eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
دلبر ابرو کمانم، زودتر برگرد که چایی ام یخ کرد از چشم انتظاری شما 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گیج می زند شعرهایم در واپسینِ دقایق دلتنگی و من خودم را آماده می کنم تا از سرشب تا صبح منتظر طلوع چشمهایت باشم در بامدادی که هنوز دل به مهرت دارم و دل به مهرم داری 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هزار تزویر  کردم که در  خفا  دوستت  بدارم غافل  از  اینکه رسوای  عالمم ... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
کلبه ام  برفی ست و عمری  دارد  به  درازای سن  من با شوق  پرواز در ابر با  ذوق  دویدن  در مه با  میل  نوشیدن  چایی  در عصر با خواهش  رقصیدن  در آفتاب با  شور  بغلی تغزل بوسه ای  سخت آغوشی  نرم و گُر گرفتنی  با  عطر  نسیم لبخندی  سرشار  از  گرما چشمکی  از شهریور نقشی  خاطره  انگیر از  مهر آرامشی  آبانگاهی سو سوی نگاهی آذرانه و شعری  سپید که  در من  شعله  می کشد آرام  آرام درد  را ... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ببین چگونه مرا بردی به سفری خیالی از روایت آشنای دستهایت وقتی آب پاشی کرده بودی حیاط خانه را و سو سو می زد گل های رُز قرمز به تاراج می بری دلم را پشت نفس نفس زدن های آهسته قدم هایت و من چقدر بی رحمم که فقط تو را نگاه می کنم از پشت این قاب روشن با لبخندی ملیح که به اسارت برده آرامش لحظه هایت را هنوز نت نفس گیر تلخند درخت  آلوچه را حس می کنم وقتی حس آمیزشی عمیق بین دوست داشتن هایمان گره می خورد به راستی این چه تقلایی ست که در من شورشی دوباره برپا می کند بانو جان؛ صدای ضربان  قلب مرا می شنوی... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
لبخند بزن کوچه ما شعر شد از بس احساس تو در جان وتن کوچه نشسته 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
شبیه سیبی از درخت جدا افتاده ام دلسوخته چون جعبه های میوه پشت وانت و گونه هایم سرخ است از گریه 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تو  خلاصه ی زمستانی سرد و دوست  داشتنی پر  بارش، برفی  برای  چشمهایت  اسفند  دود باید  کرد مهم فصل  آمدنت  بود که مهربانی را  رقم  زد و فصل  کوچ  پرستوها را که حالا  بهار  را مژده  می دهد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
همقطار منی در ایستگاهی متروکه مشترکا پیاده می شویم و با هم در مسیرها تنهایی پیش می رویم غافل از اینکه ما دو نفریم دونفر ِ تنها 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
صبورم بسان عودی که در آتش دود می شود حیرانم شبیه پرنده ای در قفس غمگنانم شبیه مادر فرزند مرده دلگیرم از دست خودم از دست روزهای تنهایی و در تکرارم هر روز همینگونه دلگیر، غمگنان، حیران، صبور... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گل های شمعدانی گل های شمعدانی و رازهای میان ما که هرشب در کور سوی چراغ شعر زمزمه می کردیم و از عاشقانه ها گپ می زدیم و تا صبح ستاره ها را در آغوش سحر می شمردیم چقدر وقت تنگ بود و زمان گذرا و حالا چقدر زود دیر شد لعنت به این فراق لعنت به جدایی لعنت به روزگار 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
در قاب چشمهایت پروانه وار به سمت روشنای دستهایت جهیدم و حالا در میانه ی انبوهی از دلخوشی ها غرقه ام آمده ای تا جانم باشی جانم باش... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
مثل  پرنده  دلتنگم مثل  پرنده  بی تابم دلتنگ  آشیانه ای  که سالهاست  مرا  از آن  پر داده اند بی تاب  آن  سالهای  دور 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
در هیچ  آغوشی  پناه  نخواهد  گرفت این  دلتنگی  بی پایان  من من جز اشتیاق  روی  تو میلی  به هیچ  ندارم پناه دستهایم  را هیچ  مأمنی نیست جز شرجی  بیکران آن وجود  بی  نهایت 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
چه روز دلپذیری ست بهارستانِ آمدنت و من که در تنگنای حادثه ها راهی یافتم به سمت ِ سایه روشن تقدیر از چشمانت الگو می گیرم از بس برای دیدن شان نقشه کشیدم و تا بلندای فواره های دلتنگی هی تصورشان کردم در دریغی سوزناک با سینه ای به آذر افکنده که هیچ آرامشی سرپرستی اش نمی کند.. 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دوستم بدار همچون انار همچون شعر و مرا دست چین کن از باغ از درخت واژه ها 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
شاخه ی گل نرگسی بودم در دستان تو رها از هرچه تعلق آمده بودم در حوالی تو تا استشمام کنم معطرین بوی تو را تا شبیه کوچه ها من هم مست شوم از آنهمه نازک خیالی آنهمه احساس قشنگ آنهمه نگاه زیبا تا من هم به دست چپ تو بوسه بزنم به رسم سلام به رسم دلتنگی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
به توفکر می کنم ! به چشمهایت که مرا؛ بر فراز شاخه دید به توفکر می کنم! به دستهایت که مرا؛ از شاخساران واژه ها چید به تو فکر می کنم ! به حرفهایت که مرا؛ سیب صدا می زد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
چه سرنوشت غریبی داشتیم تا آمدیم مهر را درک کنیم پاییز آمد و به جانمان آذر زد برگ ریزان شد باغ به تاراج رفت تو رفتی و هنوز در من درد هجران تو بیداد می کند 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
چایی گل محمدی تبسم عاشقانه های مهرت دلگویه هایی از جنس مدرسه حواس پرتی های همیشگی ات سر صف صبحگاه دل پریشانی های تو در زنگ تفریح رجوعت به ابدیت جاودانه ی عشقی که بین ما حکمفرسات اسارت واژه های بکر عاطفه سرد شدن چایی گل محمدی گرم شدن دلهایمان... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
مکاشفه ی  من حوالی  شامگاه در آنسوی این عرصه ی خاکی جایی دورتر از خیال آشفته ی من و تویی که دنیا دنیا تماشا را پیشکش نگاه شاعرانه من کردی به فرتوری خیال انگیز با بهره ای عمیق از حس قشنگت بودنت و آن وادی زیبای ایمن که مسحور کننده ی جان است و جلای روح 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بالغ شو شبیه پاییز که به سر منزل مقصود رسیده است و آن حلقه ی نقره را از دستانت در بیاور دستانت را به دستان من بسپار بگذار جاودانه شود در وجودمان عشق و این اهورایی ایمان ما را برساند به درنگی در شامگاهی که من باشم و تو و یک عالمه احساس قشنگ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
مادر کلام مِهر و نوای محبت است مادر اِله عشق و خداوند رأفت است دستان او کریم و دلش پاک وبا صفاست چشمان او نجیب و حضورش گره گشاست جاه و جلال و شوکت او نور  دیده است عالی ترین عزیز خدا آفریده  است از مهربانی اش همه  عالم نشانه یافت گل از شمیم عطر وجودش کرانه یافت لطفش همیشه نزد جهانی زبانزد است صبر و متانت و کرمش حُسن  بی حد است در پای مقدمش ز ادب قامتم خم است اشکم روانه از نَفَس او  دمادم است جان من است مادر نیکو نهاد من سرمایه ی وجود  من و اعتقاد من یزدان سپاس ،  مادر ما را تو یار باش هستی و عمر و جان مرا غمگسار باش غم را تو دور کن ز حریم محبتش تا گُل کند دوباره به لب ،   ناز صحبتش 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
✨ این شبها تا خودِ صبح بیدارم و نفس های مادر را همراهم دیگر صدای بوق شبانه ماشین ها هنگام گذر از اتوبان برایم مهم نیست در چراغ خاموش پنجره نگاهم سمت ماه است ماهی که روشنایی به خانه مان می تاباند و حالا در نفس کش این شبهای دیجور در شهر، ماه جولان می دهد اما نه مثل شبهای قبل کمی ناآرام، کمی ناشکیب و من در قهوه‌ی فالم شکیبایی می بینم و توکل تا بار دیگر فردایی روشن سهم من باشد از زندگی... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
پیام بی واژه ساده می گویم دوستت دارم بی آنکه به واژه ها سخت بگیرم تا پیام عاشقانه ی من را به تو برسانند سهل می گیرم کار را ساده می نویسم دوستت دارم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky