eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوچه ی خاطراتم،هنوز خیس است دیشب باران پاییزی باریدن را از سر گرفته بود انگار... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خورشید در مقابل تو رو گرفته است آیینه از نگاه تو آهو گرفته است گل های سرخ و نرگسی و یاس و نسترن از ذکر یا کریم شبت بو گرفته است ای سایه سار چادر تو قد آفتاب هفت آسمان کنار تو پهلو گرفته است هم عرش در مقابل تو سجده می کند هم فرش پیش پای تو اردو گرفته است ای رزق چادرت شده باران ابرها قوت زمین ز عشق تو نیرو گرفته است دور سرت تمام غزل چرخ میزند شمس از قنوت چشم تو هوهو گرفته است می خندد از تبسم تو نقش آینه جبرئیل ذکر کامل یا هو گرفته است ای عالمه که علم خدا در تو جلوه کرد علم از چراغ روشن تو سو گرفته است حتی عسل کنار لب خطبه های تو زنبور را به ساحت کندو گرفته است مریم که هست مادر روح القدس خودش از راه و رسم عشق تو الگو گرفته است از مهربی نهایت تو بانوی دمشق صحن حرم تجلی مینو گرفته است در اوج حادثه به خدا معجرت نرفت هر چند گریه دست به زانو گرفته است تو – کربلا – دمشق – خرابه – یزید -کاخ در چشم ِ اشک عدل ِ ترازو گرفته است یک ظهر و قاب فرشچیان گریه های من در قاب عکس اشک قلم مو گرفته است تو درد را کشیدی و لب گریه ای نکرد از درد تو کمان دو ابرو گرفته است از صبر بی نهایت تو عرش هم گریست قلب زمان برای تو بانو گرفته است گفتند او که بود علی وار خطبه خواند گفتند زینب است دم از او گرفته است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گر‌ دوای درد می‌خواهی‌ برو قرآن بخوان‌ بینوایی یا‌اگر شاهی برو قرآن بخوان هرچه‌می‌خواهی‌‌بخواه‌‌از‌صاحب‌لوح‌ وقلم‌ روز‌ یا‌شب یا سحرگاهی‌برو قرآن بخوان‌ (نسیم‌خزل) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است آبي که بر آسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دل از من برد روزی تارِ موهایت دل و دین را فدای تارِ مو کردم همیشه ترسم از دیوانه گشتن بود خودم را با جنونم روبرو کردم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
مردم بالادست، چه صفایی دارند! چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیر افشان باد! من ندیدم دهشان، بی‌ گمان پای چپرهاشان جا پای خداست ماهتاب آن‌جا، می‌کند روشن پهنای کلام... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
درفراقِ دوست،چشمم اَبروار، می شود چون اشکزارانِ نگار سیلِ چون بارانِ اشکم را ببین رو مگردان ازمن ای گلچهره یار 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دلی شکسته و چشمی همیشه تر دارم به جای داشتنت، داغ بر جگر دارم قسم به مرگ، به مرگی که پیشِ روی من‌ است هزار خاطره‌ی خسته پُشت سر دارم به هر صدای دری تازه می‌شود دردم که زخمِ تازه ندارم، که تازه‌تر دارم نسیم عطرِ تنت را به کوچه‌ها آورد هنوز پشت سرش چشمِ دربه‌در دارم غروب با همه‌ی غصه‌اش تماشایی‌است چگونه بعدِ تو از جاده چشم بردارم؟ غمِ رهاییِ من از قفس دوچندان است نه آسمانِ پریدن، نه بال و پر دارم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
نامت آرامش این قلب پر از زارِ من است شکوه‌ای نیست که لبت طرهٔ طرارِ من است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
وقت‌ خونحواهی‌ آن‌ شش‌ ماهه‌ اصغر آمده‌ رمز‌ ما‌ خیبر‌ شکن‌ چون‌ رزم‌ اکبر‌ آمده‌ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
4_6048828070473766163.mp3
4.02M
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ 🎼‌ ❤️❤️
یا گرمى یک بوسه به پیشانى من باش یا علت یک عمر پریشانى من باش با فاصله‌اى امن که آسیب نبینى بنشین و فقط شاهد ویرانى من باش 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
به گوش میرسد آری ندای فاطمیه دوباره آمده‌ وقتِ عزای فاطمیه سلام صاحب عزا ، صاحب الزمان آقا ببخش این که نمردم برای فاطمیه گرفتم از دهه ی فاطمیه رزق خودم منم که نام گرفتم گدای فاطمیه سرم فدای غدیر و تنم فدای حسین تمام دار و ندارم فدای فاطمیه خوشا به حال کسی که ز دست صدیقه گرفته کرببلا انتهای فاطمیه اگر نیاز شود شک نکن دهم سر را برای حفظ و برای بقای فاطمیه 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خزان نبین دل من را ، اسیر تنهایی ست به کوچه کوچه ی دل غربتم تماشایی ست صدای خش خش پای کسی نمی آید همان که رد نگاهش مسیرزیبایی ست 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
عشق را در دل شب‌ها نهان می‌دارم که به یک شعله زند آتشم این لاکردار 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای رفته کم‌کم از دل و جان! ناگهان بیا مثلِ خدا به یادِ ستم‌دیدگان بیا... قصدِ من‌از حیات، تماشای چشمِ توست از چشم زخم بدنظران در امان بیا... جامِ شراب نیست که‌در کف گرفته‌است خون می‌خورد ز دستِ غمت ارغوان بیا... ای لحظه‌ای که‌در سرِ هر شاخه فکرِ توست ای نوبهارِ تا به ابد جاودان بیا... این صید را به معجزهء عشق زنده کن عیسای من به دیدنِ این نیمه‌جان بیا... یک عمر آمدم به درِ خانه‌ات، تو نیز یکدم به خانه‌ی من بی‌خانمان بیا... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از تاک عشقت هر که جام وصل نوشید جز حضرتت از کل دنیا چشم پوشید موجی شد و در انتظار دیدن تو دریا به دریا تا خود ساحل خروشید یا چشمه شد از زیر پای اشتیاقِ لب تشنگی ها، محض حال عشق جوشید باید برای خاطر دل ترک سر کرد از جان به شرط وصل خوبان چشم پوشید اینجا خریدار نهایی حضرت توست باید برای حفظ نرخ عشق کوشید 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌸 رمان جذاب 🌸 دیگه خانوما تو آشپزخونه بودن و مردام تو هال، منم زیر نگاها و توجهات خاص ملیحه خانم داشتم آب میشدم، مهسا انگار بیشتر از همه در جریان بود که هی بهم نگاه میکرد و لبخند میزد، تمام سعی مو میکردم که بی تفاوت باشم، دلم نمیخاست هیچ کس از درونم آگاه بشه، هیچکس! ساعت نزدیک دوازده شب بود، من و مهسا رفتیم تو اتاق خودمون، خیلی خسته بودم و خوابم میومد اما انگار اینا هنوز تصمیم نداشتن بخوابن، سرمو گذاشتم رو بالشتم و به اتفاقات امروز فکر کردم، به یاس، به عباسی که سمیرا بهش میگفت آقای یاس! مهسا از رو تختش اومد پایینو کنار تختم نشست: _معصومه نگاهش کردم: _بله یکم این دست اون دست کرد و گفت: _تو دوست داری با عباس آقا ازدواج کنی؟ با تعجب نگاهش کردم و گفتم: _چی؟! نگاهشو بهم دوخت و ادامه داد: _نگو که نفهمیدی ملیحه خانم غیر مستقیم داشت ازت خواستگاری میکرد سریع نیم خیز شدم و گفتم: _حالت خوب نیست ، برو قرصاتو بخور بخاب چشماشو ریز کرد و گفت: _الان مثلا میخای بگی نفهمیدی واقعا؟اره؟! -مهسا خواهش میکنم ول کن سریع پتو مو کشیدم روم و گفتم: _شب بخیر -مثلا دارم حرف میزنم باهات از زیر پتو گفتم: _برو در ساتو بخون که کنکورت رو خوب بدی نمیخاد تو کارای بزرگترا دخالت کنی چشمامو بستم و سعی کردم به چیزی فکر نکنم حتی به چشمای سیاهِ عباس که چند دقیقه نگاهم کرد.. شروع کردم زیر لب زمزمه کردن ذکری که باعث بشه نقش خدا جای نقش چشمان عباس رو تو ذهنم بگیره، زمزمه وار تکرارش کردم "یاخیر حبیب محبوب صل علی محمد و آل محمد" سرمو از سجده بلند کردم، تشهد و سلام دادم و نمازمو با الله اکبر تموم کردم، باز سرمو به سجده گذاشتم تا طبق عادت همیشگی شکر بعد نماز بگم، چشمامو تو سجده بستم، خدایا شکرت، شکرت که من سالمم، شکرت که خونواده ی خوبی دارم، شکرت که تو هستی کنارم، شکرت که من عاشق عطر یاسم، ..... شکرت ... اشک تو چشمام جمع شد، سرمو از سجده بلند کردم، نگاهمو به بالای سرم دوختم و گفتم: خداجون خودت تنها یار و یاورمی، میدونم که تا نخوای برگی از درخت نمی افته، میخام به این جمله ایمان بیارم طوری با من عجین بشه که جلوی حکمتات قد علم نکنم و غر نزنم، مددی یا الله مددی .. با دستام اشکامو پاک کردم .. کم پیش می اومد که نماز صبحم اول وقت باشه، شاید روزایی که بیشتر دلتنگ بودم و محتاج خدا نماز صبحم اول وقت بود، از بی وفایی خودم بدم اومد، من هیچ وقت راه عاشقی رو یاد نمیگرفتم در اتاق و باز کردم رفتم بیرون، دلم می خواست یه کم برم کنار گلهای یاسم، همه خواب بودن هنوز، از جلوی اتاق محمد که رد شدم صدای نجوا و ذکری به گوشم رسید، حتما محمد هم دلتنگه مثلِ من! به در حیاط که رسیدم با یه فکری تو ذهنم برگشتم به در اتاق محمد نگاه کردم و فکرمو زمزمه وار به زبون آوردم "نکنه صدای نجوای تو باشه عباس" ....🌷 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
‌ ماهى به آب گفتا ، من عاشق تو هستم.. از لذت حضورت ، مى را نخورده مستم!! آيا تو ميپذيرى ، عشق خدائيم را ؟.. تا اين که بر نتابى ، ديگر جدائيم را؟!! آب روان به ماهى ،گفتا که باشد اما.. لطفا بده مجالى ، تا صبح روز فردا!! بايد که خلوتى با ، افکار خود نمايم.. اينجا بمان که فردا ، با پاسخت بيايم!! ماهي قبول کرد و ، آب روان گذر کرد.. تنها براى يک شب ، از پيش او سفر کرد!! وقتى که آمدش باز ، تا اين که گويد آرى.. يک حجله ديد و عکسى ، بر آن به يادگارى!! خود را ز پيش ماهى ، ديشب که برده بودش.. آن شاه ماهى عشق ، بى آب مرده بودش!! ناليد و يادش افتاد ، از ماهى آن صدايي.. وقتى که گفت با عشق ، ميميرم از جدايى!! ای کاش آب می ماند ، آن شب کنار ماهی.. ماهی دلش نمی مرد ، از درد بی وفایی!! آری من و شما هم ، مانند آب و ماهی.. یک لحظه غفلت از هم ، یعنی همین جدایی!!!.... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂آرامش آسمان شب 💫سهم قلبتان 🍁و خــداونـد 💫روشنى بى خاموشِ 🍂تمـام لحظه هايتـان باشد 🍁لحظه هاتون سرشـار از آرامش 💙خدایا 💙ما را به غیر از خودت 💙به کسی واگذار مکن آمین🙏 🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون خوش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🍂در هوای پاک صبح 🍁نفس بکش و درونت را 🍂از طراوت و تازگی پر کن 🍁غصه‌های دیروز 🍂در گذشته جا مانده 🍁تو به امروز رسیده‌ای 🍂و اکنون آغازی دوباره است 🍁تاآینده‌ی پرامیدت را رقم بزنی            🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون‌بخیر 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky ‌‎‌‎