فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو از من دوری و اما دلم از یاد تو لبریز
من آن دیوانهی شهرم تو را هر روز میخوانم
اگر یک گوشهای سهم تو غربت شد در این دنیا
بِدان از یاد تو هر لحظه غم افتاده در جانم
تو یک شب آمدی در خواب من گفتی غزل بانو
کلید قفل این غربت به دست مادرم باشد!
من از آن شب چنان بارانیام چون ابر میبارم
که این دلدادگی سهم من است و باورم باشد
نبودی تا ببینی شهر بر حالم چه میخندید!
همان روزی که احساس تو را من یک غزل کردم
شکستم در غرورم بعد از آن در هالهای از غم
میان بستری از اشک یادت را بغل کردم
سرانجامم نباشد غیر خاکستر از این آتش
که همچون شمع میسوزم درون سینهام آهی
بیا ساقی شراب کهنهام ده چون که محتاجم
به درد تو گرفتارم تو میدانی و آگاهی
نمیخواهم که باشد قسمتم هرگز جدا از تو
تو را هر لحظه اینجا از خداوند آرزو کردم!
میان خلوت چشمان تو ماندم تو میدانی
جهانی را برای با تو بودن جستجو کردم
شکستم بیصدا اما بساز این تارو پودم را
اگر روزی گذر کردی به احوال پریشانم!
چنان در خاطراتت غرق دیروزم که ای جانا
مثال بلبلی مستانه از عشق تو میخوانم
#الهه_نودهی
✅️ عضو کانال
#به_یاد_شهیدان_گمنام
#شهید_علی_اصغر_کریمی_صالح
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky