eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهار از هر پگاهت می‌تراود غزل از روی ماهت می‌تراود تو خورشیدی که صد باغ دوبیتی شب و روز از نگاهت می‌تراود 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
روبهی آمد شغالی فتنه کرد یا منافق بین ماها رخنه کرد؟ مردهایِ غیرتی یاری کنید جبهه خالی شد شما کاری کنید ها اسیری میرود ققنوس ما آبرویش میرود ناموس ما پس کجا هستید ای مردان مرد نعره هاتان پس چه شد وقت نبرد ای جوانان وطن کاری کنید جوی خون در معرکه جاری کنید عمّه ام دیدی اسیری میرود من چه گویم او چو شیری میرود از چه خاموشند مردانِ سترگ یا شما خوابید ای گردانِ ترک قوم لُر سر در گریبان کرده اید مردهای گیلکی کی مرده اید؟! تُرکمن ها کو شجاعان شما نغمه های صوت قرآن شما کردهای غیرتی مردی چه شد جان من احساس همدردی چه شد اصفهانی خط شکن هایت چه شد اشکهایِ نیمه شب، آهت چه شد؟! مشهدی هایِ دلاور دم به دم بشکنید آری شما دیوار غم با قِیامت از برنوسی یاد کن قلب رهبر با قِیامت شاد کن های کاکو شیر غرّانت چه شد؟ مرد جنگی تیغ برّانت چه شد؟ حاج قاسم رفت ، کرمانی چه شد؟ خسته ای ، یا فکر درمانی، چه شد؟ ای بلوچی جان من بیدار شو با سلاحت بهر قاسم یار شو(شهیدمیرحسینی) خسته ام پر کن برایم جام را جان من نابود کن بر جام را فاش گویم رهبرم تنها شده مرد میدان ، سرورم تنها شده کاش می مردم نمیدیدم چنین یا چو شیشه می شکستم در زمین قوم صهیون مرد میدانت منم تا قیامت دشمنِ جانت منم بهر بیداری کلامی هم بس است خانه ی ما در درونش کرکس است ۱۴۰۳/۹/۱۹ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هر جا اثر شهید باشد دل همسفر شهید باشد جاری به فضای محفل ما عطر پدر شهید باشد در بزم غم پدر نشستیم بر ما نظر شهید باشد اشک است که آمده به پرواز یا بال و پر شهید باشد در سینه نشسته شعله غم در دل شرر شهید باشد امروز فروغ محفل ما چشمانِ تر شهید باشد گردد چو شهید جاودانه این هم ثمر شهید باشد دارد به بهشت مُلک جاوید هر کس پدر شهید باشد هر واژه به دفتر تو “یاسر” گلگون گهر شهید باشد ◾️ششمین سالگرد رحلت مرحوم پدرم حاج شیخ میرزا حسن حمیدی پدر سردار شهید محمد مهدی حمیدی گرامی باد◾️ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
می تواند که تو را سخت زمینگیر کند درد یک بغض اگر بین گلو گیر کند آسمان بر سرم آوار شد آن لحظه که گفت قسمت این است بنا نیست که تغییر کند گفت امید به وصل من و تو نیست که نیست قصد کردست که یک روزه مرا پیر کند گفت دکتر: من و تو مشکلمان کم خونیست خون دل میخورم ای کاش که تاثیر کند در دو چشم تو نشستم به تماشای خودم که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند خواب دیدم که شبی راهی قبرستانم نکند خواب مرا داغ تو تعبیر کند مشت بر آینه کوبیدم و گفتم شاید بشود مثل تو را آینه تکثیر کند 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
کنار خنده ات شور جوانی نگاه دل فروزت زندگانی تویی با هر طپش در قلبم ای گل تو آن عشقی که آمد ناگهانی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
صبحی به خیال تو در این کوچه قدم زد آنکس که تو را خواست ولی دیر رسیدی در وادی عشق تو سر آمد همه عمرم چون گل سر راهت ولی افسوس نچیدی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریم یارای گفتن گله‌ها نیست، بگذریم دردی ست در دلم که دوایش نگاه توست دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم گفتی رقیب با من تنها مگر کجاست؟ گفتم رقیب با تو کجا نیست؟ بگذریم ابری که می‌گذشت به آهنگ گریه گفت: دنیا مکانِ ماندن ما نیست، بگذریم هرچند دشمنم شده‌ای دوست دارمت بر دوستان گلایه روا نیست بگذریم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
با حرفِ دِلش گُل وغزل ساخته‌ است وضعیّتِ خانه،چون عسل ساخته‌است با دستِ دعا و لُطف و اِحسانِ خدا پیشامد و مُشکلات،حل ساخته‌است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
4_5974510146817101252.mp3
7.26M
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ 🎼‌ 💞❣️
ندارم در همه عالـم امیـدِ عافیت هرگــز بحمدالله که از دستِ غمت جانم به لب آمد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیربارون می نشینم تاکه بارون اشکاموپنهون بکنه اماقلب زخمی موکی می خوادخوب بکنه توروازیادببرم کی واسم عکس غروبومی کشه خیلی وقته که دلم باخودم درکش مکشه مثل یه دیوونه زنجیرموپاره می کنم خودموبه دست بارون می دهم تاکه بارون بشوره گناه تردیدمنوبه خاطرعشق پاکم ببخشه منو شعر:رازونیاز 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
برای لحظه‌های خوب خندیدن دلم تنگ است برای زیر باران با تو رقصیدن دلم تنگ است شدم دلخسته از غم، غصّه خوردن‌های تکراری برای عاشقانه عشق ورزیدن دلم تنگ است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تا انجمن دو چشم تو دایر شد بر کعبه ی کوی تو دلم زائر شد از مشرق طلعت غزل ها دل من در سایه ی(نون و والقلم) شاعر شد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
شعری تو بخوان زِ غم نمیرد پاییز رنگِ شب و تیرگی نگیرد پاییز چون شب بِشوَد ستاره‌ای روشن کُن حیف است به رنگِ شب بمیرد پاییز 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
عشق یعنی عالمی سر گشتگی عشق یعنی صد بیابان تشنگی عشق یعنی خود فراموشی محض با خیال تو هم آغوشی محض عشق یعنی خلسه ئی بی انتها لرزه بر دل در تمام لحظه ها عشق یعنی ما خدائی می شویم در هوای او هوائی می شویم عشق یعنی بی خیالی های خوب دل نبستن بر ریالی های خوب عشق یعنی یک فرشته یک پیام بعد از آن دیگر بماند والسلام 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دنیا با همه زرق و برق‌هایش بدون شما، مثل ویرانه‌ای است که گرد مرگ روی دیوارهایش پاشیده‌اند همان‌قدر بی روح... همان‌قدر عذاب آور... کاش زودتر بیایی تا دوباره حیات در رگ‌های خشکیده جهان جاری شود. «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ» 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌸 🌸 و من هنوز نمیدونستم اون چیه ..تو افکار خودمم غرق بودم که گفت: _ خیلی سخته ها .. نه؟؟ کمی مکث کرد و گفت: _باید از بگذری!! از جمله اش کمی تعجب کردم، یه بار بصورت جدی به حرفام توجه کرده بود .. نمیدونستم چی جوابشو بدم داشتیم نزدیک کوچه فاطمه سادات اینا میرسیدیم بعدش کوچه ی ما بود، یه لحظه حس کردم بوی یاس میاد، دلم یه جوری شده بود، یه جورِ خاص،نسیم ملایمی انگار داشت عطر یاس رو تو هوا پخش میکرد، نگاهی به آسمون کردم،احساس میکردم غم آسمونو گرفته، از جلوی کوچه فاطمه سادات اینا که رد میشدیم نگاهی به داخل کوچه انداختم، جلوی خونشون چند نفر ایستاده بودن، یه نفر هم با لباس نظامی، چند تا از خانومای همسایشونم جلوی در خونه شون ایستاده بودن و باهم حرف میزدن، از حرکت ایستادم، سمیرا هم به تبعیت از من ایستاد، به سمیرا نگاه کردم، اونم با حالتی غریب که تا حالا ازش ندیده بودم نگاهم میکرد، داشت چه اتفاقی میفتاد .. انگار هیچ کدوممون قدرت حدس زدن نداشتیم ..به سمت خانومایی که ایستاده بودن حرکت کردیم .. یکیشونو صدا زدم: _ ببخشین خانم خانومه باحالتی نگران نگاهم کرد،میخواستم بپرسم سوالمو اما انگار نمیشد، انگار میترسیدم از جوابش .. سمیرا زودتر از من گفت: _چیشده خانم، چرا همه اینجا جمع شدن؟؟ خانمه نگاهش رنگ غم گرفت - پسر آقای حسینی شده صدای کوبیدن قلبمو به وضوح میشنیدم، آقا هادی قرار بود بیاد، قرار بود دو سه روز دیگه برگرده، اما نه اینجوری، نه، امکان نداشت،  فقط چهره معصوم نرگس بود که جلوی چشمام میومد … آخ عاطفه …عاطفه …… کنار فاطمه سادات نشسته بودم و دلداریش میدادم، همش گریه میکرد و گهگاهی داداش شهیدش رو صدا میزد .. نگاهم افتاد به مامان آقا هادی که دستاشو به سر و سینه اش میزد و گریه میکرد .. چقدر درد داشت.... از دست دادن جوونی مثل علی اکبرِ حسین .. وای که حال امام حسین “علیه السلام “ چه جوری بود وقتی می خواست بدن قطعه قطعه شده غرق در خون اش رو بیاره .. چه حالی داشتی مولای من اون لحظه .. چه حالی … با یادآروی روز عاشورا.... اشکام سرازیر شدن، زیر لب “یا زینب” گفتم  تا آروم بگیره دل همه ی مادرهایی که جوونشون به دست دشمن کشته شده بود .. نگاهم به سمت سمیرا کشیده شد... که یه گوشه نشسته بود و پاهاشو تو شکمش جمع کرده بود،باحالتی منقلب به گلهای روی فرش خیره بود، با این که میدونست اینا عزادارن ولی آرایش ملایمش مثل همیشه سر جاش بود .. با دستمال اشکامو پاک کردم آروم به پشت فاطمه سادات دست کشیدم که کمی آروم بشه و آهسته تر گریه کنه .. اما یادم اومد فاطمه که تو خونه خودشه و بین خونوادش .. ....🌷 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
400.6K
بهر لبهایت اگر جان بدهم باز کم است از کفم گلشن رضوان بدهم باز کم است چیست در شأن تو ای ماه تماشایی من وسعت ملک سلیمان بدهم باز کم است داد جز جان گران مایه دگر هیچم نبست بهر قند و عسلت آن بدهم باز کم است ربی یا شهد و شکر از چه سرشتی که اگر همهٔ دارو ندارم به ایشان بدهم باز کم است ۱۴۰۳/۹/۲۰ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگ‌ حرم‌ حضرت‌ زینب‌ (س) عمه‌ ی السادات😭😭 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از ازل من، تابِ هر حرف و حدیثی داشتم جز نصیحت‌های نامفهومِ ارزشمندتان... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
چه میکند این عشق... تو را آرام در دل صدا می زنم؛ شمعدانی ناز می کند اطلسی لبخند می زند رویا بافته میشود! و تو میرسی از خیابانی که به سمت آغوشم یک طرفه است! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky