eitaa logo
شاهــنامهٔ فردوســی
522 دنبال‌کننده
1هزار عکس
161 ویدیو
8 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌿 و ویدیو ها ، ادیت ، میم و. رو اینجا ارسال کنید 👇 @rueen_tan ناشناس 👇 https://daigo.ir/secret/4207512 جواب ناشناس👇 @shah_nameh2 کانالمون تو روبیکا 👇 @shah_nameh1
مشاهده در ایتا
دانلود
شاهــنامهٔ فردوســی
‌ اگه کرم #هفتواد رو داشتید چی ازش می خواستید ؟🤨🐉 تو ناشناس جواب بدید👇 https://daigo.ir/secret/420
‌ توضیحات : کرم هفتواد یه کرم سیب غول پیکر هست که هر چی بخوای بهت میده به شرطی که بهش غذا بدی😄 ‌
هدایت شده از روزمره | شاهنامه
📪 پیام جدید اینا که گفتم بزار کنار اگه بخوام از یک جهت دیگه نگاه کنم . آرزو میکردم یا هخامنشیان یا صفویان شکست ناپذیر باشن و دورشون تموم نشده باشه و کشور همون اندازه و قدرت همونقدر باشه . ولی خب اولویت اولم هخامنشیان بود ................. سقف آرزو هات خیلی کوتاس داداش😏
هدایت شده از روزمره | شاهنامه
📪 پیام جدید کاش با شاعرای این فیلم حرف بزنم کاش زنده بشن ................. آره🥲
شاهــنامهٔ فردوســی
‌ توضیحات : کرم هفتواد یه کرم سیب غول پیکر هست که هر چی بخوای بهت میده به شرطی که بهش غذا بدی😄 ‌
‌ ببینید آدمیزاد اینجوریه ها نصف پیامایی که داده بودید این بود که از خود کرم میخوام که سیب خودش رو تأمین کنه یعنی ما آدما حتی اگه یه کسی رو داشته باشیم که هر چی بخوایم بهمون بده( پول و قدرت و شهرت و...) بازم حاضر نیستیم حتی اندازه سیب خرجش کنیم😞😂💔 ‌
هدایت شده از روزمره | شاهنامه
📪 پیام جدید منو ببره با زمان رستم و وارد داستان های شاهنامه بشم 😎 ............. اوووووو😉😂
هدایت شده از روزمره | شاهنامه
📪 پیام جدید هستم، اما دوستی که ملاک های دوستی من رو داشته باشه و مثل خودم باشه پیدا نمیکنم ............ ببین اشتباهت همین جاست تو نباید یه چیز آرمانی تو ذهنت بسازی و دنبال اون فرد برای رفاقت باشی😐 من و رفیق صمیمیم کاملا متفاوت از هم هستیم، از عقاید کلان سیاسی و دینی بگیر تا رنگ و خوراکی مورد علاقه اما انقدر باهم رفیق هستیم که همه مارو پارتنر میدونن😃 دوستی ها و روابط بر پایه احترام و تاکید روی اشتراکات استواره و اینطوریه که ما بالای ده ساله رفیق خوب هم هستیم. تو فقط باید کسی رو پیدا کنی که آدم درست و سالمی باشه، همین که در دایره اخلاق باشه و انسانیت کافیه. توی دوستی با اون آدم، به هم احترام بگذارید، از عیوب هم چشم پوشی یا کمک به اصلاح کنید، خط قرمز های هم رو رد نکنید و به خانواده هم و مقدسات هم توهین نکنید😀 تبریک میگم شما یه دوستی پایدار دارید😂❤️
شاهــنامهٔ فردوســی
فرار تورانیان : مبادا که ترس بر ما غلبه کند و از ادامه جنگ بترسیم. کارآگاهان اخبار جنگ را به شاه بر
ادامه: سپس خشمگین رو به گفت« اینجا دشت نبرد است یا جای خواب؟ بنگر و طلایه مردان سپاه را پیدا کن و دست و پایشان را بکوب و هر چه دارد بستان. سوار بر پیلان کن و نزد شاه بفرست . هر غنیمتی را که سپاهیان ایران گرفته اند نزد شاه بفرست که نخست برای اوست سپس برای من و تو.» پهلوانان را جمع کرد و به میدان نبرد رفتند.همه کمر های جنگ بستند تیر و کمان بر بازو فکندند و میان دو کوه رفتد ناگهان تیراندازی زورمند تیری انداخت رستم تعجب کرد و نام خداوند را خواند و گفت امروز گاه جشن می گیرم و گاه می جنگم هیچ زمان ارام نمی گیرم و این کیش و آیین من است. و خواستند تا ایران زمین را نابود کنند دلشان به پول و انبوه لشکریان شان خوش بود اما سرنوشت جور دیگری بود.خداوند را بشناس و به یزدان پناه ببر که او قدرت و پیروزی نصیب می کند.هم سپاه داشتند هم پول بسیار اما تمام ان بزرگان را به همراه تمام پول هایشان نزد شاه می فرستم کسی که سزاوارش است. از این جا مانند پلنگ بتازم و هر گنه کاری را یا خنجر کین از زمین بردارم.» گفت:«ای نیک رای امید وارم تا زنده هستی به کام دل شاد باشی که هرچه در رزم لازم بد انجام دادی.» تهمتن فرستاده ای را برای بردن پیغام می گشت که قاطع باشد،پس کاووس را برگزید که با شاه رابطه نزدیکی دارد.به او گفت:« هم شاهزاده ای و هم شاه! تو هنرمند و با دانشی و کاووس شاه از تو شاد است این رنج را انجام به و نامه من را نزد شاه ببر و خویشان و هدایا را میز با خود همراه کن.» فریبرز گفت« من آماده ام!» پس رستم دبیر نویسنده را پیش خواند. @shah_nameh1
نامه به : نامه شاهانه را به زبان پهلوی نوشتند. سر نامه به خداوند آفرین کردند«از خداوند آفریننده زمان زمین و نگارنده تاج و تخت آفرین باد بر شهریار جهان که جاودان باشند. به فرمان شاه میان دو گروه رسیدم. صد هزار نفر از لشکر دشمن کمتر بودیم گویی از کشمیر تا سپاه و فیل و شمشیر بود اما من نترسیدم و چهل روز پیاپی جنگیدیم و تمام آن شاهان بخت برگشته بودند. در کوه و دشت از تعدد کشته ها راهی برای گذر نبود. شاهان برا به بند کشیدم و از فیل ها به زمین انداختم.جنگ را تمام نخواهم کرد تا گروی را بکشم. زبان گشوده به آفرین شاه است و آسمان زیر پای شماست.» نامه را مهر کردند و به دادند. فریبرز کاووس با هدایا و فیلان آراسته شادان نزد شاه رفتند و و بزرگان او را بدرقه کردند و بازگشتند. سیاهی زلفان شب پدیدار شد و لشکریان به میگساری نشستند. پس از می به خوابگاه رفتند. صبحگاه که خورشید پرده زرد رنگ گسترده کرد . صدای طبل و شیپور برخاست. تهمتن آماده سوار بر اسب تیز پایش شد و به لشکریان دستور داد توشه راه بردارند که راه بیابان دراز است. به و و گفت« مردی که از چین و سقلاب و هند سپاه بزرگ آورده است را چنان بکشم که تنش خاک گور شود و از توران و سقلاب و چین و هند کسی به او آفرین نکند.» لشکریان انبود حرکت می‌کردند و هوا پر از گرد و زمین پر از مرد بود. دو منزل رفتند که به بیشه ای رسیدند و از اسب ها فرود آمدند. با شادی میگساری کردند و خوابیدند. از کشور ها مختلف نزد آنان هدیه بردند. چند روز گذشت که فریبرز نزد شاه ایران رسید. شاه اورا به حضور پذیرفت و فریبرز که شاه را دید بر زمین بوسه زد. خسرو به خویشان و هدایا نگاه کرد و از تخت فرود آمد و گفت« ای خداوند پاک، ستمکاره ای مرا بی پدر کرد و تو مرا از درد و سختی نجات دادی و شاه کردی و گنج جهان را به من دادی. من از تو سپاه گذارم نه از مردم. جان رستم را از من نگیر!» @shah_nameh1
11.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاریخ و ساعت دقیق شروع نگارش توسط پ.ن البته اینکه داستان و قبل از بقیه داستان ها نوشته شده صرفا یه فرضیه است. @shah_nameh1