📝 متن خاکریز خاطرات ۱۷۵
🌸 مسئولین ! لطفاً اینگونه باشید...
#متن_خاطره:
شاید از تنها چیزی که ترس نداشت، مرگ بود. از روز اول جنگ بند پوتین هایش را بسته بود، خودش را به خطر میانداخت تا مجروحین را به عقب بیاورد. حتی جنازه شهدا را مثل پدری دلسوز کول میکرد و میآورد عقب. همیشه می میگفت: " من لیاقت ندارم که فرماندهی این بچهها باشم؛ اینها همگی نماز شب می خوانند، آن وقت من به آنها دستور میدهم؛ من از روی هر کدام از آن ها خجالت می کشم..."
📌خاطره ای از زندگی سردار شهید حاج عبدالله عربنجفی
📚منبع: پایگاه اینترنتی راسخون
#مسئول #تواضع #شهیدعربنجفی #مدیریتجهادی #خدمترسانی #جهاد
🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۸۲
🌸 او فرمانده ی دلها بود...😍
#متن_خاطره:
یک روز قبل از نمازِ صبح از خواب بیدار شدم و رفتم که وضو بگیرم. چشمم خورد به حسن باقری که داشت به تنهایی دستشوییهای مقر رو میشست. گاهی هم دور از چشمِ همه، حیاط رو آب و جارو میکرد. به خاطر همین کارهاش هم فرمانده ی لشکر بود ، هم فرمانده ی دلها...
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید حسن باقری
📚منبع: یادگاران ۴ «کتاب شهیدباقری» ، صفحه ۷۳
#شهیدباقری #اخلاص #تقوا #خدمترسانی #نظافت
🇮🇷