eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.1هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
5.4هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ما و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدمحمودکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀خاطره اخرین اعزام شهیدبرزگر وساطت حضرت زهرا(س) داشتم برا آخرین بار ساکشومی بستم دلشوره بدی توی دلم افتاده بود همینطورکه لباساشوتامی زدم گفتم:پسرم تو۵باره جبهه رفتی... دینتو اداکردی...دیگه نرو... محمدلبخندتلخی زد:مادرجان...مگه جبهه رفتن کوپنیه.منوکسی مجبور نکرده...تاجنگ باشه محمدجبهه روترک نمیکنه. بعدم ساکو روی دوشش انداختو وازجاش بلندشد وچندقدمی روبه دررفت. بااین حرف وحرکتش ازکوره در رفتم ودادزدم: اگربری شیرموحلالت نمیکنم. بَچَّم سرجاش میخکوب شد. برگشت دوزانومقابلم نشست وبا بغض گفت:چشم تاشما رضایت ندی محمدجایی نمیره...یعنی جایی نداره که بره. اما مادر،یه سوال ازت می پرسم بعدش هرچی شمابگی همون کارومیکنم. مادرم: اگرقیامت بشه وشماباحضرت فاطمه که همنام‌شماست روبه روبشین وبی بی ازشما بپرسه این همه روضه رفتی اشک ریختی واسه حسینم پس چرا خدا بهت سربازداد حرفتو عمل نکردی ونزاشتی پسرت از راه حسینم دفاع کنه،اونوقت چی داری بگی؟حواست باشه مادر،الان وقت امتحانه. اگه میتونی جواب حضرت روبدی من دیگه جایی نمیرم. محمدمنوجایی حواله کردکه نقطه ضعفم بود؛گفتم: همین حالا پاشو بروبه دوستات ملحق شو. سپردمت به خدا...بی بی خودش بهترازمن واست مادری میکنه. این دیدارآخرمان بود. محمدم مفقودالاثرشد. وقتی پیکرشوآوردن،یه طرف صورتش نیلی بود یه پهلوش تیرخورده بود یه بازوش ورم کرده بود وگوشت دستش روی هم سواربود سینه اش پرازجراحت توی خواب به یه نفرگفته بود: ازارتفاعات۲۵۱۹متری تپه سرخ حاج عمران؛ باآتش باردشمن پرت شدم ودرکانالی افتادم ۲روزوچندساعت تاشهادتم طول کشید اماحضرت مادرکنارم بود.. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
باشه: با گذشت باش، تا جایی که تو را احمق فرض نکنند . مهربان باش، تا جایی که از روی تو رد نشوند. نصیحت کن، تا جایی که حالشان از تو بد نشود. فروتن باش، تا جایی که خودت کوچک نشوی. از سیلویت ببخش، تا جایی که برای خودت مشتی گندم باقی بماند. از خیانت او تا جایی بگذر که باورش نشود بی گناه است. برای حمایت ازکسی که لایق است بجنگ تا جایی که نشکنی‌. و سرانجام... خودت را باور داشته باش تا جایی که جهانی تو را باور کند... راهت را تاجایی برو که ازخدا دورنشوی.... می دانم خط تیره در زندگی زیاد داریم ولی ناامیدمباش و هیچوقت ازخدافاصله نگیر... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اولین پزشک ایرانی دکتر ابوالقاسم بختیار اولین پزشک ایرانی که تا سن ٣٩ سالگی تحصیلات ابتدایی داشت و خدمتکار یکی از خوانین بزرگ بختیاری بود او هر روز فرزندان خان را به مدرسه می‌برد و همانجا می‌ماند تا مدرسه تعطیل می‌شد و دوباره آنها را به منزل می‌برد دبیرستانی که فرزندان خان در آن تحصیل می‌کردند یک کالج آمریکایی (دبیرستان البرز) بود که مدیریت آن بر عهده دکتر جردن بود دکتر جردن از پنجره دفتر کارش می‌دید که هر روز جوانی قوی هیکل چند دانش آموز را به مدرسه می‌آورد یک روز که این جوان در شکستن و انبار کردن چوب به خدمتگذار مدرسه کمک کرد دکتر جردن از کار او خوشش آمد و او را به دفتر فرا خواند و از او پرسید که چرا ادامه تحصیل نمی‌دهد!؟ جوان (دکتر ابولقاسم بختیار) گفت: که به علت سن بالا و نداشتن هزینه تحصیل و همچنین با داشتن سه فرزند قادر به اینکار نیست دکتر جردن پذیرفت که خود شخصاً آموزش او را در زمانی که باید منتظر بچه‌های خان باشد بر عهده بگیرد او به علت استعداد بالا ظرف چند سال مؤفق به اخذ دیپلم شد و با کمک دکتر جردن برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و سرانجام در سن ۵۵ سالگی مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه نیویورک گرفت دکتر بختیار چهار فرزند داشت که همگی آنها پزشک بودند دکتر ساموئل مارتین جردن معلم از سال ١٨٩٩ تا١٩۴٠ ریاست کالج آمریکایی در تهران را بر عهده داشت و به پاس خدماتش خیابانی در تهران بنامش نامگذاری شد اینم دلیل نامگذاری خیابان جردن گاهی یک خدمت ما می‌تواند سرنوشت فرد و حتی اجتماعی را تغییر دهد خوبی خوبیست با هر مذهب و یا هر ملیتی "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱ترکشی به پهلویش اصابت کرد وقتی بر زمین افتاد از ما خواست که بلندش کنیم روی پاهایش که ایستاد.. رو به سمت کربلا دستش را روی سینه نهاد و آخرین کلمات را بر زبان جاری کرد گفت: السلام علیڪ یا اباعبدالله... موقع خاکسپاری با اینکه ۶روز از شهادتش گذشته بود ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه‌اش قرار داشت.. 🌷 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می‌گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: «عجیب آشفته‌ام و همه چیز زندگی‌ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی‌دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟ استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب می‌افتد خود را به جریان آن می‌سپارد و با آن می‌رود. سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی‌اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: این سنگ را هم که دیدی به خاطر سنگینی‌اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می‌خواهی یا آرامش برگ را؟ مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: «اما برگ که آرام نیست!!! او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می‌رود و الان معلوم نیست کجاست!؟ لااقل سنگ می‌داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی‌خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم! استاد لبخندی زد و گفت: پس چرا از جریان‌های مخالف و ناملایمات جاری زندگی‌ات می‌نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده‌ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده. استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی، مرد جوان از استاد پرسید: «شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می‌کردید یا آرامش برگ را؟ استاد لبخندی زد و گفت: من در تمام زندگی‌ام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپرده‌ام و چون می‌دانم در آغوش رودخانه‌ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل‌آشوب نمی‌شوم. من آرامش برگ را می‌پسندم. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﺍﺯ ﺗﻞ ﺯﯾﻨﺒﯿﻪ که ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍء علیه‌السلام ﻣﯽﺷﻮﯼ ﺍﻭﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺒﺮ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻨﯽ ﺍﻣﺎ «ابراهیم مجاب» ﮐﻴﺴﺖ!؟ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﭘﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﺗﻮﺕ، ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ شب‌های ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻪ ﺭسم ﺍﺩﺏ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ‏ﺑﻪ ﻧﻮﺑﺖ‏ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ علیه‌ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻣﯽﺑﺮﺩ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﺫﯾﺖ ﻣﯽﺷﺪ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ که ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺑﺮﺩ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺷﺪﻩ که ﻫﻔﺘﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﺎ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻣﻮﻻﻳﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ علیه‌ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﺒﺮ ﻭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ که ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﮐﻤﺮ ﺭﻧﺞ می‌برد ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﺣﺮﻡ می‌شود ﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺑﻪ ﻧﺠﻮﺍﯼ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺸﻐﻮﻝ می‌شود که ﺁﻗﺎ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﮑﻨﯽ!؟ ﺁﯾﺎ ﺍﻳﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮔﻮشه‌ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﺣﻤﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ؟ ﺁﯾﺎ ...!!!؟؟ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﯿﺰ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺦ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍﺯ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ که ﺍﻟﻬﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﺯﺣﻤﺖ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﻀﺠﻊ ﺷﺮﯾﻒ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻝ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ ﻣﯽﮔﻮید: 💚 ﺍﻣﺎ همه ﺁنهائی که ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺷﻨﻮﻧﺪ که ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﺿﺮﯾﺢ ﻣﻄﻬﺮ ﺻﺪﺍئی ﺑﺲ ﺩلﻧﻮﺍﺯ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: ✨ﻭ ﻋﻠﯿﮏ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﯾﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ✨ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺑﺮﺧﯽ ﻋﻠﻤﺎء ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﯽﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺳﻼﻡ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍهیم ﻣﺠﺎﺏ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ آﻗﺎ ﻧﺎﻣﻴﺪند سال‌ها ﺑﻌﺪ ﻫﻢ که ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ به ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ علیه‌ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﻓﻌﻠﯽ به ﺧﺎﮎ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻨﮏ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺗﻞ ﺯﯾﻨﺒﯿﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺷﻮﺩ ﻻﺟﺮﻡ دوﺑﺎﺭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﺋﻤﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ ﻋﻠﯿﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﯾﺪ ﺍﺩﺏ ﻧﺴﺒﺖ به ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ‏ﺯﻧﺪﻩ ﯾﺎ متوفی ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﻴﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﺨﯿﺮﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻗﯿﺪ ﺣﯿﺎﺕ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﺭﻭﺣﺸﻮﻥ ﺻﻠﻮﺍﺕ 🍃اَللهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد🍃 وَ عَجِّل فَرَجَهُم "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیفتگان دنیا....؟! رهرو آن نیست که گَه تندوگَهی خسته رَوَد رهرو آن است که آهسته وپیوسته رَوَد "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ... ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ! ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ! ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ... ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ... ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ يك ﻓﻀﯿلت "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
🌇 گریه برای (ع) راهی برای ملاقات با ارواحنا فداه مرحوم سید عبدالکریم کفاش چندین سال در جستجوی امام زمان ع بود. بعد از مدتی حضرت رسول ص را در خواب دید و عرض کرد: یا رسول الله! من دنبال امام زمان (عج) می گردم. چه کنم؟ حضرت فرمودند: اگر می خواهی فرزندم را ببینی روزی دو مرتبه برای حسینم گریه کن لذا عبدالکریم کفاش هر روز که از خواب بیدار می شد، به امام حسین ع سلام می داد و گریه می کرد. آنقدر به محضر امام زمان ع مشرف شد 🥺 که روزی حضرت مهدی از ایشان پرسیدند: عبدالکریم! اگر یک روزی ما را نبینی چه می کنی؟ عرض کرد: یابن الحسن اگر شما را نبینم میمیرم! 😭 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عباس صفوی در شهر اصفهان از همسر خود سخت عصبانی شده و خشمگين می‌شود در پی غضب او دخترش از خانه خارج شده و شب برنمی‌گردد خبر بازنگشتن دختر که به شاه می‌رسد بر ناموس خود كه از زیبائی خيره كننده‌ای بهره داشت سخت به وحشت می‌افتد مأموران تجسس در تمام شهر به تكاپو افتاده ولی او را نمى‌يابند دختر به وقت خواب وارد مدرسه طلاّب می‌شود و از اتفاق به در حجره محمدباقراسترآبادی كه طلبه‌ای جوان و فاضل بود می‌رود در حجره را می‌زند‌ محمدباقر در راباز می‌کند دختر بدون مقدمه وارد حجره شده و به او می‌گوید از بزرگ زاده گان شهرم و خانواده‌ام صاحب قدرت ؛اگر در برابر بودنم مقاومت كنی تو را به سياست سختی دچار می‌کنم طلبه جوان از ترس او را جا می‌دهد دختر غذا می‌طلبد، طلبه می‌گوید جز نان خشک و ماست چیزی ندارم می‌گوید بياور غذا می‌خورد و می‌خوابد وسوسه به طلبه جوان حمله می‌کند ولی اوبا پناه بردن به حق دفع وسوسه می‌کند آتش غريزه شعله می‌کشد، او آتش غريزه رابا گرفتن تک تک انگشتانش به روی آتش چراغ خاموش می‌کند مأموران تجسس به وقت صبح گذرشان به مدرسه می‌افتد احتمال بودن دختر را درآنجا نمی‌دادند ولى دختر از حجره بيرون آمد چون او را يافتند با صاحب حجره به عالی قاپو منتقل كردند عباس صفوی از محمدباقر سئوال می‌کند ديشب در برخورد با اين چهره زيبا چه کردی؟ وی انگشتان سوخته را نشان می‌دهد از طرفى خبر سلامت دختر را از اهل حرم می‌گیرد چون از سلامت فرزندش مطلع می‌شود بسيار خوشحال می‌شود به دختر پيشنهاد ازدواج با آن طلبه را می‌دهد دختر نيز که از شدت پاکی آن جوانمرد بهت زده بود، قبول می‌کند بزرگان را می‌خوانند و عقد دختر را براى طلبه فقير مازندرانی می‌بندند و از آن به بعد است كه او مشهور به ميرداماد می‌شود و چیزی نمی‌گذرد كه اعلم علمای عصر گشته و شاگردانی بس بزرگ همچون ملاصدرای شيرازی صاحب اسفار و كتب علمی ديگر تربيت می‌كند ↲عرفان اسلامی، شرح جامع مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه جلد ۸، حسين انصاريان "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 مـچ بادگيرم كش داشت. كش را كه با دست باز كردم، خون ريخت بيرون. محمود گفت: «گلـوله خـوردی؟» گفتم: «آره انگــار !» برم گرداند عقب. 🔸 توی بيمارستان بودم كه گفتند: «يكی از فرماندهان رده بالا آمده عيادتت. تا رسيد پرسيد: «چی شد؟!» تعريف كردم براش كه تير اندازی كردند سمت ما و من زخمی شدم. 🔹 عصبانی شد؛ گفت: « مگر من هزار بار نگفتم نگذاريد محمود جايی بره كه درگيری باشه؛ چرا رفتيد يه همچین جایی؟» گفتم: «حاجی، شما يه چيزي ميگيدا! مگه ميشه جلوش رو گرفت؛ شما خودتون يه بار بيايد ببينيد ميتونيد جلوش رو بگيريد.» 🌹 گفت: «نـه!؛ ديـگه كـسی نميـتونه» «تمــوم شـــد» «رفـت» .. خط شکن لشکر۵ویژه شهدای سردارشهیدمحمودکاوه بودکه درعملیات کربلای ۲درشهریورماه هردوبه شهادت رسیدند "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
خیلی قشنگه این متن : بابا داشت روزنامه میخوند بچه گفت: بابا بیا بازی ! بابا که حوصله بازی نداشت یه تیکه از روزنامه رو که نقشه دنیا بود رو تیکه تیکه کرد و گفت : فرض کن این پازله…! درستش کن! چند دقیقه بعد بچه درستش کرد بابا، با تعجب پرسید : تو که نقشه دنیا رو بلد نیستی چطور درستش کردی؟! بچه گفت : آدمای پشت روزنامه رو درست کردم … دنیا خودش درست شد آدمای دنیا که درست بشن … دنیا هم درست میشه … ‌‌‌ ‌"شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅فرهنگ یعنی: 🌸فرهنگ یعنی: دین خدارا بی کلاسی ندانیم ؛چراکه دانشمندان غرب تازه به این نتیجه رسیده اندکه واجباتی مثل نمازمابهترین حرکت برای تقویت جسمانی انسان محسوب میشود. وحرامی مانندشراب وگوشت خوک واینها...برای سلامتی مغز انسان مضر است. 🌸فرهنگ یعنی: باورکنیم که خداونداحتیاجی به عملکردمانداردو امرونهی او به نفع خودانسانهاست... 🌸فرهنگ یعنی: بایدونبایدهای خالقمان راجدی بگیریم. 🌸فرهنگ یعنی: به جای قدرت صدا، قدرتِ کلاممان را بالاتر ببریم 🌸فرهنگ یعنی: به اندازه از دیگران سوال بپرسیم تا دروغ نشنویم 🌸فرهنگ یعنی: در دورهمی‌ها کسی را سوژه‌ی غیبت کردنمان قرار ندهیم 🌸فرهنگ یعنی: در جمع از کسی سوال شخصی نپرسیم 🌸فرهنگ یعنی: بخوانیم... والبته که قران برترین کتاب وراهنمای جهانیان است... پس بیاییدبه فرهنگ زیبای خود به قیمت جانمان پایبندباشیم... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
📚 امتحان الهی محمد بن قيس‏ می گوید : امام باقر علیه‌السلام فرمودند : روزی دو فرشته از آسمان به زمين فرود آمدند . در بين راه یکدیگر را دیدند . يكى از آن دو به ديگرى گفت : براى چه مأموریتی فرود مى‏ آيى؟ گفت : خدای متعال مرا به طرف دريایی فرستاده تا یکی از ماهیان دریا را که ستمگری از ستمگران به آن میل پیدا کرده است و از خداوند آن را طلب کرده است را به آن دریا برانم و آن را در تور ماهیگیرها بیاندازم تا او را برای آن ستمگر صید کنند ، تا آن ستمگر از این بابت به انتهای آرزوی خود برسد . سپس او به رفيقش گفت : تو براى چه مأمور شده اى؟ گفت : خداوند عزّوجل مرا براى امرى عجيب ‏تر از آنچه تو را به آن مأمور کرده ، فرستاده است . خدای متعال مرا فرستاده تا نزد بنده ی مؤمنش كه روزه‏ دار و شب زنده دار است و دعا و روزه ‏اش در آسمان شناخته شده است  بروم تا ظرف غذایی را که برای افطارش آماده كرده است را واژگون کنم تا بدين وسيله آزمايش نهايى ايمان از او صورت گرفته باشد. 🗂منبع : بحارالانوار ، ج ۶۷ ، ص ۲۲۹ "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65