|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم؟ قسمت دهم *خیلی مهم* استاد پناهیان: چرا بعضیا سختشونه نماز بخونن؟! نما
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم؟
قسمت یازدهم
چرا نماز رو غلط معرفی می کنیم؟
استاد پناهیان:
یه استاد دانشگاهی می فرمود: بچه ی من نماز نمی خونه، یعنی کاهل نمازی میکنه،
ولی ما کم نذاشتیم تو تربیتش،
حاج آقا شما بفرمایید ما چیکار کنیم؟!
❗💠💠❓
✅ گفتم : نماز رو چجوری به پسرت معرفی کردی؟
💠 گفت : بلاخره معرفی کردیم دیگه!
✅ گفتم نه دقیقا بگو؛ داریم صحبت می کنیم.
💠 گفت حاج آقا چی بگم آخه !
بهش گفتیم نماز عبادته و ...
کم کم که گفت رسید به این جملات: نماز خوندن عشق بازی با خداست، مناجات با معبوده، راز و نیاز با رب العالمینه و...
💢اینجوری معرفی کرده بودن نماز رو!
اما بچش وقتی ایستاده واسه نماز👇
گفته راز کو؟ نیاز کو؟ من اگه رازی داشته باشم همینجوری به خدا میگم!
وایساده سر نماز مثلا عشق بازی کنه با خدا!
بعد یواش یواش دیده عشق کجا بود؟!!!
آروم آروم پیش خودش میگه: حالا بعدا عشق بازی می کنیم دیگه !
حالا چه وقتشه!
الان من وسط کار و درسم هستم و حال عشق بازی ندارم
🔹
به اون استاد گفتم: خب اشتباه نماز رو معرفی کردی!!!
بچت هی میره سراغ نماز هی لذت نمیبره و "هی دیگه نمیره سراغ نماز!"
" خودش رو شکست خورده ی در نماز میبینه"
خیلی خیلی خیلی مهم👆👆👆
✅ بابا "نماز عشق بازی نیست فعلا"
نماز عشق بازی با خدانیست ابتدائًا
" نماز ابتدائًا مؤدب شدن است "
"ادب رعایت کردن است"
اول از همه ادب نماز رو رعایت کن.
لطفا نماز رو درست معرفی کنید به افراد. "مخصوصا به جوانان و نوجوانان"
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
خدایا
ماکهحسینگونھزندگےنڪردیم
تاحسینگونهبھشهادتبرسیم
پسخدایاماراحُرگونھبپذیر..!
#شهیدسیداصغرخبازی
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
❌تلنگر
روزی یکی از یارهای شیطان از شیطان پرسید:
فرمانده چرا اینقدر خوشحالی⁉️
مگه گمراه کردن این مردم چه فایده داره⁉️
شیطان جواب داد: این مردم را که گمراه کنیم امامشان دیرتر می آید.😔
🔹دوباره پرسید آیا موفق بوده ایم⁉️
🔸شیطان خنده ای کرد و گفت
مگر صدای گریه امامشان رانمیشنوی...😔
#ترکگناهقدمیبهسویظهور
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
#طنز_جبهه😂😁
+ الاغ ول نمی کند😁
از خط برگشته بودیم، می رفتیم شهر که به سر و رویمان صفایی بدهیم😇. زمان تجاوز دشمن به مناطق مسکونی بود. از حمام که بیرون آمدیم آژیر کشیدند و بلا فاصله صدای مهیب انفجار به گوش رسید. به دنبال خلایق خودمان را به محل حادثه رساندیم. مأموران آتش نشانی و امداد رسانی تلاش می کردند اجساد شهدا و احیاناً کسانی که هنوز زنده بودند از زیر خاک بیرون بکشند. الاغ زبان بسته ای نیز زیر آوار مانده بود، در حال جان دادن دست و پایش را تکان می داد. یک از بچه ها گفت: نگاه کن حالا که ما ول کرده ایم این الاغ ول نمی کند. دستش را از خاک بیرو آورده شعار جنگ جنگ تا پیروزی می دهد! 😅😅😁
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 #رمان🌵📿 #عاشقانه ⛓♥️ -رمانحوریہیسید #پارت_دوم معذب بودم میخواستم راحت گریه
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه ⛓♥️
-رمانحوریہیسید
#پارت_سوم
یه دختر چوچولوی باحجاب رو بغل کرده بود
خیلی ناز بود ، دلم براش ضعف رفت🥺❤️
روی قالی نشستم
اون خانم داشت تلفنی صحبت می کرد
تلفن رو کهقطعکرد
بچه رو گذاشت زمین و بالبخند خیلی زیبایی گفت
سلام گلم خوبی؟😊
-سلام خانم ، خیلی ممنون شما خوب هستید 🙂
که یکدفعه این خانم چوچولوهه باصدای نازک گفت
-سیلام
دستاشو گرفتم تو دستم و فشار دادم
-سلام عزیزم ، چطوری خانم خوشکله 😉
-اوبم
لپشو کشیدم و گفتمفدات بشم عروسک خانم😁
با هر پلک زدنش قندو تو دلم آب میکرد
چشمای بادمی کشیده و مژه های بلند ، چشمای سیاه که مردمک چشمشو قایم میکرد😍
یه شکلات از کیفم در آوردم و تقدیمش کردم
ببینم اسم این خانم خوشکله کیه؟
دور و برشو نگاه کرد و گفت
طهورا
وایی عزیزم چه اسم قشنگی
اسمتم مثل خودت خوشکله😄
مادرش کفششو در آورد ونشست کنارم
-خب خانمی نمیخوای خودتو معرفی کنی؟😉
-مکثی کردم و گفتم اسمم نرگسه
-به به نرگس خانم😊
-میشه شمارتو داشته باشم؟
کمی فکر کردمو گفتم بله 🙂
گوشیشو باز کرد گفت میشه لطف بفرمایید ...
-یاداشت کنید...
و شماره ی مادرمو بهش دادم
داشتم فکر میکردم که شمارمو واسه چی میخواست
که در همون حین سید رسید
سرشو انداخت پایین و سلام کرد
خواهرش جواب داد به جواب خواهرش اکتفا کردمو چیزی نگفتم
به محض نشستن سید، طهورا پرید تو بغلش
در تمام مدت سید مشغول طهورا شد
منم در مورد مدرسه و درس ، کمی حرف زدم خیلی زود گرم صحبت شدیم
چیزای جالبی برام میگفت ..
اما کماکان هواسم یه سیدو طهورا هم بود
از حرفای طهورا فهمیدم اسمش محمده
طهورا دایی محمد صداش میکرد ...
رو به خواهر سیدکردمو گفتم ببخشید اسم شما چیه؟
-زهراسادات موسوی😊
یکدفعه موبایل سید محمد زنگ خورد و از آدرس دادنش حدس زدم مادرمه😶
هی دست به محاسنش میکشید و اینور و اونور رو نگاه میکرد ونشونی میداد
که من یکدفعه بابامو دیدم و داد زدم اهههه بابامه
سریع سید و خواهرش گفتن الحمدلله
لپام از خجالت سرخ شد و گفتم ببخشید زحمت دادم بهتون
و بادو سمت مامان و بابام رفتم
پدر و مادرم بادیدن من گل از گلشون شکفت و کلی حرف خوردم😶🤐
منم چیزی نگفتم
چون حق با اونا بود 🤕
یکم که آروم شدن
بابام گفت اون خانواده ای که تازه پیششون بودی کجان؟؟
راه رو بهشون نشون دادم و راهی شدیم دوباره
《به قلم هانیه باوی ✨》
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 #رمان🌵📿 #عاشقانه ⛓♥️ -رمانحوریہیسید #پارت_سوم یه دختر چوچولوی باحجاب
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریہیسید
#پارت_چهارم
مادرم با زهرا خانم احوال پرسی گرمی کرد بابام هم پیش سید باب گفت و گو رو باز کرد
منم با گوشیم از طهورا عکس میگرفتم
دختر شیطونی بود
زبونش از عسل شیرین تر بود و شیطنت هاش دخترونه و آروم بود
با فضولیاش هم مزاحمتی ایجاد نمیکرد
موهای پیچ خوردهی بیرون زده از روسریش رو دستش میگرفت تا من ازش عکس بگیرم😍
کلی ازش عکس گرفتم
یکی از یکی بهتر😌
من که سرمو بردم تو موبایل طهورا هم رفت پیش سید
منم هواسمو بردم پیش حرفای مادرم و زهرا خانم ...
زهرا خانم میگفت پدرش جانبازه و برای همین اومدن مشهد
پدرش بیمارستان بستریه و قراره عمل بشه
با کل خانواده اومدن اینجا هم واسه زیارت هم برای عمل جراحی پدرشون
خیلی ابراز ناراحتی میکرد
دلم براش سوخت
زانو هامو بغل کردمو روم سمت به گنبد امام رضا ع کردم
شفای پدر سید رو از امام رضا "ع" خواستم
داشتم با امام رضا "ع" درد و دل میکردم
که با صدای مادرم رو مو برگردوندم سمتشو گفتم جانم مامان؟
نرگس شماره ی زهرا خانم رو یاداشت کن تو موبایلت
یواش و آروم دم گوشش گفتم واسه ی چی؟؟
-زهرا خانم از مسئولین واحد خواهران مسجدی هستند
میخوام شما رو توی کلاس ها و برنامه های اونجا عضو کنم
مسجدشون نزدیکمونه
مگه همشهری هستیم؟
-بله😄
شماره رو که سیو کردم
مامان و بابام بلند شدن و گفتن نزدیک اذانه بریم نماز ...
ماکه بلند شدیم سید هم بلند شد وبه بابام گفت اینجا هم نماز خونده میشه بمونید همینجا
بابام یه نگاهی به مادرم کردو گفت نظر شما چیه خانم؟
-من که مشکلی ندارم ..
پدرم وسید رفتن اونور تر تا پیش صف آقایون باشند ما هم کمی جلو تر رفتیم تا به صف خانما ملحق شیم
《#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸》