نبرد #پیلسم :
#پیران که شنید غمگین شد و نزد شاه آمد و گفت « این مرد جوان احمق میخواهد جان خود را به خطر بیاندازد و بخاطر کسب شهرت به فکر عاقبتش نباشد
کسی با پای خود وارد دوزخ نمیشود اگر او با تهمتن بجنگد سر خود را به باد میدهد میدانی که او کوچک است و من به عنوان بزرگترش نگران هستم »
پیلسم پاسخ داد « من ترسی از رستم ندارم که حتی فیل جنگی هم نمیتواند از من جان سالم به در ببرد »
#افراسیاب که این سخنان را شنید یک اسب جنگی با الات جنگ به او داد و پیلسم آماده نبرد شد و به میدان آمد و گفت « #رستم کجاست که میگویند مانند اژدها میجنگد ؟»
#گیو شمشیرش را کشید و گفت « رستم با یک ترک نمیجنگند و ننگ دارد »
پس گیو و پیلسم بهم حمله کردند و #فرامرز که دید او هم آمد و یک نیزه بر نیزهٔ پیلسم زد و پیلسم با هر دوی آنها میجنگید
رستم از دور دید که دو ایرانی با یک تورانی میجنگند و فهمید آن تورانی کسی جز پیلسم نیست و از ستاره شناسان نیز شنیده بود که اگر پیلسم در جنگی با ایران بجنگد کشته خواهد شد
پس رستم به لشکریان گفت تا پیش نیایند و نیزه اش را به دست گرفت و به سمت پیلسم تاخت و گفت « گفتی میخواهی با من بجنگی »
پس نیزه اش را به کمربند او زد سپس او را برداشت تا مرکز سپاه توران رفت و در مقابل سپاه توران انداخت و گفت « این را به دیبای زرد بپیچید که از گرد و خاک چهره اش لاجوردی شده »
پیران که تن برادرش را دید اشک ریخت و دلش از شاه توران شکست...
@shah_nameh1
بیاورد فرهنگیان را به شهر کسی کو ز فرزانگی داشت بهر
همان کودکان را به فرهنگیان سپردی چو بودی ورا هنگ آن
بهر برزنی در دبستان بدی همان جای آتش پرستان بدی
ز فرهنگ وز دانش آموختن سزد گر دلت یابد افروختن
بیاموخت فرهنگ و شد برمنش برآمد ز پیغاره و سرزنش
سخن بشنو و بهترین یادگیر نگر تا کدام آیدت دلپذیر
سخن پیش فرهنگیان سخته گوی گه می نوازنده و تازه روی
روز معلم مبارک 🍀❤️
@shah_nameh1
شاهــنامهٔ فردوســی
بیاورد فرهنگیان را به شهر کسی کو ز فرزانگی داشت بهر همان کودکان را به فرهنگیان
نمیدونم بابت روز معلم تبریک بگم یا بخاطر شهادت شهید مطهری تسلیت 😐😂
هدایت شده از ناشناس شاهنامه
📪 پیام جدید
سال هاست او را میشناسم ...
اما هنوز نمیدانم چه شخصیتی دارد
( خطاب به تو )
#دایگو
...............
عجیب نیست 😂
من خودمم خودمو نمیشناسم
هدایت شده از ناشناس شاهنامه
📪 پیام جدید
روز معلم رو بهت تبریک میگم
هرچی نباشه داری شاهنامه رو به ما یاد میدی یا حداقل یادآوری میکنی
دمتم گرم
همیشه سلامت باشی 💚
#دایگو
..............
وای قلبم ریخت 😍❤️
ممنون
شاهــنامهٔ فردوســی
📪 پیام جدید روز معلم رو بهت تبریک میگم هرچی نباشه داری شاهنامه رو به ما یاد میدی یا حداقل یادآوری
چقد خوشحالم شدم
بهترین پیام امروز :
هدایت شده از محافظ ⚖️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از ناشناس شاهنامه
📪 پیام جدید
تایپت چیه؟
#دایگو
..........
entp
هدایت شده از ناشناس شاهنامه
📪 پیام جدید
عه منم estpام
#دایگو
.........
به به
رفاقت تا قیامت
نبرد #رستم و #افراسیاب :
جنگ همین طور ادامه داشت و هر دو سپاه بسیار کشته داده بودند و هوا کم کم داشت تاریخ میشد که افراسیاب رو به لشکرش گفت « اگر در جنگ سستی کنید هیچ وقت جبران نخواهد شد پس با تمام توان بجنگید »
سپس خودش از مرکز سپاه بیرون آمد و به سمت #طوس حمله ور شد و در راه بسیاری از ایرانیان را کشت و طوس خسته شد و نزد رستم آمد و گفت « همه جا کشته ریخته است و از خون زمین مانند دریا شده و پرچم ایران دارد نگون میشود »
پس رستم با #فرامرز حمله کردند و بسیاری از تورانیان را که از خویشان افراسیاب بودند کشتند
وقتی افراسیاب پرچم بنفش را از دور دید فهمید که رستم به میدان آمده پس افسار اسب را سفت گرفت و سمت رستم تاخت
و رستم هم که پرچم سیاه افراسیاب را دید مانند شیر نعره زد و افسار اسب را رها کرد و سوی افراسیاب تاخت
افراسیاب نیزه اش را به کمربند رستم زد اما نیزه بر ببربیان رستم کارگر نبود سپس رستم نیزه اش را بر سر اسب او زد و افراسیاب از اسب افتاد و رستم از کمر افراسیاب گرفت تا کارش را تمام کند ولی #هومان از دور دید و با گرز اش بر شانهٔ رستم زد و رستم برگشت تا به او نگاه کند و آنگاه افراسیاب فرار کرد و رستم سوار بر رخش او را تعقیب کرد اما نتوانست باز بگیرد و سوی سپاه ایران بازگشت و جنگ همچنان ادامه داشت و برق نوک نیزه ها در گرد و غبار اسبان دیده میشد
و لشکر ترکان شاد بودند و میگفتند « رستم بازو اش را از دست داد و وقتی پشت شاه ترکان تاخت و نتوانست او را بگیرد خوار بازگشت »
طوس از رستم پرسید « چگونه گور از دام شیر گریخت؟ »
و رستم هم هر آنچه گذشته بود باز گفت
@shah_nameh1
فتح توران :
هر دو سپاه پس جمع آوری غنایم بازگشتند
فردای آن روز #رستم تمام پول ها را بین مردان لشکر تقسیم کرد و باز هم صدای طبل بلند شد و لشکریان با دل هایی که پر از کین #سیاوش بود به توران حمله کردند
خبر به #افراسیاب رسید
افراسیاب به #پیران گفت « ایرانیان میخواهند کل کشور توران را نابود کنند »
افراسیاب لشکری اماده کرد و به دریای چین فرار کرد
پس از فرار او رستم به #گنگ_دژ رفت به تخت نشست و گفت « وای به حال کسی که تا دشمن اش میاید فرار میکند چراکه کشته شدن به دست دشمن بهتر است از فرار کردن از جنگ دشمن » سپس به خزانهٔ افراسیاب رفت و توران را غارت کرد و با ثروت زیاد به ایران بازگشت و غنایم را تقسیم کردند . به #طوس تاج و ثروت زیادی داد گفت« هر کس نام افراسیاب را گفت سرش را ببر » و بعد سپیجاب و سغد را به #گودرز دادند و فراوان به او آفرین کردند که با گوهر است و با خرد
بعد از آن به #فریبرز پسر کاووس پول زیاد دادند که برادر سیاوش بود و از همه کینه خواه تر
خبر به کشور های همسایه رسید که رستم افراسیاب فراری داده و تمام متحدان افراسیاب از رستم امان خواستند و رستم آنها را بخشید و انها هم هدیه های بسیاری به رستم دادند
@shah_nameh1
هدایت شده از ناشناس شاهنامه
📪 پیام جدید
من شنیدم entp ها رو مخن ولی تو نیستی
#دایگو
.........
اینا شایعاتی ان که بر علیه ما راه انداختن چون تاب دیدن محبوبیت روز افزون ما رو ندارن