«خوش به حال شهدا»
ماه مهمـانی حق، مـاه خـداست
راه ما هر طرفــش، راه جـداست
لطف حق شامل هر انسانیست
اجر و پاداش شـما،با شـهداست
#بهروز_عبداللهی_صدرآبادی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥
#پارتنودویکم💚🍀
-مهریه چی؟
سوالی به پدرش نگاه کرد و گفت:
_یعنی هرچی خودم بگم؟!!
-نه.نظرتو بگو،من بالا و پایین میکنم.
-من فقط یه سفر کربلا میخوام که باهم بریم.
مهمان ها رسیده بودن.
پدربزرگ ها و مادربزرگ،دایی،خاله ها، عموها و عمه های فاطمه بودن.صاحب خانه افشین، آقای معتمد،حاج آقاموسوی، پویان و مریم هم از طرف افشین اومده بودن.
بعد از پذیرایی،
درمورد مراسم عقد و عروسی صحبت کردن.تصمیم گرفتن برای عقد،جشنی خونه ی آقای نادری بگیرن و بعد فاطمه و افشین برن سر زندگی شون.زمانش هم یک ماه بعد،روز ازدواج امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) تعیین شد.افشین و فاطمه بخاطر این مناسبت خیلی خوشحال بودن.
بحث مهریه شد.
آقای معتمد نظر آقای نادری رو پرسید. حاج محمود گفت:
_مهریه فاطمه یه سفر کربلا ست،که البته باید باهم برن.
همه ساکت موندن.
فاطمه از اینکه پدرش نظرشو قبول کرد،خوشحال شد.آقای معتمد گفت:
_درسته که من الان از طرف داماد اینجا هستم ولی حاجی،تعدادی سکه هم تعیین کنید.
حاج محمود گفت:
_این مهریه نظر خود فاطمه ست.الان من و شما هزار تا سکه هم بذاریم کنارش، وقتی فردای روز عقد همه شو ببخشه،چه فایده ای داره.
فاطمه با خودش گفت،
بابا چه خوب منو میشناسه.دقیقا میخواستم همین کارو بکنم.البته همون روز عقد،نه فرداش.هرچی افشین و بقیه اصرار کردن که تعدادی سکه هم تعیین بشه،حاج محمود چون میدونست فاطمه راضی نیست،قبول نکرد.
به پیشنهاد صاحب خانه افشین،
همون شب تا زمان عقد،صیغه محرمیت بین افشین و فاطمه💞 خونده شد.
افشین و همه مهمان ها رفته بودن.
فاطمه و مادرش و امیررضا مشغول جمع کردن وسایل پذیرایی بودن.حاج محمود به اتاق رفت.فاطمه در زد و پیش پدرش رفت.
-بابا،ازتون ممنونم،برای همه چی.
خم شد،دست پدرش رو ببوسه،حاج محمود اجازه نداد.سرشو بوسید و گفت:
_تو همیشه عاقل بودی و شرایط رو خوب درک میکردی.نیاز نبود من خیلی چیزها رو بهت بگم.ولی الان میخوام یه چیزی رو بهت بگم،نه برای اینکه خودت نمیفهمی،میخوام بدونی برای منم مهمه... افشین خیلی تنهاست.جز خدا کسی رو نداره.ازت میخوام جای خالی همه رو براش پر کنی.براش همسر باش ولی به وقتش مادر باش،خواهر باش،برادر باش،پدر....
-نه باباجون.من نمیتونم براش پدری کنم.شما براش پدر باشید.
حاج محمود لبخندی زد و گفت:
_باشه،پس حواست باشه اذیتش نکنی وگرنه با من طرفی.
-اوه..اوه..دیگه جرأت ندارم بهش بگم بالای چشمت،ابرو.
هردو خندیدن.
روز بعد حاج محمود به مغازه آقای معتمد رفت. به آقای معتمد گفت:
_آقا رضا،اومدم امروز برای افشین مرخصی بگیرم..اگه اجازه بدی از فردا هم تا یه ماه نیمه وقت بیاد،باید کارهای عروسی رو انجام بده.
آقای معتمد دست افشین رو گرفت و پیش حاج محمود برد.
-بفرمایید حاجی،اینم داماد شما.از الان تا یه هفته بعد عروسی مرخصی داره... امروزم تعجب کردم اومده.
حاج محمود و افشین سوار ماشین شدن. یک ساعت بعد حاج محمود جلوی بیمارستانی که فاطمه کار میکرد،نگه داشت و با لبخند به افشین نگاه کرد.
افشین گفت:
_چرا اینجا؟!!
-چون فاطمه اینجاست.
خجالت کشید و سرشو انداخت پایین.
حاج محمود خنده ش گرفت.با خودش گفت....
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی مثل چیدمان مهره های شطرنج است.
روزها که میگذرد.....
مثل سرباز ها که میمیرند ؛
بی خیال میشویم و سرباز دیگری
راهی جنگ روزگار میشود ....؛
افسوس که شاه دل ما روزی تنها میشود .
مواظب سرباز های زندگی مان باشیم
شاه هم باشی از تنهایی .......
کیش و مات میشوی روزی...
#حسین_رمضانی
✅️عضو کانال
⭐️آرزو میـــکنــــــــم
⭐️در این شب زيـــبـــــا
⭐مــهـــر ، بـــرکـــت ،
⭐عشـــــــــــــــــــق ،
⭐محبــــــــت و ســلامـتــی
⭐همنشین دوستـان و عزیـزانـم باشد
⭐ در پــنـاه پــروردگــار مــهــربــان🌙
🌓🌓🌓🌓
شب زیباتون دلنشین
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🍃در این صبح زیبا
🌸هم خدا هست
🍃هم نور زیبایی و هم عشق
🌸آفتابِ مهربانی
🍃ارزانی پلک گشوده تان
🌸همهمهٔ پرندگان نیکبختی
🍃شادی بخش بامدادتان
🍃صبحتون بخیر و شادی
🌸پنجشنبه تون مملو از عشق و مهر
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون پراز شادی وآرامش
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شعر و شکر است آفتابِ لب ِ تو
بیت الغزل است ماهتابِ لب ِ تو
خورشید دوباره روز نو آورده
تا عطر بگیرد از گلابِ لب ِ تو!
#صفيه_قومنجانی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شروع کن .... - @mer30tv.mp3
5.04M
صبح 24 اسفند
#رادیو_مرسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دیرگاهیست که افتاده ام از خویش به دور..
شاید این عید به دیدارِ خودم هم بروم ..
#قیصر_امین_پور
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
باز امشب از رویای تو تا صبح بیدارم
از چشمهایم با تاثر شعر میبارم
این عاشقانه، درد دلهای زنی تنهاست
تو تَرک من کردی و من مشتاق دیدارم
دیدم کسی میگفت اشعار تو تکراریست
این شعر میگوید، هنوزم دوستت دارم
پاییز یادت میکنم با برف میبارم
از نو بهاران، عشق را در سینه میکارم
امشب دوباه یاد تو آمد به دیدارم
این زنده بودن را به رویایت بدهکارم
#مهتاب_بهشتی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
در عشق توام نصیحت و پند چه سود
زهراب چشیدهام مرا قند چه سود
گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دلست پای در بند چه سود
#حضرت_مولانا
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
با نام شهید قلبم آرام گرفت
از عشق خدا برای خود وام گرفت
با اشک میان روضه ها گفت:حسین
او هرچه که میخواست سرانجام گرفت
#فرزانه_پورنظری
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
اهل کاشانم..
روزگارم بد نیست ؛
تکه نانی دارم ، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی..
مادری دارم ، بهتر از برگ درخت
دوستانی ، بهتر از آب روان
و خدایی که در این نزدیکی است...
لای این شب بوها
پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب،
روی قانون گیاه ...
#سهراب_سپهری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ای دوست مرا بصیرت و هوش ببخش
از جهل جدایم کن و آغوش ببخش
از رحمت و خیر خود نصیبم فرما
یک قلب رئوف وساده هم روش ببخش
#زینب_عدالتیان
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
Mohsen Yeganeh - Ye Hafte Be Eyd.mp3
5.84M
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#محسن_یگانه
🎼 یه هفته به عید🥺😔
یک لحظه تو رفتی به سر بام و بیایی
از دفتر رهبر خبر آمد رمضان است!
#مسعود_نظام_اسلامی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
با اهل ریا، دو رنگ باید بودن
با گرگصفت، پلنگ باید بودن
بیواهمه بیرحم شو ای دل گاهی
با سنگدلان چو سنگ باید بودن
#جواد_محمدی_دهنوی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🌸اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🌸 آنها دلخوشند به این پنجشنبه ها به یک فاتحه، به یک صلوات ، یک خدا بیامرزدش
🌸همین ها برایشان یک دنیاست در آن دنیا
به یاد عزیزان آسمانی، رَحِمَ اللّه مَنْ یَقْرَا الفاتحه مَعَ الصَّلوات
پنج شنبه آخر سال...
یاد کنیم همه اموات و شهدا را
با فاتحه ای همراه با صلوات 🌹
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دوستت دارم مثل بوی عیدی
که تو را دارم
مثل صد تومانی های
تازهی پدر بزرگ لای قرآن
دوستت دارم مثل شکوفه ها
مثل باران بهاری
دوستت دارم
مثل شوق ماهی قرمز داخل تُنگ
زمان تحویل سال
دوستت دارم مثل
همین سایهی خوشبختی ای
که روی سرمان است ...
#حمیدرضا_عبداللهی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
در من ای آینه انگار کسی پنهان است
گاه از کردهٔ من شاد گهی گریان است
دور و نزدیک مرا زیر نظر دارد باز
میزبانی است که در باور من مهمان است
از نگاه نگرانش به خودم یافتهام
بیش از آینهها مورد اطمینان است
نیمهٔ گمشدهٔ من بگمانم باشد
ناخدای بلد کشتی در طوفان است
چون که بیوقفه رصد کرده مرا میدانم
اندوهش قصّهٔ سیّارهٔ سرگردان است
آنکه پیش از خودِ من خورده غمم تا حالا
حتم دارم که سخاوتتر از باران است
گاهگاهی به خود آیم ز تلنگرهایش
در من ای آینه انگار کسی پنهان است
#محمدعلی_ساکی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد همآواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم....
#قیصر_امین_پور
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky