🍃🍃🎗🍃🍃🎗🍃🍃🎗🍃🍃🎗🍃🍃
▫️دستورالعملی از آیت الله کشمیری (ره)▫️
بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه، ماشین، برکت رزق و ازدواج، از وی راهنمایی میخواستند.
آن بزرگوار فرمودند:
سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد (ع) تقدیم کنید. انشاالله حاجت شما را خواهند داد.
گاه می فرمودند:
صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب میدانست.
🍃🍃🎗🍃🍃🎗🍃🍃🎗🍃🍃🎗🍃🍃
روایت شده كه شخصى خدمت حضرت جواد علیه السّلام نوشت: قرض بسیار دارم، حضرت نوشتند: بسیار استغفار کن و زبانت را به خواندن سوره انا انزلناه تر بدار.
اصول كافی۵/۳۱۷
#آیت_الله_جاودان
✳️زیارت امام جواد علیه السلام
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَرَّ التَّقِيَّ الْإِمَامَ الْوَفِيَّ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَجِيَّ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِيرَ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سِرَّ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ضِيَاءَ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَنَاءَ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا كَلِمَةَ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَحْمَةَ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النُّورُ السَّاطِعُ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْبَدْرُ الطَّالِعُ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الطَّيِّبُ مِنَ الطَّيِّبِينَ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الطَّاهِرُ مِنَ الْمُطَهَّرِينَ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْآيَةُ الْعُظْمَى
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْحُجَّةُ الْكُبْرَى
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُطَهَّرُ مِنَ الزَّلاتِ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُنَزَّهُ عَنِ الْمُعْضِلاتِ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلِيُّ عَنْ نَقْصِ الْأَوْصَافِ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الرَّضِيُّ عِنْدَ الْأَشْرَافِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَمُودَ الدِّينِ
أَشْهَدُ أَنَّكَ وَلِيُّ اللَّهِ وَ حُجَّتُهُ فِي أَرْضِهِ وَ أَنَّكَ جَنْبُ اللَّهِ وَ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُسْتَوْدَعُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عِلْمِ الْأَنْبِيَاءِ وَ رُكْنُ الْإِيمَانِ وَ تَرْجُمَانُ الْقُرْآنِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنِ اتَّبَعَكَ عَلَى الْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ أَنَّ مَنْ أَنْكَرَكَ وَ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ عَلَى الضَّلالَةِ وَ الرَّدَى أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكَ مِنْهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ السَّلامُ عَلَيْكَ مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ
@shahid_Beyzaii
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌸 ❄️ 🌸🌸 ❄️ 🌸🌳
🌳 ❄️❄️ 🌸 ❄️❄️ 🌳
❄️🌹❄️ ❄️🌹❄️
❄️🌹🌹❄️ ❄️🌹🌹❄️
❄️🌹🔸🌹 ❄️ 🌹🔸🌹❄️
❄️🌹🌹❄️ ❄️🌹🌹❄️
❄️🌹❄️ ❄️🌹❄️
❄️❄️ 🌸 ❄️❄️
🌳🌸 ❄️ 🌸🌸 ❄️ 🌸🌳
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
#شب۲۲ماه_رمضان
#ازلسان_همسرمعزز
#شهیددفاع_مقدس
#محمد_حیدری
قدیم در روستای دستجرد برق نبود و ما رادیو داشتیم که با باطری کار می کرد.(یادم است یکی دو سال بعداز شهادت محمد آقا سال ۶۲ ؛ ۶۳ بود برق منطقه را برای روستا آوردند. اونم در حدضعیف که خیلی وقتها برق قطع بود) سحر ۲۲ ماه رمضان بود و رادیو داشت دعای سحر می خواند که ناگهان وسط دعا مارش حمله نظامی پخش شد و محمدآقا داشت وضو می گرفت که آماده شود برود مسجد محل برای اقامه نماز صبح؛ دیدیم از طریق رادیو اعلام کردند عملیات رمضان شروع شده است. محمد آقا تا این پیام را
شنید گفت: منم می خواهم بروم؛ چقدر الان حال و هوای جبهه خوش است و یک حال و هوای معنوی دارد که نگو و نپرس؛ و دعا می کرد که خدایا قسمتم کن که من هم بروم و در این عملیات شرکت کنم. گفتم: محمد آقا این چه حرفیه که می زنید !! هنوز زخمت خوب نشده است کجا می خواهی بروی !! گفت: حاج خانم نمی دانی الان آنجا چه حال و هوایی دارد وقتی عملیات
می شود. بعداز این صحبتها و خوردن سحری محمدآقا رفت مسجد برای نماز؛ منم پسرم علی خوابش برد و اورا در زیر پشه بند روی رختخوابش خواباندم و رفتم مسجد که نماز بخوانم؛ در مسجد اعلام کردند یک عده ای می خواهند به جبهه اعزام شوند و آن لحظه اصلا فکر
نمی کردم که محمد آقا واقعا اسم
می نویسد ودر تصمیمش جدی است. بعد از نماز رفتم منزل تا کنار بچه ام بخوابم دیدم محمد آقا از مسجد آمد و گفت: منم دارم می روم؛ گفتم: کجا؟ گفت: جبهه؛ گفتم: نرو !! مادرت از تهران بیاید رفتنت را از چشم من می بیند. گفت: تو حوصله کن و صبر کن همه اش یک ماه اسم نوشتم و نذر کردم که بچه مان علی سالم باشد
باهم برویم مشهد و برمی گردم تا علی
را ببریم مشهد نذرم را ادا کنم. و چون
می دانستم اصرارم باعث ناراحتیش
می شود دیگر حرفی نزدم چون تحمل ناراحتیش را هم نداشتم؛ لباس بسیجی اش را پوشید و خداحافظی کرد و گفت: می روم صحرا امشب پدرم آبیاربود تا با او هم خداحافظی کنم و برگردم .
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌸 ❄️ 🌸🌳
🔸 ❄️🌹❄️ 🔸
🌳🌸 ❄️ 🌸🌳
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌸 ❄️ 🌸🌸 ❄️ 🌸🌳
🌳 ❄️❄️ 🌸 ❄️❄️ 🌳
❄️🌹❄️ ❄️🌹❄️
❄️🌹🌹❄️ ❄️🌹🌹❄️
❄️🌹🔸🌹 ❄️ 🌹🔸🌹❄️
❄️🌹🌹❄️ ❄️🌹🌹❄️
❄️🌹❄️ ❄️🌹❄️
❄️❄️ 🌸 ❄️❄️
🌳🌸 ❄️ 🌸🌸 ❄️ 🌸🌳
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
#بدرقه_آخر
#ازلسان_همسرمعزز
#شهیددفاع_مقدس
#محمد_حیدری
محمد آقا هر وقت ماموریت می رفت چه زمان عقدمان که سرباز بود و یا هر وقت به جبهه می رفت؛ می گفت: نیائید پای ماشین؛ چون شما گریه
می کنید و من دل دیدن اشک های
شمارا ندارم و می روم جبهه همه اش صحنه گریه شما جلوی چشمم است. اما دفعه آخر نگفت که نیائید منم فکر کردم چون مادرش نیست چیزی نگفت؛ پس خوبه که علی را بردارم و بروم بدرقه اش؛ داشتم از هشتی دالان خانه می رفتم به سمت درب خانه که دیدم محمد آقا برگشت و گفت: یک وصیتنامه نوشتم
که می گذارم روی صندوقچه لب طاقچه اتاق اگر شهید شدم و پیکرم برگشت
می دهی به شیخ مصطفی پسر عمویم و اگر پیکرم برنگشت نگهدار پیش خودت تا پیکرم را بیاورند و اگر خودم سالم برگشتم به خودم
برگردان و گفت: لیاقت هر کسی هم نیست که شهید شود. رفتیم پای ماشین که بدرقه اش کنیم آنجا شیخ مصطفی دعا خواند وبرایشان آرزوی سلامتی و پیروزی کردند و نیروهای اعزامی را بدرقه کردند و سوار یک وانت شدند و رفتند سمت اصفهان پادگان غدیر؛ ولی آنشب وسط آن چندین نفر فقط محمد آقا بود که چهره اش نورانی شده بود وبا بقیه فرق می کرد و از بین آنها محمد آقا به شهادت رسید؛ وقتی برگشتم منزل در و دیوار خانه جور دیگری شده بود و گویی غصه و غم می بارید و انگار تمام غم عالم بر دلم نشست و به دلم افتاد که این رفت دیگر برگشتی ندارد؛ اما تا بود
نمی فهمیدم وقتی رفت فهمیدم دیگر بر نمی گردد. هیچ وقت محمد آقا ماموریت می رفت اینطور بهم نمی ریختم ولی خدا می داند آن روز چه روز سختی برایم بود و شب هم تنها به مسجد آئینه که مسجد قدیمی روستا بود برای احیاء شب قدر( شب ۲۳ ماه رمضان بود) رفتم. خیلی جای محمد آقا در مسجد خالی بود چون دوشب قدر؛ احیاء ۱۹ و ۲۱ ماه رمضان را باهم رفته بودیم مسجد و من نمی دانم در آن دوشب پر فضیلت قدر چه مناجاتی با خدا کرد که برایش شهادتش را امضاء کردند و حاجت روا شد. و ۱۵ روز بعداز ماه رمضان در هلال احمر نوشته بودند مجروح شده است در حالیکه شهید شده بود.
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌸 ❄️ 🌸🌳
🔸 ❄️🌹❄️ 🔸
🌳🌸 ❄️ 🌸🌳
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌸 ❄️ 🌸🌸 ❄️ 🌸🌳
🌳 ❄️❄️ 🌸 ❄️❄️ 🌳
❄️🌹❄️ ❄️🌹❄️
❄️🌹🌹❄️ ❄️🌹🌹❄️
❄️🌹🔸🌹 ❄️ 🌹🔸🌹❄️
❄️🌹🌹❄️ ❄️🌹🌹❄️
❄️🌹❄️ ❄️🌹❄️
❄️❄️ 🌸 ❄️❄️
🌳🌸 ❄️ 🌸🌸 ❄️ 🌸🌳
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
#خاطره_همرزم
#شهیددفاع_مقدس
#محمدحیدری
در سال ۱۳۶۰ برای آموزش وارد پادگان غدیر شدیم دوره ی ۱۲ به مدت یک ماه آموزش دیدیم . و در سال ۱۳۶۱ به جبهه اعزام شدیم ؛ مارا بردند به پایگاه شهید بهشتی اهواز ؛ مدتی در آنجا تمرین می کردیم و از آنجا به خط مقدم وارد شدیم برای عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر ؛ نزدیک
جاده ی اهواز،خرمشهر بر اثر تیر محمد حیدری مجروح شد و به بیمارستان اعزام شد . تا مدتی استراحت کرد و در تاریخ ۱۳۶۱/۴/۲۳ دوباره به جبهه اعزام شد ؛ وارد لشکر ۱۴ امام حسین علیه السلام شد . بعداز مدتی در روز ۱۳۶۱/۵/۱۵ ساعت ۴ بعداز ظهر از لشکر اعزام شدیم و رفتیم به شرق بصره همان جا از ماشین پیاده شدیم نزدیک خط بین الملل سنگری بود که وارد آن شدیم و نقشه ی عملیات را به ما گفتند . وقتی هوا خوب تاریک شد از خط بین الملل وارد خاک عراق شدیم . حدود ۲ کیلو متر رفتیم ؛ درگیری شروع شدو من آنشب امدادگر بودم ؛ همانجا دو نفر بر زمین افتادند رفتیم آنها را پانسمان کنیم ؛ دیدیم محمد حیدری گفت : زود باشید بیائید جلوتر ؛ آنجا مجروح زیاد است . تا ساعت آخر او را دیدم .
(محمد حیدری تک تیر انداز رزمی بود)
#روایتی_ازآزادسازی_خرمشهر
آزادسازی خرمشهر یکی از مهمترین اهداف عملیات بیت المقدس در دوره جنگ ایران و عراق بود که پس از ۵۷۸ روز اشغال در روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱ صورت گرفت. این عملیات توسط ارتش جمهوری اسلامی ایران به فرماندهی علی صیاد شیرازی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فرماندهی محسن رضایی انجام گرفت. فتح خرمشهر بازتاب جهانی داشت و عراق با از دست دادن خرمشهر از نظر سیاسی تکیهگاهش را برای مذاکره از دست داد. این واقعه از لحاظ نظامی نقطه عطفی در تاریخ جنگ ایران و عراق شناخته میشود. به همین دلیل از آن روز به عنوان نمادی از پیروزی، مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن یاد میشود. شورای عالی انقلاب فرهنگی سوم خرداد را به عنوان روز مقاومت، ایثار و پیروزی در تقویم رسمی ایران نامگذاری کردهاست.
#خلاصه_روایت_عملیات_رمضان
عملیات رمضان در تاریخ 23 تیرماه سال 61 با رمز یاصاحب الزمان ادرکنی در مناطق عملیاتی شلمچه شمال غربی خرمشهر و شرق بصره، با هدف فتح منطقهای از خاک عراق و گرفتن امتیاز اراضی برای پایان عادلانه به جنگ دو ساله طی پنج مرحله توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای ارتش جمهوری اسلامی اجرا شد.
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌸 ❄️ 🌸🌳
🔸 ❄️🌹❄️ 🔸
🌳🌸 ❄️ 🌸🌳
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳