eitaa logo
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
587 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
386 ویدیو
15 فایل
بسمِ الله الرَّحمٰنِ الرَّحیم🌸 یاران! پای در راھ نهیم کھ این راھ رفتنی است و نھ گفتنی..🕊✨ ‌ اینجاییم تا از لوحِ قلبمان محافظت کنیم کھ: نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست !🌒 چھ کنم حرف دگر یاد نداد استادم..🌱 ‌ ٫ سلامتے و ظهور بقیھ الله (عج) صلوات !🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
ــــــــــ ــ خارج از گود مکـُن ، این دو کفن پوش مرا !✋🏻 طفل‌هایم به فدای علےِاکبر تو !❤️(:
• . روز ِ چهارم یه قصه دارھ که .. به چشما اشک مےکشه و به لب‌ها لبخند ! (: حضرت زینب ۜ بچه‌هاشون رو به میدان فرستادن تا فدای ِ ارباب بشن !✨ قشنگےش اینجاست که مادر ِ دو شهید شدن ولے .. غصه‌شون فقط غصه‌ی دل ِ برادرھ !❤️(:
نذر من است پای تو ارباترین شوند ؛✨ از نیزھ‌دار و حرمله منت نکش فقط !✋🏻
حالا که دِین من به تو قدری ادا شدھ ،✨ حرفے وسط ز عمق جنایت نکش فقط !💔(:
آرام باش بر سر بالینشان حسین ؛✨ تو پای از رکاب به سرعت نکش فقط ! (:
من راضیم اگر شاخه گلم را نیاوری !✋🏻 باکام تشنه اینهمه زحمت نکش فقط !❤️(:
مردی نماندھ .. غصه نخور ! زینبت که هست !✨(: جانم فدات ؛ ناله غربت نکش فقط !💔
؛✨ برای ِ دل ِ مهدی ِ فاطمه (عج) !💔(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـــــ ـ اندازھ یڪ ســال ... شـوق ڪربلا دارم !❤️(: • روز چهارم ِ
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
ـــــــ ــ رد مَکُـن ایـن هدیـه‌ام را ..!❤️(:
آی رفقا ؛🌱 امروز بیوفتین به دست و پای ِ مادراتون !✋🏻 ازشون بخواین تو قنوت‌هاشون تو سجدھ هاشون وسط ِ گریه‌هاشون برن پیش ِ امام حسین (؏) ، اسمتونو ببرن بگن آقا ؛ این ثمره‌ی زندگیمه ! بزرگش کردم که فدای شما بشه ! تقدیم ِ شما ! (: بگین آقا رو قسم بدن به مادرشون که این از مادراتون قبول کنن ! حضرت زینب (س) هم یه روز بچه‌هاشونو همینجوری عاقب بخیر کردن !❤️(: ــــــــــــــــــــ ــ رفقایے که مادرتون به رحمت خدا رفتن ؛ حضرت زهرا (س) برای گریه‌کن ِ پسرشون مادری مےکنن !🌸(:
ـــــــ ــ عموجان ؛ نرو ، بمان !✋🏻 چیزی نماندھ دارم به گودال مےرسم !💔(:
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
ـــــــ ــ عموجان ؛ نرو ، بمان !✋🏻 چیزی نماندھ دارم به گودال مےرسم !💔(:
همان یک نفر ماندھ بود ! تمام ِ یارانتان ، پیش از آن در میان آغوشتان بودند وقتے که برای ِ همیشه چشم بر دنیا بسته بودند ! او دید دارند از آغوشتان محرومش مےکنند ؛ دوید سوی ِ گودال . شمشیر ِ عدو برایتان بلنـد شـدھ بـود! بـرق ِ شمشیر را که دید ، سینه‌اش را بـرای ِ شمـا ، برای عمویش سپر کرد . همان هنگام که صدایش در دشت پیچید‌: عمو جان ؛ ادرکنے !✋🏻 و ناگهان ، خواهرتان دیدند که او هم میان ِ آغوشتان با لالایے شهادت ، آرام خوابیدھ !❤️(: (؏)✨ ــــــــــ ـ شب ِ پنجم ِ ؛ به روزهای ِ عمرم خوش‌آمدی !🏴