eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
85 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥 ٺنہا راه جہنمے شدن❗️ براے رفٺن بہ بہشٺ راه‌هاے مٺعددے هسٺ و اقداماٺ مٺنوعے مےشود انجام داد. ولے براے رفٺن بہ دوزخ یڪ راه بیشٺر نیسٺ و آن اینڪہ خلـاف عقل رفٺار ڪنے❗️ 👤اسٺاد پناهیان
❁﷽❁ پنجشنبه ڪه مے آید باز دلتنگ مےشوم بی قرارِ یـاد مےشوم یاد میدان جنون آشنایان غبارو خاڪ و یادآنانےڪه بوده‌اند اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم💐 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷 تو با خندہ دوا ڪردی تمـام درد هـایم را ڪدام اڪسیر جاویدی درون خنـدہ ات پیـداست . . . 🤚 هاشم اعتمادی
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۶ 🌺 دفاعِ بی‌نظیرِ حضرت زهرا(س) از شهید آوینی سرِمجله‌ی سوره نامه‌ی تندي به سيدمرتضی آوینی نوشتم. حالم خيلي خراب بود. راهي خانه شدم و تا خوابیدم، حضرت زهرا{ را به خواب ديدم و شروع كردم به شکایت کردن از مجله ، كه «بي‌بي» فرمود: با بچۀ‌ من چكار داري؟ من باز از حوزه هنری و سيد مرتضی ناليدم ، باز «بي‌بي» فرمود: با بچۀ من چكار داري؟ بار سوم كه اين جمله را از «بي‌بي» شنيدم، از خواب پريدم. وحشت وجودم را فرا گرفته بود، تا اينكه نامه‌اي از سيد دريافت كردم. سيد مرتضی نوشته بود: «يوسف جان! دوستت دارم. هر جا مي‌خواهي بروي، برو! هر كاري كه مي‌خواهي بكن، ولي بدان براي من پارتي‌بازي شده و اجدادم هوايم را دارند» راه افتادم به سمت حوزه هنری و به سیدگفتم: قبل از رسيدنِ نامه ات، خبرِ پارتي‌ات را داشتم... و خوابم را برایش تعریف کردم... . 🇮🇷 خاطره‌ای از زندگی هنرمند شهید سید مرتضی آوینی 📚 منبع : کتاب همسفر خورشید 🇮🇷
حاج حسین یکتا: مسئله در جبهه فرهنگی انقلاب بسیار مهم است؛ مخصوصاً برای جوانان که در این جنگ طولانیِ نرم و اجتماعی که واردش شده‌اند. بنده گاهی اوقات به دوستان توصیه می‌کنم که به حداقل توجهات خانوادۀ خود برسید؛ با آن‌ها سینما بروید و بیشتر توجه نمایید. قدر خانواده دانستن بسیار مهم است. جوانانی که وارد عرصه کار فرهنگی می‌شوند، باید اهتمام زیادی به خانواده ورزند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫🕊 شیرین تراز شعر تبسمت هیچ نیافته ام... لبخند بزن ‌و بگذار خنده عاشقانه ات کام دلم را قند نماید... 🤚
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۷ 🌺 شهید صیاد با این کار خود فرمانده‌اش را متعجب کرد... زمان شاه بود و داشت دوره ی تکاوری رو سپری می‌کرد. رفته بودند راهپیمایی استقامت و از آسمون آتیش می‌بارید. فرمانده چشمش خورد به صیاد شیرازی که از شدت گرما انگار آتیش گرفته بود و داشت از حال می‌رفت... رفت جلو و بهش گفت: اگه برات مقدور نیست، می‌تونی آروم‎تر ادامه بدی. هنوز صیاد چیزی نگفته بود که یکی گفت: استاد! الان ماه رمضانه و ایشون هم روزه است ... فرمانده میگه جا خوردم ... 🌹خاطره‌ای از زندگی سپهبد شهید علی صیادشیرازی 📚منبع: یادگاران ۱۱ کتاب شهید صیادشیرازی، صفحه ۱۰ 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا