eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
تو یار مرا ندیده‌ای معذوری زان روی گلی نچیده‌ای معذوری از گلشن عشق یار بوئی نوزید در زهدستان چریدهٔ معذوری 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دخیل حضرت عشق ست التماس قنوتم بخوان تو حرف مرا باز، از خطوط سکوتم بگیر دست دلم را شکسته بال عروجم نچیده سیب ز جنت، رسیده وقت هبوطم هنوز خواب خوش من،  تصور بغل توست به فکر اوج گرفتن، به نقطه‌ی ملکوتم کجاست جنگل سبزی که اشکهای مرا خورد چقدر خسته شبیه، کویر تشنه‌ی لوتم دوباره شعر اسیر حضور قافیه ها شد بخوان تو بغض سکوتِ من از میان خطوطم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای درد توام درمان در بستر ناکامی و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غزل چای تلخینه آرام جهان، یک استکان چای اکسیژن روح و روان، یک استکان چای تلفیقی از آکسال و دگزا و نوافن با خسته تن ها مهربان، یک استکان چایی روزانه سهم ترک ها، بالای ده تا تهران و یزد و اصفهان، یک استکان چای این تلخ لاکردار، این بی منطق مست آرامش جسم است و جان، یک استکان چای میراث اجدادی شاعرهای دنیا سیگار و شعر و بی گمان یک استکان چای 🎙‌ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🦋 🎬 استاد خیره نگاهم میکرد,یکدفعه باصدای بلند زد زیرخنده,حالا نخند کی بخند ,انگار شیرین ترین جوک دنیا رابراش تعریف کرده باشند,همینطور که خنده اش کمتر میشد اشاره کردبه یخچال گوشه ی,اتاق وگفت:پاشو به انتخاب خودت دوتا نوشیدنی بیار... رفتارش خیلی گرم تر شده بود واز حالت بهت زدگی درامده بود,دوتا لیوان از,روی یخچال برداشتم ودوتا اب پرتقال هم گذاشتم روی میز. همینطور که اب پرتقال میریختم گفت:همون روز اول که دیدمت ,احساس کردم توساخته شدی برای اسراییل والان میبینم که احساسم درست میگفته,حالا فرمولت رابده ببینم .... یک دسته کاغذ که همه را از کتابچه اهدایی ابوصالح کپی کرده بودم گذاشتم جلوش..... چشمش که به برگه ها افتاد,غرق مطالعه شد ,انگار من کنارش نبودم. بعداز یک ربع با خودکارش روی میز ضرب گرفت وگفت:احسنت,نه افرین...تااینجا که خوندم همه چی علمی ومنطقی هست...هانیه الکمال...تونخبه ای اما باید خیلی چیزها یاد بگیری. تاحالا توعمرت واکسیناسیون شدی؟؟مثلا واکسن کزاز؟؟ من:نه فکر نمیکنم اسحاق انور:خوب این خوبه,اخه همون فکری که الان به مغز تو خطور کرده,سالها پیش به مغز یهودیان متفکرونخبه رسیده ودست به کار شدندوانواع واکسیناسیون را درقالب حرف بهداشت جهانی به خورد کشورهای دیگه از جهان سوم گرفته تا حتی همین امریکای خودمون دادند,این واکسینه شدن درحالی هست که برفرض اگر یکی ازاین بیماریها را کسی بگیرد احتمال از بین رفتنش یک درصداست اما در واکسیناسیون احتمال مرگ افرادی که حساسیت دارند ده برابر میشه,یعنی مرگ ده درصد...قسمت اعظم کسانی هم که نمیمیرند دراینده وبزرگسالیشان مشکلات عمده ای مثل عقیم شدن دایمشان است وکمترین ضررش اینه که بهره ی هوشی هر فردی که واکسینه میشود از فردی که نمیشه درشرایط مساوی,بسیار پایین تر است ,یعنی هر واکسن مقداری ازسلولهای مغز طرف را میکشد....دقیقا طرح ارسالی تو منتهاخیلی لطیفانه تر وآرام تر ودرطی سالها خودش را نشان میدهد... غرق صحبتهای اسحاق انور شده بودم وباخودم فکر میکردم عجب ادمهای پستی هستند که باحرف انور به خودم امدم. اسحاق انور نگاهی به ساعتش کرد وبالبخندی که باصورت اخموش بیگانه بود بلندشدوگفت:خوب خانم الکمال ,یک ربع از کلاس بعدی من هم صرف شما شد که باید بعدها جبران کنی,حالا شماره ات رابذار روی میز,,سرفرصت که طرحت رابررسی کردم,بهت اطلاع میدم,البته دوست ندارم داخل دانشگاه به کس دیگه ای بگی....این طرحت فعلا بین من وشما میمونه. همینطور که سرم رابه علامت بله تکان میدادم ,شمارم رانوشتم وگذاشتم روی میز.....بازم گیج ومنگ بودم. منظور اسحاق انور از جبران کردن چی چی بود؟؟ باید به علی بگم....سرشار از احساسات بد بودم که از اتاق انور اومدم بیرون... ....🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🎬 خیلی دوست داشتم خودم ا زودتر به خانه برسانم وبه علی اطلاع بدهم,دوباره قامت زیبای علی جلوی در ورودی که با تکان دادن دست وسروتمام اعضا وجوارحش ,خودش رامیکشت تا توجه ام را جلب کند,یه کم شیطان شدم,سرم را انداختم پایین,انگار ندیدمش وخیلی راحت از کنارش رد شدم. صدای علی بود پشت سرم:عه بانووو,نازبانو,دکتر...خدایا شکرت بانوی نازنینم کوروکر شد رفت پی کارش خخخخ ومحکم دست مردانه اش دستم راگرفت... من:عه تویی؟!فکر کردم روحت هست خخخخ علی:عجب......حالا دیگه همسرگرامت هم نمیشناسی ,برگو چه به خوردت دادند که تمام زندگی ات,داروندارت,پناه گاه امنت وغلامت را نشناختی؟😉 من:شناختمت ,تازه من از,فرسنگها بوت راحس میکنم آقااا,خواستم سربه سرت بذارم,علی.....نمدونی چی چی شد.... علی:حدس میزنم,حالابزار برسیم خونه ,توهم نمدونی چی چی شده.... بازم علی برد, دوباره حس کنجکاویم به غلیان افتاد,یعنی چی شده؟ علی:صبرکن دخترک فضول,اینبار دیگه چیزی نیست که بخوای دزدکی بری سروقت کیفم...اشاره کرد به سرش وادامه داد:اینجاست... نهار ونماز و....تمام شد یک چایی عراقی ریختم ونشستم روی مبل وگفتم:علی من بگم یا تومیگی؟؟ علی زد زیرخنده وگفت:بیچاره این یهودیا که انتر دست من وتو شدن. درحالی که خیره شده بودم توچشاش گفتم:نه بیچاره یک دنیا که بازیچه دست این خناثان شدند وشروع کردم به تعریف هرچه که دیده وشنیده بودم... علی:نه عالیه....افرین ....امیدوارم طی همین روزها خبرهای بهتری بشه,یعنی تویک نفوذی بالفطره ای....زاده شدی که سراز کار شیاطین دراوری.. من:حالا توبگو چی شده,بگو که دارم از کنجکاوی میترکم. علی:به چشم ای همسر فضولک خودم...وشروع به گفتن کرد. .....🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای عشق بیا که باز جانی بدهی براین دل خسته ام توانی بدهی دست تو سپرده ام عنان دل را تا بازبه عشق هم زمانی بدهی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوب یا بـد دفتر امـروز هم بسته شد ... به امید فردایی بهتر و زیباتر از امروز 🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون خوش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعتون‌ تون🌺 قشنگ و شـاد دستهاتون پرگل شادیاتون پاینده زندگیتون عاشقانه و خنده ارزانی چشماتون روز جمعه در كنار خانواده و دوستانتون بخیر و شادی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌ 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون پراز خیر وخوبی 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
زیباست هوای ناب جاری سازی دُنیا زِ بدی و ظُلم عاری سازی با رمزِ ظُهورِ سبز، ای حُجّتِ حق بازآییِ و این جهان بهاری سازی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بهانه های قشنگ... - @mer30tv.mp3
4.93M
صبح 16 شهریور 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آبشار شعر دنیا غرق هستم اما درون کشتی مولا نشستم خالی نمیماند دگر جیبم و دستم بهر زیارت گوشی ام را میفروشم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
جمال دل ربای حضرت مهدی «عج» صلوات دوباره جمعه ویک انتظار طولانی دوباره اشک فراق و نگاه طوفانی دوباره منتظر رد پای خورشیدیم نشسته در صف واگویه های حیرانی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای عشق ما ستاره و تو آسمان شدی ما جسم‌وجان‌خسته، تو روح و روان شدی از خاطراتمان همه رفتند و کس نمانْد تنها تویی که در دل ما جاودان شدی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
مثل آتش بیقرارم مثل توفان بیوطن دیگران از من گریزانند و من از خویشتن! بی‌جهت، بیهوده، بیخود، بی‌سبب، بی‌فایده عشق وقتی نیست، معنایی ندارد زیستن زندگی با همدم نااهل جان فرسودن است من چنین زندانی‌ام با خویش در یک پیرهن دوستی پژواک تنهایی‌ست اما همچنان تا جوابی بشنوی از کوه فریادی بزن عاقبت در خواب بوسیدم تو را، با این حساب  من به خوشبختی بدهکارم، نه خوشبختی به من 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
می‌چکد خون باز از چشمان هر آدینه‌ام درد من این است گم کردم نشان نیمه‌ام این که باید سهم من از عشق خاکستر شود حک شده در سرنوشتم از همان پیشینه‌ام روز و شب گل‌ می‌دهد با حسرتی در هر نفس! بذر آهی را که جا دادی درون سینه‌ام تازه فهمیدم به چشمان تو محتاجم که عشق! برق چشمان تو باشد بهترین آیینه‌ام خواب می‌دیدم که در آغوش تو جان می‌دهم! تابش هُرمِ نفس‌های تو باشد بیمه‌ام... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هنگام ربیع، رنگ ساغر سبز است غم نیز میان جام آخر، سبز است سرمست تر از قبل شدم تا دیدم بین الحرمین، بار دیگر سبز است... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
درد از این بیش که در غلغلهٔ مُدّعیان یک نفر نیست که با عشق صدایت بکند
با زبان گریه از دنیا شکایت می‌کنم از لب خندان مردم نیز، حیرت می‌کنم ‌ از گِلی دیگر مرا شاید پدید آورده‌اند در کنار دیگران احساس غربت می‌کنم ‌ جانِ شیرین را فدای عشق کردم، خوب شد من به هر کس دشمنم باشد محبت می‌کنم ‌ سرگذشتم بس که غمگین است حتی سنگ‌ها اشک می‌ریزند تا از خویش صحبت می‌کنم ‌ بهترین نعمت سکوت است و منِ بی‌همزبان با زبان واکردنم کفران نعمت می‌کنم ‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
پرسش شده ای ،جواب تقدیم تو باد کد واژه ی انتخاب تقدیم تو باد با عطر نسیم زندگی بخش پگاه گلخنده ی آفتاب تقدیم تو باد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از عشق و وفا به سینه اندک داری گنجشکی و ادعای لک لک داری دزفول دلم خراب شد لامذهب لای مژه آت بمب و موشک داری 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
طنز از قضا یک روز در یک کنگره رتبه آوردم بدون تبصره حال من خوش بود چون از شهر ما منتخب شد این میان یک شاعره شاد از اینکه رسیده عاقبت وقت تشخیص سره از ناسره_ یک به یک کردم خبر اقوام را بالاخص جاری خود را «نیّره»! تا که ننشیند به هرجا و کند از لج خود شاعران را مسخره! تا بداند، هست تنها جاری‌اش در میان خانواده نادره! پیش خود گفتم که باید رفت و رفت تا که نامم را کند هی غرغره! در تماسی شخص مسئولی به جد در دلم انداخت آن شب یک گره که فلانی خرج ایاب و ذهاب گردن ما نیست در این دایره! روز بعدش بی‌خیال حرف او من گرفتم یک بلیط یکسره الغرض که راهی مقصد شدم با قطاری پر شده تا خرخره! چون رسیدم جای اسکان نیمه شب گفت پیری که چه می‌خواهی یَره؟ خواست از من او کد ملی سریع گشت هی در دفترش چون فرفره ای امان که نام من اصلاً نبود گفت این کد از کجا شد صادره؟ گفتم از شیراز مهمانم پدر شعر من اول شده در کنگره گفت حتماً اشتباهی سر زده نیست نامت توی دفتر شاعره! روز بعدش خواندم از بَر یک غزل روی سِن بی اضطراب و دلهره گرچه شب را در حرم کردیم صبح شد برای من سراسر خاطره شد قوافی قاطی و قاراشمیش مثل سبزی‌های در ترشی‌تره! بگذرید از شاعر بد قافیه! تا دهد سوغات، قطاب و قره! 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
-1663099134_1632835081.mp3
6.66M
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ 🎼‌ فرشته❤️❤️
اگه از این پروفایلا دوست داری به شاخ نبات سر بزن😍❗️❗️ اینجا براتون رایگان عکس با محتوایی که دوست دارین درست میکنیم♦️ بیا اینجا عکس دلخواهتو سفارش بده👇🏻👇🏻👇🏻 🍭@shakhee_nabat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky