eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
«ناگهان آیینه حیران شد گمان کردم تویی» زخم‌های کهنه درمان شد گمان کردم تویی تضمین: 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
آقا حَرَمت حریمِ دستان شده است بهتر ز هِزار باغ و بُستان شده است آقا حَرَمت سفینه ی خیر و نجات معراجِ دلِ خداپرستان شده است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1283202816_-1589350642.mp3
7.96M
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ 🎼‌ ‌ رفت‌ دلم‌ ❤️💞
86.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم تبار همیشه آن‌چه برای عروج ما پل شد همین دعا و همین خلوت و توسل شد خوشا به حال زبان کسی که در دنیا زمان ذکر گرفتن شبیه بلبل شد علاقه شد سبب عاقبت به خیر شدن محبت است که آغاز هر تحول شد هزار معرکه رخ داد بین منطق و نَفْس ولی دل آمد و پیروز این تقابل شد جهان پر شده از غصه‌های ما، تنها به‌لطف یاد خدا قابل تحمل شد گناه کوچک ما غفلت از دل خود بود گناه کوچک ما مانع تکامل شد به‌خویش آمد و از دست این‌وآن دل کند هرآن‌که عافیتش بسته بر توکل شد محمد‌ بن‌ ابی‌بکر یاد داد به ما که در تبار لجن‌زار می‌توان گل شد پی‌نوشت؛ محمد‌بن‌ابی‌بکر مولود غدیر است. او همان کسی‌ست که امیرالمومنین علی علیه‌السلام درباره‌ی او فرمودند؛ «لاتَقولوا محمدبن‌ابی‌بکر، بَل قولوا محمدبن‌علی». حتما کلیپ را کامل مشاهده کنید. 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Mojtaba_khorsandi 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
یک عمر از این باغ به آن باغ پریدم هر باغ که گشتم ،رخ زیباش ندیدم چون مرغک غمدیده به باغ تو رسیدم چون از تو من آزار ندیدم ،نپریدم در باغ تو بنشستم و یک روز چریدم باید بپرم ،حیف به وصلش نرسیدم هر چند که این باغ ،عزیز و دلنشین است من باغ کس دیگری ، ای دوست گزیدم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تو جانم جُدا کن ، هزاران هزار مگر می شود جانم از تو کنار؟ درونِ دل و قلب و جانم تویی دلم بـا دلت دارد اینجا قرار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از تو همه شب سعی و صفا میخواهم قدر نفسی " حال دعا" می خواهم ای ساقی تشنگان عالم عبّاس چا ئیِ مسیر کربلا می خواهم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
باخنده جهان من بنا کرد وگذشت این تیرگی از دلم رها کرد وگذشت نامش به‌ زبان آمد و فریاد‌ شدم‌ گویی نشنید رهش جدا کرد وگذشت 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ها چه خوشحال می ‌شوند عزیزانی که دستشان از دنیا کوتاه است و منتظر مهرتان هستند جایشان تا ابد در قلبمان خالیست با و صلوات یادآورشان باشیم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
زندگی بر ما اگر پائین و یا بالا گذشت هر چه بوده خوب یا بد عاقبت امّا گذشت اشکِ شوق و اشکِ غم با هر دو تا سر کرده‌ایم هر چه بر ما رفت، آخر زشت یا زیبا گذشت شادی و شیوَن چو عشق و مرگ می‌آید ولی ناخوشی و سرخوشی چون رعد برق‌آسا گذشت لذّتِ دل بستن آخر محنتِ دل کندن است لذّتش بر جا نماند و مِحنتش بر ما گذشت حسرتِ دیروز خوردن، مَرهمِ زخمی نبود غُصّه‌ها از بیش و کم، پیدا و ناپیدا گذشت زندگی هرچه به ما داده‌‌ست، پس خواهد گرفت قدرتِ شاهی نماند و شوکتِ دارا گذشت تا‌زه می‌فهمم که بعضی‌ها چرا خندان‌ترند عِشرتِ امروزِشان بی‌وحشتِ فردا گذشت لحظه‌های عاشقی در گرم‌گاهِ سینه‌ام بادِ سردی بود که آرام بر صحرا گذشت در جدالِ بینِ عقل و عشق در پهنای عُمر خوش به حالِ آن کسی‌کز عقل بی‌پروا گذشت. 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
من عابر این کوچهء بیگانه ام گم کرده ام راه خود و کاشانه ام احساس غربت می کنم امّا چه سود درغربت هم ، دلدادهء دردانه ام باد پریشانی وزد ،دراین بهار گم شد میان جعد گیسو، شانه ام داد آشنا پیمانه ای درمیکده درمیکده گیرد فلک، پیمانه ام پایان این کوچه نبود ،جز سایه ام آمد ندا ،همسایهء دیوانه ام صیدم نمود ،صیّاد بی رحم زمان دردام آن ،بی آب و هم،بی دانه ام در دفتر مشق سیه، این روزگار خطّم کشید ، آوار شد این خانه ام کس راز این شیدا نداند جز خودش روزی،‌ بگویندم‌ همه افسانه ام 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
1.36M
مرا یادآر اگر روزی،نگاهی آشنا دیدی ،مرا یادآر اگر نامی ،نشانی ، از وفا دیدی مرا یادآر اگر دیدی که پروانه، به دور شمع ،می چرخد اگر پروانه درحال شنا دیدی، مرا یاد آر اگر از کوی زیباروی طنازی گذر کردی گر آنجا عاشقی ،یارد پا دیدی مرایادآر اگر آتش ،گلستان را به کامش برد وبلبل را به درد بیقراری ،مبتلا دیدی ،مرا یادآر من از جنس شب وشعر وشعور وعاشقی هستم از این احساس دلکش، هرکجا دیدی،مرایادآر اگر قویی،به آوازی غمین ،در ساحلی متروک زجفت وایل واقوامش، جدا دیدی مرا یادآر هنوز از دیدن نامت، دلم سر گیجه می گیرد اگر هم نام و هم درد مرا دیدی،مرا یادآر الا یا ایها الساقی،شنیدی جام می پر کن ز مستان ،گر سرشتی ،بی ریا دیدی،مرا یاد آر تو گفتی وصل، گفتم چشم،گفتی ترک گفتم چشم اگر عشقی ،چنین بی ادعا دیدی،مرا یاد آر دل معشوقه هم گاهی، به حال عشق می سوزد در این حالت ،اگر نور خدا دیدی،مرا یادآر اگر آب روان بود و تو و ساز و می و نغمه اگر کام دل خود را، روا دیدی، مرا یاد آر 🟩‌ عضو کانال 🌷‌ به‌ امید خوب شدن‌ حال روحی استاد‌ 🙏 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن (ع) ارباب جانم حسین❤️ پایان تمام دلخوشی‌ها غم توست راز دل و دلبر همه در عالم توست پاینده جهانی است که در سینه‌ی خود نبض نفسش بسته به‌عشقِ دم‌توست 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تجلی کرده از هر سو جمال کبریا اینجا اگر دیدار حق داری هوس ای دل بیا اینجا نگاهِ بر ضریح او حجاب از دیده بردارد خدا را دیده‌اند اهل حقایق بارها اینجا ز آدم تا به خاتم را در این درگاه می‌بینی که مهمان ولی الله هستند انبیا اینجا دل خورشید هم از سایه‌ی ایوان او گرم است پناه آورده چون طفلی تمام ماسوا اینجا ملائک بال خود را فرش راه زائرش سازند به نرمی! زائرانِ نور! بگذارید پا اینجا نه تنها از غم دنیا شود فارغ در این درگاه که زائر می‌شود از خویش هم حتی رها اینجا چنان احسانِ او بی حدّ و بی حصر است ای عاصی که داده راه، آن شاه کرم حتی تو را اینجا 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هدیه به کربلایی های شایسته‌ی کانالِ کُلبۀ شعر که تازه از کربلا آمده اند🌹 _________________________________ با عشقِ علیِ مُرتضیٰ آمده‌ای با نورِ زیارت و دعا آمده‌ای از گُلشنِ باصفای بینُ الْحَرَمین با عطرِحسین زِکربلا آمده‌ای _________________________________________ در کربُبلا، نجف تو اِی نورِ دو عیْن پُر بهره شدی زِ باغِ بینُ الْحَرَمین روشن شدی از زیارت و مِهرِ علی(ع) از نورِ اَبَاالْفضل و گُلِ روی حُسین(ع) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
نازنینم فاصله ! شبیه غروبی غم انگیزوخاموش سردوساکت خسته ازگذرزمان که خاطرمان مکدرشد نازنینم خیلی دوری انگارغریبی آی آشنا بامن بمان برای آخرین وداع... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🦋 خانم ط_حسینی 🎬 صبحانه عمادرا دادم,بعدازنزدیک به یک ماه در خانه ای تنها بودم واحساس ارامش بهم دست میداد اما اینقدر ذهنم مشغول اتفاقات اخیر بود که حس این ارامش برام قابل درک نبود. هنوز هم بابت کشته شدن ناریه ناراحت بودم اما یک حس درونیم میگفت که بیش ازاین حقش بود ,نمیدونستم سرفیصل چی میاد,درسته پوست وگوشت واستخوانش از وهابیهای سعودی وخونخواران داعش بود منتها هنوز,بچه است گناهی ندارد. عماد غرق تماشای تلویزیون بود .بهترین موقعیت برای من که یک سرکی به کل اپارتمان بکشم. هال واشپزخانه اش راکه دیدم ,رفتم سراغ اتاق خواب،یک تختخواب دونفره با میزتوالت و... داخل کمد لباس رانگاه کردم ,چیزی نبود خالی خالی ,گوشه ی اتاق هم دوتا چمدان بسته ,انگار ساکنان خونه قصد سفرداشتند,ازاینکه داخل خونه ای بودم که بهم تعلق نداشت ,احساس بدی داشتم اما وقتی به این فکر میکردم که علی من رااینجا اورده ,احساسم چیز دیگه ای میگفت من به علی وطارق وکارهاشون ایمان داشتم ,میدونستم کاری که خلاف خواست خدا باشه ,محاله انجام بدهند. دست به چمدانها نزدم چون نمیدونستم واقعا اجازه دارم یانه،از اتاق امدم بیرون ورفتم برای نهار چیزی درست کنم,یخچال خونه برخلاف چمدانهای بسته,پروپیمان بود,مطمینم کارعلی است,دوست داشتم غذای مورد علاقه عماد را بگذارم تا بعدازمدتها دربه دری وزجر وشکنجه, یک امروز احساس راحتی کند وخوش باشد.... نهار که ماهی سوخاری باکلی سیب سرخ شده بود,اماده شد کشیدم داخل ظرف ورفتم که عماد را بغل کنم وبیارم سرمیز تاباهم بخوریم,اخه اولا علی گفته بود باعماد حرف نزنم وصداش نکنم,حتما موردی داشته که تذکر داده وثانیا علی گفت که تا شب نمیاد پس ما نتها باید غذا بخوریم. همونطور که عماد رابغل گرفتم وبی صدا گونه اش رابوسیدم,گوشی موبایل که علی بهم داده بود زنگ خورد. ...🌷 ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خانم ط_حسینی 🎬 عماد راگذاشتم روی صندلی اشپزخونه وگوشی رابرداشتم:الو...سلام ع...یکدفعه به خودم اومدم ,من نمی بایست اسم علی رابگم سلام اقا هارون بفرمایید.. علی:هانیه جان نهارتون را بخورید واهسته گفت برو داخل اتاق خواب ,اونجا میتونی راحت صحبت کنی... همینطور که حرف میزدم رفتم داخل اتاق خواب برای اطمینان در راپشت سرم بستم . من:الان اتاق خواب هستم چی شده؟ علی:ببین داخل هال واشپزخونه میکروفن کارگذاشتند اما اتاق خواب پاکسازی شده,هرچی میگم گوش کن وبه خاطربسپار ,البته همه اش برای احتیاطه,نترسی هااا الان غذاتون رابخورید بعداززغروب افتاب اذان را که گفتند باعماد بیا تواسانسور ومستقیم برین زیرزمین ,داخل زیرزمین سمت چپت ردیف اول را نگاه کنی یک بی ام و بارنگ بژ میبینی که روی شیشه ی عقبش پرچم داعش را زدیم, درش بازه وسوییچ روش ,سوار شو ادرس داخل داشتبرد روی جلد بیسکویت سوم هست،خیلی بااحتیاط میای بیرون وبه محل مورد نظر که رسیدی ,سه بار پشت سرهم ،زنگ میزنی بدون فاصله ,اونجا که بری همه چی رامیفهمی...کاری نداری عزیزم؟ با گفتن عزیزم علی...تنم داغ شد وگونه هام گر گرفت ,خیلی دستپاچه گفتم:نه نه ممنون وگوشی راقطع کردم... تمام تنم غرق عرق بود. رفتم اشپزخونه,عماد خیره به یکجا نشسته بود ,روی زانوم نشاندمش ولقمه لقمه غذا دهنش کردم,مثل زمانی که پدرم زنده بود. بعداز نهار ظرفها راشستم عمادرابغل کردم وبردم تواتاق خواب,اینجا ازادانه میتونستم باهاش حرف بزنم,یه بوسه بزرگ ازگونه اش گرفتم وگفتم:عمادم میخوای روی تخت بازی کنی؟عمادباخوشحالی سرش راتکون داد. من:پس بیا باهم یک حمام دبش وگرم بریم بعدش میایم هرچی دوست داری بازی کن... بعدازمدتها،فارغ از دنیای بیرون باعماد کلی اب بازی کردیم وخوش گذروندیم اما نمیدونستم این اخرین باری هست که باعماد اینجور خوشم... ...🌷 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گفتم دل سیر یا ابا عبدالله ای ماه منیر یا ابا عبدالله در لحظه ی مرگ سر ز پا نشناسم دستم تو بگیر یا ابا عبدالله 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 حسین جان..... نشستم سالها... در آرزوی کربلای تو میان حسرتی جامانده‌ام انبوهی از دردم! به آتش می‌کشد دنیای دلتنگی جهانم را مدارا میکنم شاید به آغوش تو برگردم.. 🏴 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزو دارم فـردا کـه از خـواب بیـدار میشوید زندگی یک رنگ دیگر باشد هـم رنـگ آرزوهــاتـون  مـهرتـون مـانـدگـار شب زیبـاتون خوش 🌓🌓🌓🌓 شبتون‌ پراز آرامش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هرصبح طلوع دوباره خوشبختی وامید دیگری است بگشای دلت را به مہربانی وعشق را درقلبت مہمان کن بی شک شکوفه های خوشبختی درزندگیت گل خواهندکرد... 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون پراز خیر وخوبی 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky