˼امام علے[؏]🌿˹
حدیث ۷۵۷...🖇›
السَّكينَةُ عُنوانُ العَقلِ
آرامش، نشانه خردمندى است.
‹غررالحڪم 📗›
#خاطره_شهید
خانه اش در انتهای یک کوچه فرعی بود شبهاکه دیر از سرکار بر میگشت ماشین را سرکوچه خاموش میکرد و تاانتهای کوچه هل میداد تانکند صدای ان مزاحمت برای همسایه ها باشد.صبح زودهم که از خانه بیرکن میزد ماجرا همین بود ماشین را تاسرکوچه هل میداد.
#شهید_یوسف_کلاهدوز
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 #رمان🌵📿 #عاشقانه⛓♥️ -رمانحوریہیسید #پارت_بیستوچهارم خسته بودم ... ر
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریہیسید
#پارت_بیستوپنجم
جلو در ساختمون دوتا دختر اجق وجق
منتظر ایستاده بودن
کلید انداختم
میخواستم درو ببندم که جلو در اومدن ..
-بله؟
- میخوایم بیایم تو
-شما؟
-حرفی نزدن...
- ببخشید من نمیتونم شما رو راه بدم
با هرکی کار دارید به همون بگید
تا درو براتون باز کنه
- صبر کنید خانم...
گوشیش رو جواب نمیده!
-شرمنده من چاره ای ندارم
در رو بستم
دکمه ی آسانسور رو زدم
وقتی پایین اومد
پسر همسایمون با یک قیافه ی فشن از آسانسور اومد بیرون!
حالم از سرو وضعش بهم خورد
سلامش نکردم و رفتم تو آسانسور
در آسانسور تا بسته شد
پسر همسایمون امون نداد و دکمه ی آسناسور رو فشار داد...در باز شد
داد زد: چرا درو واسه عشقام بار نکردی؟؟
احساس کردم داره عمد اینجور داد میزنه که اون دخترا صداشو بشنون
حرفی نزدم
تو دلم گفتم جواب ابلهان خاموشی ست
ول کن نبود
داخل آسانسور شد
عصبی شدم
تا خواستم خارج بشم
چادرم رو گرفت
نزاشتم چادرم از سرم کشیده بشه
سریع بهش گفتم:
عباس تو پارکینگه
صدامو در نیار
اگر برسه یکی از اون مشتای دردناکش روباید تحمل کنی...
ولم کرد و منم سریع جیم شدم
راه پله ها رو یکی دوتا رد کردم
به طبقه ی سه که رسیدم
مریم رو دیدم
سلام کردم
-سلام ، نرگس کی جلو در حیاط بود؟
- دو تا دختر بودن
مریم افتاد رو پله ها و هق هق گریه هاش بلند شد...
- مریم چی شده؟
-این پسر اومده از من خواستگاری کرده!
من ساده هم جواب مثبت دادم ، اما بهش گفتم شرط داره
اونم اینه که این عجوزه ها رو ول کنه
اون بهم قول داد! ولی میبینی...
من قلبم و بهش دادم
ولی اون دلش دنبال دخترای هرزه ی متنوعه!
-بنظرت این مرد زندگیه؟
- نرگس من ۲۴سالمه تا حالا یه خواستگار هم نداشتم ، اما این اومد خواستگاری ، چارم چیه؟
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 #رمان🌵📿 #عاشقانه⛓♥️ -رمانحوریہیسید #پارت_بیستوپنجم جلو در ساختمون
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریہیسید
#پارت_بیستوششم
- خواستگار نداشتی چون مدام به اون فکر میکردی...
این فکر حرامه و بهش میگن زِنای فکری !
زنا خیر و برکت رو از زندگی میبره
مریم ، عزیزم ، اون پسر لیاقت تو رو نداره!
تو پاکی ، اون هوس بازه
میدونم سخته ولی فراموشش کن
تا خواستگار بیاد برات ...
خدا همسر پاکی برات در نظر گرفته
ولی تو بافکر کردن به اون پسر
خودت رو از همسری اون مرد پاک محروم میکنی
تازمانی که به اون فکر کنی
خدا تو رو با اون امتحان میکنه
ولش کن
بیخیال!
باحرفام کمی آروم تر شد
بلندش کردمو تا در خونشون همراهیش کردم
درخونمون رو که وا کردم
ولو شدم رو زمین
باکفش رفتم تو با پا در خونه رو بستم
و همون جا خوابیدم
"سرمو گذاشتم روقبریکه روش
نوشتهبود: شهید
اسم شهید رو هم نوشته بود
اما توجه ای بهش نکردم
نمیدونم چرا
گریه میکردم
هیچکس اونجا نبود
با صدای یه آقایی سرمو بلند کردم
صورتش واضح نبود ، سایه افتاده بود روش
بهش گفتم:شما کی هستید؟
- به حرفام گوش کن!
ترسیدم
سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم
ادامه داد:اولین نفری که اومد خاستگاریت
آدم خوبیه ، اما باهاش ازدواج نکن
ولی دومین نفر!آدم خوبیه اما تا ابد باهات نمیمونه اون شهید میشه!
سومین نفر، اون یک متظاهره...
در لباس آدم خوب ولی ،بد ذاته
اما چهارمین..."
با صدای خفه ی اذان گوشیم
بیدار شدم
عرق کرده بودم و بشدت گشنه م بود
چه خوابی بود!
یعنی چه معنایی میداد؟
شاید به خاطر فکر کردن به مریم بود
شایدم فکر کردن به همسر شهید بازرگان بوده!
شاید منظور خواب با من نبوده!
حتما و قطعا به خاطر فکر کردن و صحبت با مریمه ...
این خواب توهمه ، الکیه
چرا باید بهش توجه کنم؟
اصلا اون کی بود؟
چرا صورتش رو نمیدیدم؟
چرا سرمزار یه شهید بود...؟؟
اصلا از کجا معلوم رویای صادقه باشه؟
تنم لرزید...
نکنه باید به این دستوری که اون داد عمل کنم!
وضو گرفتم و به نماز ایستادم
تمرکزم سر نماز بهم ریخته بود
اولین خاستگار اومده بود ، پارسال
ولی بابام راضی نشد
گفت این شغلش جوریه که تو توی زندگی اذیت میشی ، منم قبول کردم .
اما دومین خاستگار!
شهید میشه!😥
سومین:یک متظاهره!
چهارمی...چرا از اون حرف نزد؟
چرا پریدم چرا؟
سجده رفتم:خدایا راضی ام به رضای تو
برای بنده هات که بد نمیخوای؟
من از خودم هیچ ندارم
همهام تویی...
خدایا رهام نکن
من به هدایتگر تو زندگیم نیاز دارم
ولم کنی
کج میرم
راهنما میخوام
یا صاحب الزمان ادرکنی
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
🌼 ✨』
22.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیشترین بلاها امام زمان رو در بر گرفته
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🦋🌱
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️