شروع بازی #چوگان :
شب هنگام شاه به #سیاوش گفت « فردا صبح باهم به میدان برویم تا چوگان بازی کنیم ... از هر کسی شنیدم که تو در بازی چوگان بسیار ماهری و حالا که فرزند ما شدی تو پشت و پناه سپاه مایی»
سیاوش گفت « جاوید باشی که شاهان دیگر باید از تو هنر یاد بگیرند ... من فردا صبح با شما بازی میکنم »
بامداد ، پهلوانان روانه میدان شدند و شاه به سیاوش گفت « یارانی را انتخاب کن و شما آن سوی میدان باشید و ما این سو »
سیاوش جواب داد « ای شهریار ... حریفی دیگر انتخاب کن که من شایسته بازی با شاهی چون شما نیستم »
شاه از سخنان با فروتنی سیاوش شاد و به جان شاه کاوس قسم خورد که « تنها حریف شایستهٔ من تویی... حالا طوری بازی کن تا هیچ کس نگوید #افراسیاب انتخاب بدی کرده و بر همه هنر نمایی کن »
سیاوش از شاه اطاعت کرد از آن پس
شاه هم تیمیهایش را انتخاب کرد... #گلباد #گرسیوز و #جهن و دیگر #پیران و #نستیهن و #هومان...
سپس برای سیاوش یار فرستاد ، #رویین و #شیده و #اندریمان و #ارجاسپ...
سیاوش گفت « از کسانی که برای من فرستادی همه یار شاهند و من تنها ماندم و اگر شاه فرمان دهد من از ایرانیان یار انتخاب کنم و به میدان بیاورم »
و شاه هم موافقت کرد سپس سیاوش از ایرانیان هفت مرد انتخاب کرد و صدای بلند تبیره از میدان برخاست سپس سیاوش اسبش را به حرکت درآورد و گوی را گرفت و از چشمها ناپدید کرد پس شاه دستور داد که گویی دیگر برای سیاوش ببرند و سیاوش آن گوی دیگر هم بینداخت و در چوگان بازی کردن او به قدری گویها را محکم پرتاب میکرد که ناپدید میشدند ...
@shah_nameh1