مائيم و شعر و عاشقی و زندگانی
شاعر به پای شعر میریزد جوانی
هر چند واژه واژه اش لبریز مهر است
شاعر نمی بیند ز دنیا مهربانی
#اعظم_کلیابی
#بانوی_کاشانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بهار از هر پگاهت میتراود
غزل از روی ماهت میتراود
تو خورشیدی که صد باغ دوبیتی
شب و روز از نگاهت میتراود
#صفیه_قومنجانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
روبهی آمد شغالی فتنه کرد
یا منافق بین ماها رخنه کرد؟
مردهایِ غیرتی یاری کنید
جبهه خالی شد شما کاری کنید
ها اسیری میرود ققنوس ما
آبرویش میرود ناموس ما
پس کجا هستید ای مردان مرد
نعره هاتان پس چه شد وقت نبرد
ای جوانان وطن کاری کنید
جوی خون در معرکه جاری کنید
عمّه ام دیدی اسیری میرود
من چه گویم او چو شیری میرود
از چه خاموشند مردانِ سترگ
یا شما خوابید ای گردانِ ترک
قوم لُر سر در گریبان کرده اید
مردهای گیلکی کی مرده اید؟!
تُرکمن ها کو شجاعان شما
نغمه های صوت قرآن شما
کردهای غیرتی مردی چه شد
جان من احساس همدردی چه شد
اصفهانی خط شکن هایت چه شد
اشکهایِ نیمه شب، آهت چه شد؟!
مشهدی هایِ دلاور دم به دم
بشکنید آری شما دیوار غم
با قِیامت از برنوسی یاد کن
قلب رهبر با قِیامت شاد کن
های کاکو شیر غرّانت چه شد؟
مرد جنگی تیغ برّانت چه شد؟
حاج قاسم رفت ، کرمانی چه شد؟
خسته ای ، یا فکر درمانی، چه شد؟
ای بلوچی جان من بیدار شو
با سلاحت بهر قاسم یار
شو(شهیدمیرحسینی)
خسته ام پر کن برایم جام را
جان من نابود کن بر جام را
فاش گویم رهبرم تنها شده
مرد میدان ، سرورم تنها شده
کاش می مردم نمیدیدم چنین
یا چو شیشه می شکستم در زمین
قوم صهیون مرد میدانت منم
تا قیامت دشمنِ جانت منم
بهر بیداری کلامی هم بس است
خانه ی ما در درونش کرکس است
#محمد_فاریابی
۱۴۰۳/۹/۱۹
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
هر جا اثر شهید باشد
دل همسفر شهید باشد
جاری به فضای محفل ما
عطر پدر شهید باشد
در بزم غم پدر نشستیم
بر ما نظر شهید باشد
اشک است که آمده به پرواز
یا بال و پر شهید باشد
در سینه نشسته شعله غم
در دل شرر شهید باشد
امروز فروغ محفل ما
چشمانِ تر شهید باشد
گردد چو شهید جاودانه
این هم ثمر شهید باشد
دارد به بهشت مُلک جاوید
هر کس پدر شهید باشد
هر واژه به دفتر تو “یاسر”
گلگون گهر شهید باشد
#محمود_تاری
#امیرعباس_حمیدی
◾️ششمین سالگرد رحلت مرحوم پدرم حاج شیخ میرزا حسن حمیدی پدر سردار شهید محمد مهدی حمیدی گرامی باد◾️
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
می تواند که تو را سخت زمینگیر کند
درد یک بغض اگر بین گلو گیر کند
آسمان بر سرم آوار شد آن لحظه که گفت
قسمت این است بنا نیست که تغییر کند
گفت امید به وصل من و تو نیست که نیست
قصد کردست که یک روزه مرا پیر کند
گفت دکتر: من و تو مشکلمان کم خونیست
خون دل میخورم ای کاش که تاثیر کند
در دو چشم تو نشستم به تماشای خودم
که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند
خواب دیدم که شبی راهی قبرستانم
نکند خواب مرا داغ تو تعبیر کند
مشت بر آینه کوبیدم و گفتم شاید
بشود مثل تو را آینه تکثیر کند
#سیدتقی_سیدی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کنار خنده ات شور جوانی
نگاه دل فروزت زندگانی
تویی با هر طپش در قلبم ای گل
تو آن عشقی که آمد ناگهانی
#صدیقه_شاداب_نیک
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
صبحی به خیال تو در این کوچه قدم زد
آنکس که تو را خواست ولی دیر رسیدی
در وادی عشق تو سر آمد همه عمرم
چون گل سر راهت ولی افسوس نچیدی
#محدثه_اصغرنژاد
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریم
یارای گفتن گلهها نیست، بگذریم
دردی ست در دلم که دوایش نگاه توست
دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم
گفتی رقیب با من تنها مگر کجاست؟
گفتم رقیب با تو کجا نیست؟ بگذریم
ابری که میگذشت به آهنگ گریه گفت:
دنیا مکانِ ماندن ما نیست، بگذریم
هرچند دشمنم شدهای دوست دارمت
بر دوستان گلایه روا نیست بگذریم
#سجاد_سامانی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
با حرفِ دِلش گُل وغزل ساخته است
وضعیّتِ خانه،چون عسل ساختهاست
با دستِ دعا و لُطف و اِحسانِ خدا
پیشامد و مُشکلات،حل ساختهاست
#حسن_یزدان_پناهی_فَسا
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ندارم در همه عالـم امیـدِ عافیت هرگــز
بحمدالله که از دستِ غمت جانم به لب آمد
#بداههـــیوسفـــدفتری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیربارون می نشینم تاکه بارون اشکاموپنهون بکنه
اماقلب زخمی موکی می خوادخوب بکنه
توروازیادببرم کی واسم عکس غروبومی کشه
خیلی وقته که دلم باخودم درکش مکشه
مثل یه دیوونه زنجیرموپاره می کنم خودموبه دست بارون می دهم
تاکه بارون بشوره گناه تردیدمنوبه خاطرعشق پاکم ببخشه منو
#سحر_فلاح
شعر:رازونیاز
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس
آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس
#شهریار
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
برای لحظههای خوب خندیدن دلم تنگ است
برای زیر باران با تو رقصیدن دلم تنگ است
شدم دلخسته از غم، غصّه خوردنهای تکراری
برای عاشقانه عشق ورزیدن دلم تنگ است
#حمیدرضا_آبروان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تا انجمن دو چشم تو دایر شد
بر کعبه ی کوی تو دلم زائر شد
از مشرق طلعت غزل ها دل من
در سایه ی(نون و والقلم) شاعر شد
#حسین_جعفری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شعری تو بخوان زِ غم نمیرد پاییز
رنگِ شب و تیرگی نگیرد پاییز
چون شب بِشوَد ستارهای روشن کُن
حیف است به رنگِ شب بمیرد پاییز
#حسن_یزدان_پناهی_فَسا
#بهمُناسبتِروزهایپایانیِپاییز
#پاییزِروشنوزردوطلایی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
عشق یعنی عالمی سر گشتگی
عشق یعنی صد بیابان تشنگی
عشق یعنی خود فراموشی محض
با خیال تو هم آغوشی محض
عشق یعنی خلسه ئی بی انتها
لرزه بر دل در تمام لحظه ها
عشق یعنی ما خدائی می شویم
در هوای او هوائی می شویم
عشق یعنی بی خیالی های خوب
دل نبستن بر ریالی های خوب
عشق یعنی یک فرشته یک پیام
بعد از آن دیگر بماند والسلام
#علیرضا_مرادی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دنیا با همه زرق و برقهایش
بدون شما،
مثل ویرانهای است
که گرد مرگ روی دیوارهایش پاشیدهاند
همانقدر بی روح...
همانقدر عذاب آور...
کاش زودتر بیایی تا دوباره حیات
در رگهای خشکیده جهان جاری شود.
«السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ»
#امام_زمانعلیهالسلام
#سهشنبههایمهدوی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#رماندرحوالیعطریاس
#قسمتشصتونهوهفتاد
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
🌸 #درحوالی_عطریاس🌸
#قسمتشصتونهوهفتاد
و من هنوز نمیدونستم اون چیه ..تو افکار خودمم غرق بودم که گفت:
_#عبدشدن خیلی سخته ها .. نه؟؟
کمی مکث کرد و گفت:
_باید از #خودت بگذری!!
از جمله اش کمی تعجب کردم، یه بار بصورت جدی به حرفام توجه کرده بود .. نمیدونستم چی جوابشو بدم
داشتیم نزدیک کوچه فاطمه سادات اینا میرسیدیم بعدش کوچه ی ما بود، یه لحظه حس کردم بوی یاس میاد،
دلم یه جوری شده بود، یه جورِ خاص،نسیم ملایمی انگار داشت عطر یاس رو تو هوا پخش میکرد،
نگاهی به آسمون کردم،احساس میکردم غم آسمونو گرفته،
از جلوی کوچه فاطمه سادات اینا که رد میشدیم نگاهی به داخل کوچه انداختم،
جلوی خونشون چند نفر ایستاده بودن، یه نفر هم با لباس نظامی، چند تا از خانومای همسایشونم جلوی در خونه شون ایستاده بودن و باهم حرف میزدن،
از حرکت ایستادم،
سمیرا هم به تبعیت از من ایستاد، به سمیرا نگاه کردم، اونم با حالتی غریب که تا حالا ازش ندیده بودم نگاهم میکرد،
داشت چه اتفاقی میفتاد ..
انگار هیچ کدوممون قدرت حدس زدن نداشتیم ..به سمت خانومایی که ایستاده بودن حرکت کردیم ..
یکیشونو صدا زدم:
_ ببخشین خانم
خانومه باحالتی نگران نگاهم کرد،میخواستم بپرسم سوالمو اما انگار نمیشد، انگار میترسیدم از جوابش ..
سمیرا زودتر از من گفت:
_چیشده خانم، چرا همه اینجا جمع شدن؟؟
خانمه نگاهش رنگ غم گرفت
- پسر آقای حسینی #شهیــد شده
صدای کوبیدن قلبمو به وضوح میشنیدم،
آقا هادی قرار بود بیاد، قرار بود دو سه روز دیگه برگرده، اما نه اینجوری،
نه، امکان نداشت،
فقط چهره معصوم نرگس بود که جلوی چشمام میومد …
آخ عاطفه …عاطفه ……
#دلم_یه_جوریه_ولی_پر_از_صبوریه
#ببین_چقدر_شهید_دارن_میارن_ازسوریه
کنار فاطمه سادات نشسته بودم و دلداریش میدادم، همش گریه میکرد و گهگاهی داداش شهیدش رو صدا میزد ..
نگاهم افتاد به مامان آقا هادی که دستاشو به سر و سینه اش میزد و گریه میکرد ..
چقدر درد داشت....
از دست دادن جوونی مثل علی اکبرِ حسین ..
وای که حال امام حسین “علیه السلام “
چه جوری بود وقتی می خواست بدن قطعه قطعه شده غرق در خون #علی_اکبر اش رو بیاره ..
چه حالی داشتی مولای من اون لحظه ..
چه حالی …
با یادآروی روز عاشورا....
اشکام سرازیر شدن، زیر لب “یا زینب”
گفتم
تا آروم بگیره دل همه ی مادرهایی که جوونشون به دست دشمن کشته شده بود ..
نگاهم به سمت سمیرا کشیده شد...
که یه گوشه نشسته بود و پاهاشو تو شکمش جمع کرده بود،باحالتی منقلب به گلهای روی فرش خیره بود، با این که میدونست اینا عزادارن ولی آرایش ملایمش مثل همیشه سر جاش بود ..
با دستمال اشکامو پاک کردم
آروم به پشت فاطمه سادات دست کشیدم که کمی آروم بشه و آهسته تر گریه کنه ..
اما یادم اومد فاطمه که تو خونه خودشه و بین خونوادش ..
#ادامهدارد....🌷
🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
400.6K
بهر لبهایت اگر جان بدهم باز کم است
از کفم گلشن رضوان بدهم باز کم است
چیست در شأن تو ای ماه تماشایی من
وسعت ملک سلیمان بدهم باز کم است
داد جز جان گران مایه دگر هیچم نبست
بهر قند و عسلت آن بدهم باز کم است
ربی یا شهد و شکر از چه سرشتی که اگر
همهٔ دارو ندارم به ایشان بدهم باز کم است
#آرش_لطفی_مقدم
۱۴۰۳/۹/۲۰
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگ حرم حضرت زینب (س)
عمه ی السادات😭😭
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
از ازل من، تابِ هر حرف و حدیثی داشتم
جز نصیحتهای نامفهومِ ارزشمندتان...
#طلا_کاظمی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky