eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
Hamid Hiraad - Jegar Gooshe.mp3
3.32M
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ 🎼‌ جگر‌ گوشه❣️❣️(جدید)😍
عمق تنهایی من پُر نشود ،جز باتو رفتم از خویش بگو این منم ای جان یا تو مهدی فاطمه مائیم که غیبت داریم و پر از فیض حضوری به خدا ،هر جا تو من و این فاصله هر چند که همزاد همیم به درازا مکشان این شب یلدا را تو عمری از دست خزان خورده دلم سیلی ها می دهی بر دل سرمازده ام گرما تو؟؟؟ موج طوفانی ام و زخمیِ این صخره ی سنگ لحظه ای در پیِ آرامشم ای دریا تو شده سرگرم خیالت سرِ شیدایم ای خواب و بیداری و شیرینی رؤیا ها تو ای که پنداشته ای سهل غم یوسف را دیده ای حال پریشان زلیخا را تو من به شش گوشه ترین قبله توسل جستم که بیایی، پسر فاطمة الزهرا، تو زیر بال و پر خود کرببلا را داری ای به هر لحظه شهید غم عاشورا تو 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ما ساکن کلبه های بی پرچینیم هم بازی پروانه و بلدرچینیم آبان و دی و بهمنمان نوروزیست از تیره ی خوش نشین فروردینیم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
60.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر‌ وآوا‌ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
عمری‌است به شوق دیدنت مسرورم شیرین شده از دور دو چشم شورم نزدیکتر آمدی ،سلامت دادم می‌بوسمت هر چند که دورادورم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزو میکنم.. 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیستی کم! نه از آیینه نه حتی از ماه که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه من مُحال است به دیدار تو قانع باشم کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه به تمنای تو دریا شده ام! گر چه یکی است سهم یک کاسه آب و دل دریا از ماه گفتم این غم به خداوند بگویم، دیدم که خداوند جدا کرده زمین را از ماه صحبتی نیست! اگر هم گِله ای هست از اوست می توانیم برنجیم مگر ما از ماه! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
عیدتون مبـــــارک می نویسم با قلم، من این کلام "ای ربیع آرزوهایم سلام" روز آغاز ولایت‌عهدی ات شد به قلب ما غم دنیا حرام سایه ی مهر تو ای خورشید عشق تا همیشه بر سر ما مستدام {📚} 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گفتیم به امید خدا ، نسل ظهوریم گر سُست نگردد دل ما،نسل ظهوریم دنیاست پر از شمر ،ولی گر نگذاریم تکرار شود کرببلا ، نسل ظهوریم با لحن حجازیت بخوان. تک تک مارا ما پیر غلامان شما ، نسل ظهوریم با بانگ اناالمهدیَت آقا برسانید برگوش همه ارض و سمانسل ظهوریم سر بر سر پیمان تو دادن هدف ماست ای منتقم خون خدا، نسل ظهوریم داریم اگر بر دل و جان عشق ولایت سوگند به خون شهدا نسل ظهوریم باید که بدانند همه فتنه‌گران، ما با نسل ظهوریم و یا نسل ظهوریم ای وارث انوار امیران حجازی این وعده محقق شده مانسل ظهوریم؟ در ندبه ی آدینه به ما مژده دهی کاش ای خوش نفس ای باد صبا،نسل ظهوریم حق است نفسهای تو یا زینب کبری' گر لب بگشایی به دعا، نسل ظهوریم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وصل با دلدار میباید مرا فصل از اغیار می باید مرا چون نی ام از اصل خود ببریده اند نالهای زار می باید مرا من کجا و رسم عقل و دین کجا مست یارم یار می باید مرا بی وصال او نمیخواهم بهشت دار بعد از جار میباید مرا عشق از نام نکو ننگ آیدش عاشقم من عار می باید مرا عقل دادم بستدم دیوانگی شیوهٔ این کار میباید مرا تا بکی این راز را پنهان کنم مستی و اظهار میباید مرا سر زمن سر میزند بی اختیار محرم اسرار میباید مرا گفتگو بگذار فیض و کار کن در ره او کار میباید مرا 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بسم الله الرحمن الرحیم ☘یا امام الرئوف☘ سلام ای که از احوال من خبر داری.... به لطف آتش عشقت هنوز شعله ورم چه آتشی که مهارش نکرد چشم ترم سلام ای که از احوال من خبر داری ! از اینکه خسته تر از قبل و بی پناه ترم مرا پناه بده مهربان ! اگر ندهی ، شبیه خانه به دوشان همیشه در به درم به رقص آمده چادر سفید من در باد ‌.. منم کبوتر تو! چادر است بال و پرم تمام راه دلم خواست پابرهنه شوم به یاد خاطره های جوانی پدرم برای اینکه بیندازمش درون ضریح سپرده نامه به من خواهر بزرگ ترم و مادرم که اگر چه شگون نداشت ولی به جای کاسه ی آب اشک ریخت پشت سرم سلامی از طرف خانواده ام به شما و هر کسی که دلش پر کشیده سوی حرم خدا کند که خودت حاجت مرا بدهی ولی خدا نکند باشد آخرین سفرم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
آغاز شدش امامتت مهدی(عج) جان صد شکر از این ولایتت مهدی(عج) جان ما منتظریم تا ظهورت آقا... محتاج تو و عنایتت مهدی(عج) جان در نافله ء شبت دعایم بنما... این قلب من و هدایتت مهدی(عج) جان هر جا که روم فقط ز تو میگویم... شیرین چون عسل حکایتت مهدی(عج) جان نوری است میان این شب ظلمانی... آری سخن و روایتت مهدی(عج) جان در روز جزا به پیش رب منتظرم... امیّد من و شفاعتت مهدی(عج) جان ‌" 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بی تو چکنم اینهمه دلتنگی را ای بت چکنم آینه ی سنگی را حالا که کنارمی در آغوش شعر بر شانه بریز گیسوی رنگی را 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🦋 🎬 انور روی زمین افتاد انگاری توخواب وبیداری بود,سعی کردم جلوش,چاقو را از جیبم دربیارم وبااحتیاط,شروع به بریدن بندهای دستم کردم. وقتی دستم ازاد شد ,دستهای انور هم باز کردم,انور باچشمای نیمه باز تمام حرکاتم را زیر نظر داشت. حالا که هردومون دستهامون ازاد شده بود,کنارش نشستم وگفتم:حالا باید منتظر بشینیم ,تا بیان سراغمون،فقط حیف که نمیدونم کجای شهر هستیم وچند نفر مراقبمان هستند . انور به زحمت سعی کرد بشینه وبه دیوار تکیه بدهد,خودش راکشید بالا ومثل یک بچه ی کوچک ناخن شصتش را شروع به مکیدن کرد وگفت:مامان دیگه تنهام نزار... میدونستم که انور حال طبیعی نداره,معلومه که خیلی کمبود محبت داره وبااین حالش شاید بعد ازاینکه بهتر بشه یادش بیاد ,پس باید فیلم بازی میکردم،اما نمیدونستم به حال خودم گریه کنم یاخنده...تواوج جوانی ،این پیرمرد زشت وجانی من رابه چشم مادرش میبینه.....شاید این هم از الطاف خداست برای جاکردن من دردل این ابلیسان و رسوا کردن این یهودیان صهیونیست. زمان خیلی دیرمیگذشت,از روزنه ی در که بیرون را نگاه میکردم به نظر میامد خارج شهر ویک جایی متروک زندانی شدیم,هیچ تحرکی اطراف اتاق دیده نمیشد . همینطور که هر چند ساعتی یک بار بیرون را نگاهی میانداختم ,متوجه شدم افتاب درحال غروب است که صدای ماشینی از بیرون امد. سریع به سمت انور رفتم وکتش را گرفتم وتکان دادم:استاد...استاد...بیدارشین,هوشیار شین... انور چشماش راباز کرد وسریع یه نگاه به,اطراف کرد وگفت:هاااا چی شده؟من کجام؟ من:استاد....اسیر فلسطینیا شدیم ...یادته؟؟....پاشو الان شب شده یکیشون اومد ,من میرم پشت در ,تا در راباز کرد بهش حمله میکنم وتو سعی کن حواسش را پرت کنی تا متوجه من نشه وغافلگیرش کنم. پشت در کمین گرفتم تا صدای,قیژ در امد.... ....🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🦋 ۱۳۸ 🎬 تا در باز شد ,محکم در راکوبیدم به طرف واونی که پشت در بود با صدای بلندی به بیرون از اتاق افتاد. سریع رفتم بیرون, هوا تاریک بود ,توتاریکی یه چی شکل شبح میدیدم که بهم اشاره میکرد. رفتم طرفش که گفت:خواهر مبارز خداقوت,حرفاتون را شنیدیم الان مثلا من رابزن لت وپارکن وماشین رابردار وببر,امیدوارم این پیرمرد جنایتکار دوباره فریب بخورد...برو ما هوات را داریم ,خدا هم حواسش بهت هست. باحالتی که وانمود میکردم نفس نفس میزنم خودم رابه انور رساندم ,این سوسک له شده مثل کرمی به دیوار چسپیده بود. کتش را گرفتم وبلندش کردم:زود باش استاد...یک نفر بود باچاقو حسابش را رسیدم,الان بیهوشه,تا به هوش نیامده یا کسی دیگه نرسیده باید فرارکنیم. اسحاق انور باحالتی که انگار باورش نمیشد نگاهم کرد وگفت:تو اعجوبه ای هانیه....دنیا رابه پات میریزم,بریم ,بنیامین منتظر ماست. ولخ لخ کنان درحالی که انگار یک پایش اسیب دیده بود ولنگ میزد ,حرکت کرد وباهم رفتیم طرف ماشین. نشستم پشتش,طبق گفته ی اون مبارز باید از,سمت راست میرفتیم,همه جا تاریک تاریک بود وهیچ نوری به چشم نمیامدبه نظرمیرسید دربرهوتی گیرافتادیم. بالاخره بعداز تلاش بسیار رسیدیم اورشلیم واز انجا یک راست حرکت کردیم طرف تل اویو.... نیمه شب بود که به تل اویو رسیدیم. جلوی خانه انور ایستادم وگفتم:خوب استاد ,میخوایین ببرمتان بیمارستان ,اخه وضع ظاهریتون خوب نیست به نظرمیاد به شدت اسیب دیدین. انور:نه نه بریم خانه,توخودت پزشکی ,زخم هام راببند,درضمن سر خودت هم شکسته.... آه تازه یاد زخم سرم افتادم,زخمی که یادگار روز ذبح پدر ومادرم بود,زخمی که التیام نیافته ودوباره دهن باز کرده بود. مصلحت ندیدم باحرفش مخالفت کنم,باهم پیاده شدیم من:استاد,کلید نداریم. انور نگاهی بهم کرد ودست خونینش رانشانم داد وگفت:کلید خانه همیشه همراهم است,اثر انگشتم.... از ترس به خودم لرزیدم...نکنه,برم داخل خطرناک باشه؟ بازم توکل کردم ووارد خانه شدیم.من باید کارهای بزرگتری انجام بدهم... ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ شب و آرامشی دیگر،،، خداوند کنار توست و آماده برای شنیدن،،، آرزوهــایـــت را بـــا عشق برایش تعریف کن 🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون خوش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم دگری نمی‌شناسم تو ببر که آشنایی من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی تو که گفته‌ای تأمل نکنم جمال خوبان بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی در چشم بامدادان به بهشت برگشودن نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی ‌ 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون پراز نشاط 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
شنبه شُده نور و خنده درچنگِ تواَند اشعارِ قشنگِ کُلبه دلتنگِ تواَند روز است و دو چشمِ پنجره مُنتظرِ اِرسالِ سرود و شعرِخوشرنگِ تواَند 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با تو ایمنم و با تو سرشارم از هرچه زیبایی است پناهم باش تا سنگینی غربت از شانه هایم فرو ریزد و ملال تنهایی ، از چشم هایم... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
نقش است بر صحیفهٔ جان آرزوی تو پر کرده باغ قلب مرا عطروبوی تو صبحی که آفتاب اجابت دمیده بود یک قطره خواستم ز خدا از سبوی تو میلی به سلسبیل و به زمزم نمی‌کنم کافی است در پیاله‌ام آب وضوی تو در گردشند یکسره خورشید و ماه اگر کاری نمی‌کنند به‌جز جستجوی تو از گفتگوی مردم دنیا چه فایده؟ وقتی که نیست قسمت من گفتگوی تو از دیدن تمام جهان بی تو خسته‌ام زانو نمی‌شود بزنم روبه‌روی تو؟ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا وَعْدَ الله الَّذى ضَمِنَهُ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
# امشب برای شادی سیمای دلبرش ساقی شراب ناب بریزد به ساغرش در بوستان حق به محمد نظر کنید آنجا که اوست سرو و خدیجه صنوبرش امشب خدیجه را به رسولش هدیه داد چون بهترین هدیه بود بر پیمبرش بهتر ز او نبود که هم کفوّ او شود یا هم نفس شود به دم روح پرورش فخر خدیجه همسری با پیمبر است فخر نبی خدیجه ی کبری ست همسرش مدحش چه سان کنم من بی قدر کمترین گشته خدای عزوجل مدح گسترش آن کس که بارها به رسولش سلام او ابلاغ کرده ذات خداوند اکبرش آن بانوی بزرگ که اسلام پا گرفت از بذل جان و بخشش دینار و از زرش ایثار کرد زندگی اش را به پای آن پیغمبری که بود چو خورشید خاورش در آن زمان که ختم رسل یاوری نداشت هم پای مرتضی شده او یار و یاورش اول زنی که گشت مسلمان به عشق او اول زنی که آمده بر پای منبرش دارائی اش چو تیغ علی همچو ذوالفقار زد ضربه ها بسی به تن خصم کافرش هرگز نبود و نیست زنی را به جاه او حتی زنان خلد چه مریم چه هاجرش از دامنش برای نبی کوثر آورد کوثر نهد به ساغر ساقی کوثرش جاه و جلال بین که چو زهرای مرضیه نازد به خود که همچو خدیجه ست مادرش زهرا که هست در دو جهان سرور زنان زانو زند ز روی ادب در برابرش وقت نزول وحی به پیغمبر خدا با احترام آمده جبریل محضرش خیل ملک به امر خدا سجده گر بر او آن لحظه ای که حضرت زهراست در برش در بحر بی کرانه ی توحید مصطفی آنجا صدف خدیجه و زهراست گوهرش صِهرش علی و شوی نبی،دخت ،فاطمه جان ها فدای احمد و زهرا و حیدرش فرمود مرده باد کسی را که از حسد بابای پاک فاطمه را خوانَد ابترش وقتی هجوم لشکر غم بر نبی بتاخت این گونه گفت اُم ابیهای دیگرش "پیغمبری فقط به پسر داشتن که نیست مردی پیمبر است که زهراست دخترش" صلوات انبیا به روان نکوی او صلوات اهل بیت به روح مطهرش هنگام رحلتش ز جهان افکند نبی پیراهن مقدس خود روی پیکرش کاخی بنا نهاده خدا بهر او به خلد خشتش زمرد است و ز یاقوتِ احمرش هستند شیعیان جهان از وفا جواد نسوان کنیزه ی وی و مردان چو نوکرش 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی روی تو خورشید جهان‌سوز مباد هم بی‌تو چراغ عالم افروز مباد با وصل تو کس چو من بد آموز مباد روزی که ترا نبینم آن روز مباد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دلتنگت بودم از شهر، دل بریده از شهریور رمیده روان به سوی تو با کاروانی دل و تنها داریی ام همان دل تنگی پاییزی بود که برایت به مهر آوردم... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎊 دهم ربیع سالروز ازدواج پیامبر صلی الله و حضرت خدیجه سلام الله علیها 🌸از بهر قیامتت براتی بفرست 🌸یک توشه برای روز آتی بفرست 🌸در شام عروسی نبی، جانانه 🌸از عمق وجودت صلواتی بفرست 🎊 آسمان می خندد این اتفاق زیبا را و زمین کِل می کشد این پیوند آسمانی را.  چه طرب انگیز است مهتاب امشب! چه روح فزاست هلهله ممتد نخلستان های عرب! چشم های ملائک، با لهجه ای بارانی شادباش می گویند این وصلت خوشایند را.  🎊 مقدس‌ترین پیوند هستی بر ارواحنا فداه و منتظران حضرتش مبارکباد🎊 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky