــرم...😔 بـــایــد بــا ســپــر عــمـه جــون بـــاشــی✨💔😔 شـــهــدا شـــرمـنــده ایـم💔 ♥️ʝơıŋ➘ |❥ @sh_daneshgar♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
●💛|°• |• ࢪفیـق‌بــازی بہ سبڪ شہـدا بہ روایت: حاج‌حسـین‌یڪتا •═•••◈🌸◈•••═• @sh_daneshgar •═•••◈🌸◈•••═•
★★🌹 چهره‌اٺـ بـا چادرٺـ  مثـل گـل|🌸| ریحـانھ شــد|•° ضــامــن ،،لــبــخــنــد ،،مــهــدی،، چـــادر تــــوســت...بــــانــو✨😍 ♥️ʝơıŋ➘ |❥ @sh_daneshgar♥️
🌸 🦋 فصل اول: 🌱 •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• - مهسا ؟ مهسا جون ؟؟ دخترم ؟؟؟ بیدار شو دیگه تنبل چقدر می خوابی ؟؟ - الان بیدار میشم چند لحظه صبر کن - نه خیر صبر نمی کنم پاشو ببینم لنگ ظهره - خیلی خب بابا بیدار شدم دیگه - آفرین دختر گلم پاشو دست و صورتتو بشورو بیا صبحونه بخوریم - میشه بگی منا خانم صبحونه ام رو بیاره تو اتاقم بخورم ؟؟ - نه خیر من مثل بابات نیستم که انقدر لوست کنم چه معنی داره آدم صبحونه اشو توی تخت خوابش بخوره ؟؟ پاشو بیا پایین ببینم - خیلی خب بابا الان میام 😕 خوب می دونستم هر چقدر هم که اصرار کنم بزاره بخوابم و خودم رو بزنم به خواب فایده نداره وقتی که مامانم قصد کنه کاری رو انجام بده مثلا منو از خواب بیدار کنه تا موقعی که بیدارم نکنه دست بردار نیست به خاطر همین هم با بی حوصلگی از خواب بیدار شدم و نگاهی به ساعت رو به رو ام انداختم. نگاهم روی ساعت خشک شد 😳 جیغ زدم: - مامانننننننننننن - چیه ؟ چی شد ؟؟ سوسک اومده تو اتاقت ؟؟؟ - نه بابا. آخه مادر من از نظر شما ساعت ۹ صبح لنگ ظهره ؟؟؟؟!!! - خیلی خب بابا ترسوندیم فکر کردم چی شده. بله. تو که منو می شناسی از نظر من آدم باید سحرخیز باشه. تازه من چند ساعت پیش می خواستم ییدارت کنم بابات نزاشت - بازم خدا خیر بده بابامو 「 این منم مهسا دختر یکی از کارخونه دار های بزرگ ایران هرچی بابام لوسم میکنه و نازمو میکشه مامانم سخت در تلاشه که منو یه دختر مستقل و مقاوم بار بیاره خب طبیعتا منم بابام رو به مامانم ترجیح میدم دیگه 😅 」 حسابی کفری شده بودم تنها موجودی که می تونست منو محبور بکنه جمعه صبح زود از خواب بیدار بشم مامانم بود 😤 ولی دیگه چاره ای نبود خواب از سرم پریده بود و مجبور بودم برم پایین تا در آغوش گرم خانواده صبحونه بخورم با صورت نشسته و موی شونه نکرده پله ها رو دو تا یکی طی کردم و رفتم سمت میز غذاخوری که صبحونه بخورم مامانم تا چشمش به قیافه من افتاد سرخ شد 😡 - این چه ریخت و قیافه ایه ؟؟! برا چی موهاتو شونه نکردی - مامان ولم کن دیگه صبح جمعه از خواب بیدارم کردی بعد توقع داری شاد و شنگول و مرتب هم باشم ؟؟ - از دست تو مهسا. مسعود تو نمی خوای یه چیزی بهش بگی ؟؟ - راست میگه دیگه خانم می زاشتی بچه بگیره بخوابه. هر روز که مجبوره صبح زود بیدار شه و بره دانشگاه حالا این یه جمعه رو می زاشتی بخوابه - وااااااای از دست تو مامانم روانشناسی خونده بود و یه مرکز مشاوره هم داشت تقریبا جزء روانشناس های به نام و معتبر شناخته میشد به خاطر همین هم براش خیلی مهم بود که خانواده اش یک سبک زندگی ایده عال داشته باشند 👌🏻 و روی همه چی من حسابی حساس بود با اینکه حوصله کار ها و تذکر هاش رونداشتم ولی دلم نمیومد عصبانی اش کنم به خاطر همین خودمو تسلیم کردم و گفتم: - خیلی خب بابا ببخشید. الان میرم صورتمو می شورم و مو هامو شونه می کنم. بعد از اینکه اوامر مادر جان رو انجام دادم با خیال راحت نشستم سر میز تا صبحانه بخوریم. •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• رمان جدید عشق پاک در کانال زیر 😍👇🏻 💌| @sh_daneshgar
🌸 🦋 🌱 •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• مامانم نگاهی به چهره ام انداخت و لبخند زد منم همونطور که داشتم مربا ی آلبالو رو روی لقمه کره ام می ریختم بهش لبخند زدم 😁 کاملا معلوم بود از اینکه گوش به حرفش دادم حسابی راضیه مشغول صبحونه خوردن بودم که صدای گوشیم بلند شد فوری از روی صندلی بلند شدم که تا قطع نشده به اتاقم برسمو تلفن رو جواب بدم بدو بدو از پله ها رفتم بالا و خودمو به اتاقم رسوندمو گوشی رو از روی میز برداشتم سیو کرده بودم رفیق جـ♥️ـان تماس رو وصل کردم‌. گوشی رو گرفتم در گوشمو گفتم: - جانم ؟؟ - سلااااااااام مهسا خانم حالت چطوره ؟ - سلام عزیزم خوبم ممنون تو چطوری ؟ - منم خوبم خدا رو شکر. امروز میای کلاس ؟؟ - کدوم کلاس ؟!! - مهسا حواست کجاست ؟؟ ترم جدید کلاس های عکاسی شروع شده دیگه - آخ آخ خوب شد گفتی کلا یادم رفته بود 🤦🏻‍♀ - از دست تو. حالا میای ؟؟ - آره بابا حسابی دلم برات تنگ شده. فقط کلاس ساعت چند شروع میشه ؟؟ - ساعت ۱۱ - یه ساعت دیگه ؟؟ 😱 - آره دیگه تقریبا - خیلی خب تمام سعیمو می کنم بیام - باشه بیام دنبالت ؟؟ - نمی دونم. حالا تا نیم ساعت دیگه بهت خبر میدم - باشه عشقم. کاری نداری ؟؟ - نه خدا حافظ - یاعلی ریحانه دوست صمیمی ام بود. سر کلاس عکاسی باهاش آشنا بودم. دختر خیلی با هوشیه 👌🏻 ریاضی محض می خونه البته منم باهوشما 😅 ولی بیشتر از باهوش بودن هنرمندم توی نقاشی و نوازندگی و عکاسی حرف ندارم به خاطر همین هم رفتم رشته معماری خانواده ی منو ریحانه از نظر فرهنگی خیلی باهم دیگه اختلاف دارند من تو یه خانواده آزاد بزرگ شدمو اون توی یه خانواده مذهبی به خاطر همین هم خانواده من زیاد خوش شون نمیاد من با ریحانه در ارتباط باشم ولی با همه این وجود ریحانه خیلی دختر مهربون و جذابیه و من از همه ی دوستام بیشتر دوسش دارم ❤️❤️ راه افتادم به سمت پذیرایی خونه مون. تا از پله آخر پایین اومدم مامانم پرسید: - کی بود ؟ چقدر هم باهاش حرف زدی !! - ریحانه بود 🤩 پاک یادم رفته بود از امروز ترم جدید کلاس های عکاسی ام شروع میشه زنگ زد یاد آوری کرد. احتمال زیاد امروز با هم بریم کلاس. - من اصلا نمی فهمم تو که دیگه انقدر عکاسی ات خوب شده برای چی میری کلاس عکاسی ؟؟! کلاس عکاسی تو جز اینکه باعث ارتباط تو با این دختره میشه هیچ فایده دیگه ای نداره - مامان جان اولا اون دختره اسم داره اسمش هم ریحانه است. بعدشم دوستمه ها چون اعتقاداتشون با ما فرق می کنه که دلیل نمیشه من باهاش دوست نباشم - راست میگه خانم. مهسا دیگه یه دختر عاقله خودش می تونه انتخاب کنه با کی دوست باشه و با کی نباشه ما نمی تونیم توی روابطش دخالت بکنیم - بله 😍 پس من زنگ می زنم به ریحانه که بیاد دنبالم تا باهم بریم کلاس •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• رمان جدید عشق پاک در کانال زیر 😍👇🏻 💌| @sh_daneshgar
☺️ رفاقـت‌باید‌ازجنـس‌شیشه‌باشـه؛ همون‌قَدر‌شفـاف،همون قدربـرّاق‌و‌ظَریف"😘♥️ ╔═.•✾͜͡ ════════╗ ➣ ❄️ @sh_daneshgar ⍣ ╚════════ 🌹🌿 ═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چـــقـد دلــهــایــمــان بــرایــت تــنـگ شــده {ســردار دلـ♥️ـها} میگمـا حواسـمـون‌ هست‌ دوماه‌ دیگه میشه‌ یک‌ سال 😔💔 ♥️ دلها حاج قاسم سلیمانی 🕊🇮🇷📖🌷 ♥️ʝơıŋ➘ |❥ @sh_daneshgar♥️