eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
عشقت آموخت به من رمز پریشانی را چون نسیم از غم تو بی سر و سامانی را بوی پیراهنی ای باد بیاور، ور نه غم یوسف بکشد، عاشق کنعانی را 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از کفر خودم بود که دیندار شدم از آب بقا خوردم و بیمار شدم حالا که همین آب‌ به بادم داده از عشق طلب نکرده بیزار شدم ✅️‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
چقدر نیاز دارم به یک رفیق. به کسی که با حوصله و عشق مرا بشنود. که چقدر حرف دارم برای گفتن و چه سخت است پر از حرف بودن و هیچ کسی را برای شنیدن نداشتن... چقدر نیاز دارم به گوشی شنوا و ذهنی بی‌طرف و آغوشی پذیرا. به گفتن و گفتن و گفتن و بغض کردن و گریستن و نفسی عمیق کشیدن و آرام شدن... چقدر نیاز دارم به شنیده شدن، به دوست داشته شدن، به در آغوش گرفته شدن... به از هر دری گفتن و گفتن و گفتن و فهمیده شدن... چقدر دلم آدمی امن می‌خواهد... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
به زندان غمت فریاد من بود گلو خسته از این بیدادِ من بود به دل مانده سوالی ای نگارم مگر روز جفا میلادِ من بود ( ریوار) ✅️‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
من در عجب افتادم از آن قطب یگانه کز یک نظرش جمله وجودم همه جان کرد ناگاه یک آهو به دو صد رنگ عیان شد کز تابش حسنش مه و خورشید فغان کرد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بهار یعنی تو که هر وقت دیدمت شاخه‌ای سبز در من جوانه زد... ✅️‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
1229266688_-1812385642.mp3
9.59M
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ امین_حبیبی 🎼‌ حبس‌ 💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به جز هوای رهایی به سر نداشته باشی هوس کنی بپری بال و پر نداشته باشی میان معرکه عمری پلنگ باشی و حالا برای هیچ آهویی خطر نداشته باشی خطر که هیچ وجودت تمام بود و نبودت اثر نداشته باشد اثر نداشته باشی تمام شب به تماشا به ماه چشم بدوزی ولی برای پریدن جگر نداشته باشی شب این شب ظلمانی احاطه‌ات کند اما دو چشم شب‌شکنِ شعله‌ور نداشته باشی خلاصه کرک و پرت را زمانه ریخته باشد تو از غرور خودت دست برنداشته باشی نگو که از تو گذشته - اگر چه مثل گذشته هوای خون و خطر آن‌قدَر نداشته باشی ولی پلنگ پلنگ ست اگر چه خسته و تنها اگر چه چیزی از آن شور و شر نداشته باشی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
یک سال آزگار شده هر دقیقه‌ام تیرخلاص را نزدی بر شقیقه‌ام از کافه‌های سنتی شهر دلخورم هی قهوه‌ پشت قهوه... نگو بدسلیقه‌ام در قرن بیست‌و‌یک که پر از جلوه‌های نوست با فکرهای کهنه خود یک عتیقه‌ام عاشق شدن بلای معاصر بدون مرز... بیمار چشمهای توام در مضیقه‌ام باید نجات داد جهان را تلاطم است دریای عشق...غرق شدن...کو جلیقه‌ام؟! هذیان، شعار،تب،شب و کابوس‌های شعر یک سال آزگار شده هر دقیقه‌ام ✅️ ‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من ! به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت ... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
نیمی در سایه و نیم دگرم در نور است ای خوش آن لحظه‌که‌با تودل‌ِمن پُرشوراست تا به خانقاه تو آیم نروم سمت کسی رو به درویش بگو دلبر ما مستور است 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هزار درد مرا ، عاشقانه درمان باش هزار راه مرا ، ای یگانه پایان باش برای آنکه نگویند ، جسته‌ایم و نبود تو آن‌که جُسته و پیداش کرده‌ام ، آن باش دوباره زنده کن این خسته‌ ی خزان‌زده را حلول کن به تنـم جان ببخش و جانان باش کویر تشنه ‌ی عشقم ، تداوم عطشم دگر بس است ،ز باران مگوی ، باران باش دوباره سبز کن،این شاخه ‌ی خزان زده را دوباره در تن من ، روح نوبهاران باش بدین صدای حزین، وین نوای آهنگین به باغ خسته‌ی عشقـم ، هزاردستان باش 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای شنوایِ حرفهای دلم از فاصله هزارکیلومتری … به شما سلام می دهم❤️ دلتنگ حرم 😔 ••السلام علیک یا امام الرئوف•• 🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
معبر چشمم به یادت باز هم تر می‌شود سینه‌ی سینایی ام صحرای محشر می‌شود شمع چشمانم به راه انتظارت دوخته بی تو حالم روز و شب هر لحظه بدتر می‌شود غنچه‌ی سجاده ام از بس که باران خورده است طفلکی در اشک چشمانم شناور می‌شود من دعا می‌کارم و با گریه آبش می دهم جان من از بردن اسمت معطر می‌شود زائر بارانی آدینه های غیبتم فرصت دیدار تو از نو مقدر می‌شود؟ ✅️‌ عضو کانال اللهم عجّل لولیک الفرج🤲 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔥سرباز🔥 💚🍀 پویان به حاج محمود که با لبخند نگاهش میکرد،نگاه کرد.حاج محمود هم به پویان دست داد و تبریک گفت. پویان از اینکه افشین با همچین خانواده خوب و مهربانی میخواست وصلت کنه،خوشحال شد. حاج محمود و امیررضا کنارهم نشسته بودن و باهم صحبت میکردن.افشین بهشون نزدیک میشد که حاج محمود متوجه ش شد.سؤالی و با تعجب و اخم به افشین نگاه میکرد. امیررضا رد نگاه پدرش رو گرفت، وقتی افشین رو دید،تعجب کرد.افشین با احترام سلام کرد.حاج محمود هنوزم همونجوری نگاهش میکرد و سرد جواب سلام شو داد. امیررضا گفت: _سلام،شما از طرف عروس دعوت شدید یا داماد؟ از حاج محمود چشم گرفت و به امیررضا نگاه کرد. -سلام،از طرف داماد دعوت شدم. -با داماد چه نسبتی دارید؟ از اینکه امیررضا با خشم و نفرت نگاهش نمیکرد و با احترام باهاش حرف میزد،هم شرمنده شد و هم امیدوار. پویان نزدیک رفت و گفت: _افشین بهترین دوست منه،برادرمه. تعجب و ناراحتی حاج محمود بیشتر شد و خیره نگاهش میکرد.افشین سرشو انداخت پایین.پویان و امیررضا هم به حاج محمود و افشین و همدیگه نگاه میکردن.افشین همونجوری که سرش پایین بود،گفت: _با اجازه. نگاهی به حاج محمود انداخت و بعد به امیررضا و رفت. پویان خواست چیزی بگه، ولی حاج محمود اونقدر ناراحت بود که هرچی میگفت بدتر میشد.افشین جایی که تو دید حاج محمود نباشه،نشست. پویان هم کنارش نشست. -پویان جان،من خوبم.برو به مهمونات برس. پویان با مکث بلند شد و رفت. ولی میدونست تو دلش چه خبره.افشین بغض داشت.یک سال از خاستگاری گذشته بود.شش ماه بود که هرروز میرفت جلوی مغازه حاج محمود.ولی حاج محمود همیشه باهاش سرد رفتار میکرد. خیلی از مهمان ها رفته بودن. افشین پیش پویان رفت و خداحافظی کرد.بعد پیش حاج محمود و امیررضا رفت،خداحافظی کرد و رفت. فاطمه و خانواده ش هم به خونه برگشتن. حاج محمود روی مبل نشست و به فاطمه گفت: _بشین. امیررضا گفت: _بابا،الان فاطمه خسته ست. فاطمه به حاج محمود و بعد به امیررضا نگاهی کرد.حدس زد قضیه چیه.حاج محمود جدی گفت: _بشین. فاطمه نشست و به پدرش نگاه میکرد. -تو چرا برای بهترین دوست افشین خواهری میکنی؟ فاطمه با آرامش شروع به تعریف کرد... ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی 🙏 در سکوت شـب ذهنمان را آرام کـن🔮 و مـا را در پنـاه خـودت بـه دور از🔮 هیـاهـوی ایـن جـهـان بـدار........‌🔮 الهی شب دوستان و عزیزانم 🔮 را بـا یـادت بـخـیر کـن ...🔮       🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون خوش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‌‌‌چو از بنفشه بوی صبح برخیزد🕊🌺 هزار وسوسه در جانِ من برانگیزد کبوترِ دلم از شـوق می‌گشاید بـال🕊🌺   که چون سپیده به آغوشِ صبح بگریزد             بـه گمانـم بزرگترین 🕊 دارایی آدمی همین دوستی ها هستند🕊 همین هـایی کـه بـرایـت پیغام می‌گذارند 🕊 کـه بگوینـد حواسشان بـه تـو هـست🕊 لبتون پرخنده قلبتون از مهر آکنده🕊🌺 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون پراز خیر وخوبی 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم جز مِهرِ مَه رویان، طریقی بر نمی‌گیرد ز هر در می‌دهم پندش، ولیکن در نمی‌گیرد میانِ گریه می‌خندم، که چون شمع اندر این مجلس زبانِ آتشینم هست، لیکن در نمی‌گیرد چه خوش صیدِ دلم کردی، بنازم چَشمِ مستت را که کَس مُرغانِ وحشی را‌‌ از این خوشتر نمی‌گیرد سخن در احتیاجِ ما و اِسْتِغنایِ معشوق است چه سود افسونگری ای دل؟ که در دلبر نمی‌گیرد.. 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🔴تجلیل و قدرداني استاندار مازندران از اقدام شجاعانه پاسدار محمودآبادی سروان پاسدار شکری زاده در حین مأموریت نگهبانی از صندوق رای در روستای سیاهرودسر کودک ۵ ساله ای که در حال غرق شدن در رودخانه بود را در یک اقدام شجاعانه نجات داد.🇮🇷🌺🇮🇷 سلام و درود بر شما پاسدار شجاع اسلام با شـجاعت سوی آلاله شدی مرد خدا مثل مـهتابی پر از حاله شدی مرد خدا بین سیلابی جسورانه تو را چون دیدم ناجی کـودک پنج ساله شدی مرد خدا ✅️‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
نسیم خوش‌خبر، از نورِچشم من چه خبر؟ همیشه در سفر، از بوی پیرهن چه خبر؟ تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری از آن پری، گل قاصد، برای من چه خبر؟ نشسته در رهت ای صبح چشم شب‌زده‌ام طلایه‌دار، زخورشید شب‌شکن چه خبر؟ بشارتی به من از کاروان بیار، ای عشق همیشه رفتن و رفتن؟ ز آمدن چه خبر؟ به بوی عطر سر زلف او دلم خون شد صبا کجاست؟ از آن نافهٔ خُتن چه خبر؟ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از تو "دلم" رو به نگاهِ قلم آورد! از درد تو هر لحظه غزل گفت کم آورد... هر بار نوشتم که غزل نیست دوایم! چون قافیه بِنشَست غزل نام غم آورد... بعد از تو نپرسید کسی از دل زارم! شادی به خزان رفت برایم اَلَم آورد... از یاد تو در سینه‌ی من وُسعتِ آهی ست! با بغض نفسگیر به چشمم که نم آورد... من حسرت دیدار تو اینگونه چشیدم! در هر نَفَسی تلخیِ آهی که دم آورد... ✅️‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
عاشقی را بعد تو هرڪَز نمیخواهد دلم عشـق شیرینت شده حک در درونِ سینه ام...... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منِ بیچــــــــاره تو را سخـت بدسـت آوردم به همین راحتی از دست نخواهم دادَت ✅️‌ عضو کانال ‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky