♦️رئیس ستاد مرکزی اربعین: امکان عبور زائران اربعین از مرزهای زمینی به عراق از دقایقی پیش فراهم شد
🔹مرزهای هوایی از دیروز برای سفر زائران به عراق باز شده بود.
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش بیست و دوم" 🌹 خدمات باید بدون من
💠بخش بیست و سوم
سخنان_بسیار_زیبای 👌👌
دکتر_حبشی
023.mp3
1.5M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده
"بخش بیست و سوم"
🌹 اگه جایی واقعا نتونستیم خواسته های همسرمون رو براورده کنیم باید چیکار کنیم؟🤔
💥 دکتر حمید #حبشی
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
15.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حی_علی_الحیاء
#حی_علی_الغیرت
امیرالموؤمنین علی علیه السلام فرمودند:
لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لَا يَغَارُ
خدا لعنت كند كسي را كه غيرت ندارد.
منبع حدیث: المحاسن، ج1، ص115
در پی حادثه تاسف بار پاساژی در شهر مقدس شیراز، که فرزند و همسر شهید #منصور_خادم_صادق
مورد هتک حرمت و ضرب و شتم قرار گرفتند، عده ای از مردم مشهد در تجمعی مقابل دادگستری شهر مشهد ، بیانیه ای را خطاب به مسئولین قوه ی قضاییه و مردم ، ایراد کردند .
ببینید و نشر بدید 🧡
هشتم شهریور هزار و چهارصد و یک
#ما_اهل_سکوت_نبودیم
#ساکتان_مردگانند
#در_کربلا_بی_طرفان_بی_شرفانند
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا جمیع ما را کربلائی کن الهی آمین 🤲🤲🤲🤲
🌸🌸🌸
#قصهدلبری
#قسمتپنجم
اصلا ب ذهنم خطور نمیکرد مجرد باشه😳
قیافه جا افتاده ای داشت.. اصلا توی باغ نبود🤦♀
تا حدی ک فکر نمیکردم مسئول بسیج دانشجویی ممکن است از خود دانشجویان باشه ...🤯
گفتم ته تهش کارمندی چیزی از دفتر نهاد رهبری است.
بی محلی ب خواستگارهایش را هم از سر همین میدیدم ک خب ادم متاهل دنبال دردسر نمیگرده
,, به خانم ابویی گفتم:«بهش بگو این فکر رواز توی مغزش بریزه بیرون 😏😑»
شاکی هم شدم که چطور به خودش اجازه داده از من خواستگاری کند🙄
وصلهٔ نچسبی بود برای دختری که لای پنبه بزرگ شده است😁
کارمان شروع شد ، ازمن انکار واز او اصرار ...🤦♀
سردر نمی آوردم آدمی که تا دیروز رو به دیوار می نشست، حالا این طور مثل سایه همه جا حسش می کنم😐
دائم صدای کفشش توی گوشم بود ومثل سوهان روی مغزم کشیده می شد😫...
ناغافل مسیرم را کج کردم ، ولی این سوهان مغز تمامی نداشت😑
هرجا می رفتم جلوی چشمم بود : معراج شهدا ، دانشگده ، دم در دانشگاه ، نمازخانه و جلوی دفتر نهاد رهبری!
گاهی هم سلام میپراند😏
دوستانم می گفتند:«از این آدم مأخوذ به حیا بعیده این کارا!»
#ادامهدارد ...
🌸🌸🌸
#قصهدلبری
#قسمتششم
کسی که حتی کارهای معمولی و عرف جامعه را انجام نمی داد و خیلی مراعات می کرد ، دلش گیر کرده و حالا گیر داده به یک نفر و طوری رفتار می کرد که همه متوجه شده بودند 😱
گاهی بعدازجلسه که کلی آدم نشسته بودند ، به من خسته نباشید می گفت😬 یا بعد از مراسم های دانشگاه که بچه ها با ماشین های مختلف می رفتند بین این همه آدم از من می پرسید :«باچی و کی بر میگردید؟»
یک بار گفتم :«به شما ربطی نداره که من با کی میرم!😐»
اصرار می کرد حتماً باید با ماشین بسیج بروید یا برایتان ماشین بگیرم .
می گفتم :«اینجا شهرستانه . شما اینجارو با شهر خودتون اشتباه گرفتین ، قرار نیست اتفاقی بیفته😕 »
گاهی هم که پدرم منتظرم بود ، تا جلوی در دانشگاه می آمد که مطمئن شود😶
در اردوی مشهد ، سینی سبک کوکو دست من بود و دست دوستم هم جعبهٔ سنگین نوشابه.
عز و التماس کرد که «سینی رو بدید به من سنگینه!»
گفتم :«ممنون ، خودم میبرم!😑» و رفتم ...
از پشت سرم گفت :«مگه من فرمانده نیستم؟! دارم می گم بدین به من!🙁»
چادرم را کشیدم جلوتر و گفتم :«فرمانده بسیج هستین نه فرمانده آشپزخونه!😄»
گاهی چشم غره ای هم می رفتم بلکه سر عقل بیاید ، ولی انگار نه انگار ...🤦♀
#ادامهدارد ...