20.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دختری که فقط با آیههای قرآن حرف میزند!
🔹 یک دختر کوچک که حافظ کل قرآن است و جواب میزبانان برنامه را فقط با قرآن میدهد.😍
واقعا باعث افتخار کشورمون هستند
همچین نوگل هایی حتما ببینید 🌸
حیفم اومد براتون ارسال نکنم 🙏🏼
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من برای دردهایم فکر مرهم نیستم
خوب میدانم دوای من حرم درمانی است
#نگین_نقیبی
✅️ عضو کانال
#ساعت۸بهوقتامامرضا
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کاش آتش در تنور خانهها جان میگرفت
بار دیگر کوچهها بوی خوش نان میگرفت
کاش سهم هر حیاطی یک زمین سبز بود
با وجودش شهر شاید عطر ریحان میگرفت
از زبان نخل میگویم سخن ای کاش بود!
دست سبزی تا که دستان بیابان میگرفت
#الهه_نودهی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥
#پارتنودوچهارم💚🍀
نزدیک یه شیرینی فروشی به علی گفت:
_نگه دار.
و پیاده شد.
علی گفت:
-صبر کن الان باهات میام.
-نه،تو ماشین باش،میام.
چند دقیقه بعد با یه جعبه کیک اومد. جعبه رو صندلی عقب گذاشت.علی گفت:
_تولد کسیه؟
-بعدا میفهمی.
-خب اگه تولد کسیه منم هدیه بگیرم.
-نه.
در جلو رو باز کرد،چادرشو مرتب کرد و نشست.علی به چادر فاطمه نگاه میکرد. پایین چادرشو گرفت و با احترام بوسید. سرش پایین بود.
-بخاطر گذشته..خیلی شرمنده م.
-من فقط جاهای خوبش یادم مونده.
با شرمندگی نگاهش کرد و گفت:
_کجاش خوب بود؟!!
-دو بار سیلی زدم بهت.
علی هم لبخند زد و گفت:
-دیگه؟
-دو بار هم بابا زد تو گوشت.
علی خندید و گفت:
-دیگه؟
-امیررضا هم که.. نگم دیگه.
علی بلند خندید و گفت:
-کلا قسمت های کتک خوردن من خوب بود،آره؟!
-همه ی اینا به کنار.کتک کاری ای که با پویان کردی از همه باحال تر بود.
هردو خندیدن.
-مخصوصا بعدش که همدیگه رو بغل کردین و باهم رفتین.
دوباره خندیدن.
فاطمه زنگ آیفون رو زد.امیررضا گفت:
_به به! چه عجب.روده کوچیکه داشت روده بزرگه رو میخورد..میذاشتین برای سحری میومدین.
فاطمه گفت:
_من هیچی نگم همینجوری ادامه میدی.. درم باز نمیکنی،نه؟
-نخیر.
-پس شما با در همسایه رو به رویی مشغول صحبت باش.ما با کلید درو باز میکنیم.
کیک دست فاطمه بود و دسته گل فاطمه، دست علی.امیررضا و حاج محمود و زهره خانوم به استقبال رفتن.امیررضا گفت:
_به به.دست پر هم اومدی.بده ببینم چی هست؟
-نخیر.این مال تو نیست..ادبتو رو کن دیگه.به همسر من ادای احترام کن.
امیررضا رو به پدرش گفت:
_وای بابا،پررویی های فاطمه تمومی نداره.
فاطمه خندید و گفت:
_چیه؟ میخوای منو به اتاقم راهنمایی کنی؟
زهره خانوم گفت:
_بسه دیگه.آقا افشین رو دم در نگه داشتین.
رو به علی گفت:
_بفرمایید افشین جان.
علی تشکر کرد و داخل رفت..با حاج محمود و امیررضا روبوسی کرد.همه روی مبل نشستن.فاطمه جعبه کیک رو روی میز گذاشت و کنار علی نشست.امیررضا بلند شد در جعبه رو برداره،فاطمه گفت:
_دست نزن.گفتم مال تو نیست.امیرجان حرف گوش بده.
-مثل تو؟ که حرف گوش میدی و خجالت میکشی؟
حاج محمود گفت:
_حالا این کیک برای چی هست؟
فاطمه گفت:
_آها..و اما این کیک.میگم براتون ولی قبلش میخوام ایشون رو خدمت تون معرفی کنم.
با دست به علی اشاره کرد.
امیررضا گفت:
_ایشون معرف حضور هستن.کیک رو معرفی کن.
همه خندیدن.
فاطمه گفت:
_امیرجان،اندکی صبر.
صداشو صاف کرد.با دست به علی اشاره کرد و گفت:
_ایشون همسر بنده..تاج سر من..سرور من.. علی آقا ..هستن.
همه سکوت کردن.علی سرش پایین بود.حاج محمود و زهره خانوم و امیررضا سوالی به فاطمه نگاه میکردن.
امیررضا گفت:
_پس افشین رو چکار کردی؟ دیوونه ش کردی،ولت کرد و رفت؟
همه خندیدن.
زهره خانوم به علی گفت:
_افشین جان،فاطمه چی میگه؟ یعنی چی؟!!
علی هنوز سرش پایین بود.فاطمه گفت:
_علی جان،چرا جواب نمیدی؟
امیررضا گفت:
_افشین مبهوت قسمت اول معرفی فاطمه ست.
دوباره همه خندیدن.علی سرشو بلند کرد و با لبخند به بقیه نگاه کرد.فاطمه گفت:
_شنیدی اصلا؟!
-بله.
به زهره خانوم نگاه کرد و گفت:..
#ادامهدارد....🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت زندگی ما شده🌸
مثل دکمه پیراهن،،،
اولی روکه اشتباه بستی
تا آخرش اشتباه میری،،
بدبختی اینه،،، زمانی
به اشتباهت پی میبری که
رسیدی به آخرش....
خـــدایا🤲
در این شـب زیبا
ایـمان غبار گرفته ما را
در باران رحمت خویـش پاک کن🙏🏼
🌓🌓🌓🌓
شبتون در پناه خدا
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گنجشک پریده با زبانِ روزه
بلبل شده است نغمه خوانِ روزه
در شهر صدای ربنا پیچیده
خورشید شکفته با دهانِ روزه
#صفيه_قومنجانی
✅️ عضو کانال
آخرین روزهای سال درگذر است 🌸
بیاییم دوست بداریم⚘️
شاد باشیم🌸
آرزومندم⚘️
هرچه دوری وبیقراریست🌸
به آخر برسد⚘️
و سال جدید را باعشق🌸
و امید نفس بکشیم⚘️
وهرثانیهاش پُر باشد ازشادمانی!🌸
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون پراز نشاط
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
گذر روز ها... - @mer30tv.mp3
5.6M
صبح 27 اسفند
#رادیو_مرسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
رنگین تر از حناست بهار و خزان ما
بر دست خویش بوسه دهد باغبان ما
چون صبح در محبت خورشید صادقیم
این تب بُرون نمی رود از استخوان ما
#صائب_تبريزى
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
برگ برگ غرورم را
فرش راهت کردم
تا بیایی........
زمستان شد
من در فراقت یخ زدم
تو کجایی ...
#حسین_رمضانی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تو مرا آزردی...
که خودم کوچ کنم از شهرت...
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت...
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی!
و به خود میگویی: باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...
بر نمیگردم ، نه !!!!
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد. ..
#سهراب_سپهری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ماه خدا رسیده، ماهی پر از کرامت
ماهی که در درونش، بخشایش است و رحمت
هر چند روزه سخت است، امّا برای عاشق؛
این تشنگی گواراست، این ضعف، عینِ قوّت
ماهی که میدهد درس، درس رهایی از بند
بندِ قساوت و خشم، بند غرور و شهوّت
ماه نزول قرآن، ماه هبوط خیرات
هر لحظهاش ثواب و، هر ساعتش سعادت
قطعاً خدا ببخشد، هر بنده را در این ماه
میبیند او به لطفش، هر طاعت و عبادت
دلها کویری و خشک، از کثرتِ گناهان
باران رحمتش داد، بر هر دلی طراوت
چون با علیست این ماه، شد تا ابد مبارک
با خون خویش داده، مولا بر آن شهادت
شبهای قدرْ یعنی، قدرِ علی بدانیم
یا رب بخواه بر ما، حیدر کند عنایت
غیر از خدا که داند، جاه و جلال حیدر
« زنهار از این بیابان، وین راه بینهایت »
#میلاد_الماسی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
اندیشه عیش بیحضورش
ترسم که بدو رسد نخواهم
بیاو ز برای عشرت من
خورشید سبو کشد نخواهم
#مولانای_جان
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
مرا بخاطر عصیان ببخش و خوار نکن
به تیر ضربه قهرت مرا شکار نکن
ز موجبات غضب دور کن مرا یارب
به حق نعمتت این گونه ام دچار نکن
#زینب_عدالتیان
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕اسفند دارد خودش را برای رفتن آماده می کند
زمستان هم در حال بستن چمدان سرد وسختش است
ما چه می کنیم ؟
آیا چیز هایی که باید در چمدان زمستان بگذاریم گذاشته ایم ؟
آیا شکرگزار خدا بوده ایم ؟
آیانگاهی عمیق به خودمان انداخته ایم ؟
فرصت هاولحظه ها می گذرند
اگر تاکنون به درد همدیگر نخورده ایم از الان شروع کنیم
زمستان می رود اما ما باید برای انسانی جدید در وجودمان آماده باشیم
تغییر کنیم
قلب مان
روحمان
و جسممان را
خانه تکانی دهیم
و به خداوند قول دهیم جور دیگر زندگی می کنیم
و سبزترین آروز هایمان این باشد که لبخند به لبان همه بیاوریم
وعشق و محبت نوازش را از همدیگر دریغ نکنیم ....
#ارسالیاعضامحترم
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند
بلبلِ شوقم هوای نغمهخوانی میکند
همتم تا میرود سازِ غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند
ما به داغ عشقبازیها نِشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمکپرانی میکند
بیثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران میرسد با من خزانی میکند
طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون میکند با ما نهانی میکند
#شهریار
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دل می بُرم از تو، فقط با جبر تقدیر
چشمان آهو میرود از خاطر شیر
دور و بر گل از سرود عشق خالیست
کابوس دلتنگی شده شاید که تعبیر
یخ کرده خورشیدی که گرمای وجودش
از دست های زندگی، میگشت تکثیر
قاضی ما عاشق نبود و دیر فهمید
مردن شرف دارد بر این حکم نفس گیر
حسن ختام این غزل را حضرت عشق
با خون خود این گونه، گویا کرده تحریر
عاجز اگر از درک شور عاشقانی
محض خدا، پرهیز کن از رای تکفیر
#مهتاب_بهشتی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
هم ساده دلم را برد ، هم دار و ندارم را
خندید و گرفت از من آرام و قرارم را
یک دکمه رها کرد و اندوه زمستان رفت
در یک شب پاییزی آورد بهارم را
میخواستم آن گل را پرپر نکنم خود خواست
من چشم بر او بستم ، او راه فرارم را
میمردم و میخندید ، میدید و نمیدیدم
چشمان خمارش را ، چشمان خمارم را
تا در دل هم باشیم تاوان بدی دادیم
او گیره ی مویش را من ایل و تبارم را
#سید_تقی_سیدی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
مصیبت دیده ی دیروز و امروزیم و فردا هم
ولی ته می کشد یک روز آفت خوردن ما هم
شبیه قلوه سنگی که درون کوچه افتاده
گهی تیپا خور خلقیم و گاهی بین دعوا هم
برای خود سری بودیم در سرها که آمد عشق
به تنهایی گرفتاریم و در بند است تن ها هم
میان جمع مشغولیم و سمت قبله ای دیگر
نماز عشق می چسبد هر از گاهی فرادا هم
به چشم دل خطا رفتیم اما عقل با شک هاش
میان واقعیت یا حقیقت کشت مارا هم
نه آب از آسیاب افتاد نه شور و شری خوابید
گره افتاد و شد بغرنج تر حل معما هم
شبیه ات هرکسی دیدم میان شهر ، غم خوردم
سر بازی گرفت انگار با ما چرخ دنیا هم
مچ ما را گرفتی عقل در خلوت ،ملالی نیست
خیالش پر زد و بالاست تا دیوار حاشا هم...
بلا دیدیم ما از عشق اما بی نفس هایش
سرسوزن نمی ارزید این دنیا تماشا هم
#محمدجواد_منوچهری
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟
باز تکرار به بار آمده، می بینی که؟
سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت
عقل با عشق کنار آمده، می بینی که؟
آن که عمری به کمین بود، به دام افتاده
چشم آهو به شکار آمده، می بینی که؟
حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد
گل سرخی به مزار آمده، می بینی که؟
غنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد
بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟
#فاضل_نظری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky