Majid Bani Fateme - Be Sale Bi Moharam Fekr Kardi (128).mp3
7.2M
به یه سال بی محرم فکر کردی؟
به اینکه بی حسین از دست میری…
به اینکه روضه رو ازت بگیرن؛ کجا داری بری آروم بگیری؟!
این یه قسمته این یه دعوته! یه شروع خوب واسه رفاقته…
سلام محبوب دل من؛ سلام ای نور دو دیده
سلام به خشکی لب تو؛ سلام به رگای بریده
به اسمت کسی غیر از تو؛ تو قلب عاشق من نیست
به جز آغوش تو جایی؛ پناه هق هق من نیست
به دنیای بدون روضه فکر کن؛ تو روضه مرده پا میشه همین بس!
بفهمی بی حسین اینجا یه دنیاس؛ که قبرستون آدم های زندس
این یه نعمته این یه فرصته؛ برکات این شبای هیئته
بیا دلشورمو کم کن؛ بیا آرامش بگیرم
بیا نفس آخرم رو؛ بگم یا حسین و بمیرم!
به جان مادرت آقا؛ ندیدم مثل تو مردی!
تو دنیا گم شده بودم… تو دنیامو عوض کردی…
تصور کن همینجا کربلا شه؛ با این اشکا و با این اوضاع و احوال
خیال کن رفتی تل زینبیه؛ نگاهت رو بچرخون سمت گودال
این یه پیکره این یه بی سره؛ توی قتلگاه صدای مادره
سلام ای غریب مادر! پاشو خواهرت اسیره!
نزن دست و پا عزیزم؛ حسین مادرت بمیره!
خدایا اگر اونی که رو خاکه بچه ی زهراست
چرا پس غارتش کردن؟
چرا زیر سم اسباس؟
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
دوستای عزیزم این نماز در روز یکشنبه های ماه ذیقعده خونده میشه.
( در مفاتیح هم موجود است. )
به همه اطلاع بدید ( کسانی که میتونن ان شاءالله امروز #حتما بخونن )
نماز مهمیه👌👌👌
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
دوستای عزیزم این نماز در روز یکشنبه های ماه ذیقعده خونده میشه. ( در مفاتیح هم موجود است. ) به همه
سلام
ان شاءالله عزیزان این نماز مهم را از دست ندهند👌👌👌👌👌👌
کسانی که میتوانند ان شاءالله تا قبل از ظهر بخونند.
اگه تا قبل از ظهر نتونستید .
بعد از ظهر حتما بخونید.
این نماز توسط بزرگان #بسیار_تاکید شده🌸
برکات این نماز بسیار زیاد است. معروف است به نماز توبه یکشنبه ماه ذیقعده
در مورد نماز توبه یکشنبه :👇👇
این نماز باید دو تا دورکعتی خوانده شود
و منظور از معوذتین سوره های ناس و
فلق هست
و ذکر استغفار و لا حول..... و دعای
یا عزیز یا غفار..... را باید بعد از
تمام شدن نماز بخونید
👆 👆 👆 👆 👆
در هر گروه یا کانالی این نماز را گذاشتید
توضیحی که الان نوشتم را هم لطفا بگذارید
🔴 #دعا_کردن_برای_همسر
💠 از کارهای قشنگی که محبت همسرتان را در دل شما زیاد میکند و نیز #محبوب او میشوید این است که بعد از نماز و اوقات دیگر برای سلامتی، عاقبتخیری و یا رفع گرفتاریهایش #دعا کنید و حتی #صدقه بدهید.
💠 گاهی به او بگویید برایت، نذر #صلوات کردهام.
💠 برایش با پیامک بنویس وقتی از خانه میروی برایت آیتالکرسی میخوانم.
💠 حمایتهای معنوی، زندگی را #شیرین و لذتبخش میکند. چنین خانهای برای همسر، #پناهگاه و محل آرامش است.
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوق العاده زیباست.👌👌👌
🎥کلیپ تصویری
بیانات رهبر معظم انقلاب پیرامون زن و #حجاب
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
#شهید_مدافع_حرم
#جلیل_خادمی
گفتگوی اختصاصی با همسر شهید
👇👇👇
#قسمت_چهارم
#عاشقانه_های_همسر_شهید #مدافع_حرم_
#جلیل_خادمی
یادگاری از جلیل / اکنون برایم یک عبا مانده و یک انگشتر و خاطرات جلیل
🌸یک شب با صدای گریه ی فاطمه از خواب بیدار شدم. دیدم #جلیل نیست. فاطمه را آرام کردم و در اتاق را آرام باز کردم . جلیل گوشه ای از سالن نشسته بود. عبا یی (که از نجف خریده بود ) روی شانه هایش و انگشتر عقیق یمن هم در انگشتانش خوابش برده بود. صدایش زدم .چشمانش را باز کرد. گفتم جلیل خدا اینگونه قرآن خواندن تو را دوست ندارد! ببین بین قرآن خواندن خوابت برده..
🌸گفت: زهرا جان. خداوند خطاب به فرشتگانش می گوید در دل این شب، وقتی همه خواب هستند بنده ی من با همه ی خستگیهایش و خوابی که تمام چشمانش را فرا گرفته . بیدار مانده تا من به او عطا کنم هر آنچه می خواهد ...
🌸و اکنون برایم یک عبا مانده و یک انگشتر و سجاده با یک جای خالی و قاب عکسی که هیچ وقت جای خالیش او را پر نمی کند...😔
وصیت #جلیل مرا در این مکان دفن کنید👇
🌸یک روز به امامزاده شهیدان رفتیم. فاطمه را در آغوش گرفته بود و زیارت اهل قبور را می خواند . یک دفعه به جای مزار خودش نگاه کرد و گفت اگر من مردم مرا در این مکان دفن کنید . ناراحت شدم و گفتم : خدا نکند تو بمیری. تازه اول خوشبختیمان است با دستش روی شانه هایم زد و گفت بیا برویم بادمجان بم آفت ندارد...😍
🌸آن جایی را که #جلیل نشان داد در میان شهدا بود و من تا آن زمان به این فکر نکرده بودم که فقط شهدا را در این مکان دفن می کنند...
«برخورد شایسته اخلاق نیکو»
🌸جلیل هر زمان از اداره به خانه می آمد تمام خستگی هایش را پشت در می گذاشت و با لبخند وارد خانه می شد.😊 با شور و نشاط خاصی که داشت با صدای بلند سلام می کرد🤚. در این 18 سال روزی نشد که با بی حوصلگی آشپزی کنم همیشه با عشق به همسر و فرزندانم و با تمام وجود آشپزی می کردم. 👌👌
🌸روزهای پنج شنبه زودتر از ایام هفته تعطیل می شد و به خانه می آمد . سفره را پهن میکردم . محمد و مریم با وجود گرسنگی شدیدی که داشتند، غذا نمیخوردند. همه منتظر آمدن یک نفر بودیم که جمعمان کامل شود و با هم بر سر یک سفره بنشینیم .
🌸روزهای جمعه نیز در خدمت خانه بود. نمی گذاشت به چیزی دست بزنم. تمام کارهای خانه را انجام می داد . از ظرف شستن تا جارو کردن خانه . گاهی دلم برایش می سوخت و به او کمک می کردم . سریع کارها را تمام می کرد غذا را می پخت تا به خطبه های نماز جمعه برسد. اکثرا با دخترم به نماز جمعه می رفت . و در راه بر گشت برای مریم تنقلات می خرید و باهم می خوردند وقتی نزدیک خانه می شد دست و صورتش را می شست که من متوجه نشم..😍
🌸 وقتی هم برمی گشتند سفره را پهن می کردم و همه دور هم جمع می شدیم من و محمد با اشتها غذا میخوردیم ولی آنها نه .... بعدها متوجه شدم که پدر و دختر یواشکی تنقلات می خوردند 😍😳و سیر بودند که غذا نمیخوردند....
🌸 در مورد رفتن به سوریه «می گفت : اگر نروم شرمنده #حضرت_زینب_س می شوم»👇
🌸اخبار دختر سوری 3 ساله را نشان می داد که کنار ساحل شهید شده بود. #جلیل طاقت نیاورد و گریه کرد😭. به او نگاه کردم. برخواست و به حیاط رفت. پشت سرش رفتم. بی وقفه گفت: من در عجبم با این همه اعتقاداتی که داری چرا را ضی نمی شوی که مدافع حرم شوم.😔 باشد نمی روم ولی جواب #حضرت_زینب_و_رقیه (س) را خودت بده .
🌸من #جلیل را عمیقا دوست داشتم و از اوایل زندگی تا آن هر روز دلبسته تر می شدم . در باورم نمی گنجید که بخواهم جلیل را به این زودی از دست بدهم. نگاهم در نگاهش قفل شد. (با خود می گفتم مرا به که واگذار کردی ... راه برگشتی برای من نگذاشتی...) شرمنده شدم😢 سرم را پایین انداختم و همان لحظه از تمام وجودم #جلیل را به #حضرت_زینب سپردم.👌
#ادامه_دارد........
هرگز کودکان را آرایش نکنید!!!
لوازم آرایش اسباب بازی نیست، برای بچهها لوازم آرایش نخرید. اجازه دهید کودکی کنند؛
وقت برای بزرگ شدن دارند ولی "زمان کودکی کوتاه است"
وقتی کودک را آرایش میکنید، از او عکس میگیرید، این عکس غیر طبیعی را به دیوار اتاق نصب میکنید، و کلی ذوق میکنید، یا عکس را در گروههایتان به اشتراک میگذارید !!
نتیجه این میشود :
🚩کودک احساس میکند خودم زشتم!
🚩 مامان و بابا چقدر وقتی آرایش دارم بیشتر دوستم دارند!
🚩 الان به نظر همه زیباترم!
🚩 پس برای اینکه دوستم داشته باشند و بهم توجه کنند باید آرایش کنم.
در آینده انتظار نداشته باشید عفاف ، حیا وحجاب را بتوانید به او یاد بدهید.
✅ اعتماد به نفسش پایین میآید و در نتیجه علاقهمند میشود همیشه آرایش کند ، رژ بزند ، لاک بزند.
✨به او بگویید که تو خودت زیبایی، دوست داشتنی هستی ، و ما همین طور که هستی دوستت داریم.
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
1_73059262.mp3
7.29M
#صوت
#مهدوی
#کافی
☪ مواعظ مرحوم حاج کافی
💖 تشرف حرقلی و شفای او
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_پنجــــاه و هشتم ۵۸ 👈این داستان⇦《 تلقین 》 ـــــــــــــــ
داستان واقعی
قسمت 59 و 60
نسل سوخته 👇
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_پنجــــاه و نهم ۵۹
👈این داستان⇦《 بزرگترین مصائب 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎حال و روزم خیلی خراب بود ... دیگه خودم هم متوجه نمی شدم ... راه می رفتم ... از چشمم اشک می اومد 😢... خرما و حلوا تعارف می کردم ... از چشمم اشک می ریخت ... از خواب بلند می شدم ... بالشتم خیس از اشک بود ... همه مصیبت خودشون رو فراموش کرده بودن ... و نگران من بودن...😔
این آخر سر کور میشه ... یه کاریش کنید آروم بشه ...
همه نگران من بودن ... ولی پدرم تا آخرین لحظه ای که ذهنش یاریش می کرد ... متلک های جدیدش رو روی من آزمایش می کرد ... این روزهای آخر هم که کلا ... به جای مهران ... نارنجی صدام می کرد ...😳
البته هر وقت چشم دایی محمد رو دور می دید ... نمی دونم چرا ولی جرات نمی کرد جلوی دایی محمد سر به سرم بزاره ...🍃
هر کسی به من می رسید به نوبه خودش سعی در آروم کردن من داشت ... با دلداری ... با نصیحت ... با ... اما هیچ چیز دلم رو آرام نمی کرد ...💔
بعد از چند ساعت تلاش ... بالاخره خوابم برد 😴...
🌸 خرابه ای بود سوت و کور ... بانوی قد خمیده ای کنار دیوار ... نشسته داشت نماز می خوند ...✨🍃 نماز که به آخر رسید ... آرام و با وقار سرش رو بالا آورد ...
آیا مصیبتی که بر شما وارد شد ... بزرگ تر از مصیبتی بود که در کربلا بر ما وارد شد؟ ...💔😭
از خواب پریدم ... بدنم یخ کرده بود ... صورت و پیشانیم از عرق خیس شده بود ... نفسم بند اومده بود ... هنوز به خودم نیومده بودم که صدای اذان صبح بلند شد ...✨
هفتم مادربزرگ بود و سخنران بالای منبر ... چند کلمه ای درباره نماز گفت و ... گریزی به کربلا💔 زد ...
🌸 حضرت زینب "سلام الله علیها" با اون مصیبت عظیم ... که برادران شون رو جلوی چشم شون شهید کردن ... پسران شون رو جلوی چشم شون شهید کردن ... پسران برادرشون رو جلوی چشم شون شهید کردن ... اونطور به خیمه ها حمله کردن و اون فاجعه عظیم عصر عاشورا رو رقم زدن ... حتی یک نمازشون به تاخیر نیوفتاد ... حتی یک شب نماز شب شون فراموش نشد ... چنین روح عظیمی داشتند این بانو و سرور بزرگوار ...🌹🍃✨
هنوز تک تک اون کلمات توی گوشمه ...
اون خواب و اون کلمات ... و صحبت های سخنران ...😐
باز هم گریه ام گرفت ... اما این بار اشک های من از داغ و دلتنگی بی بی نبود ... از شرم بود ... شرم از روی خدا ... شرم از ام المصائب و سرورم زینب ...😭😭
من ... 7 شب ... نماز شبم ترک شده بود ... در حالی که هیچ کس ... عزیز من رو مقابل چشمانم ... تکه تکه نکرده بود ...😔
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ 💔✨💔
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_شصـــت ۶۰
👈این داستان⇦《 جایی برای مردها 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎پرونده ام رو گرفتیم ... مدیر مدرسه، یه نامه بلند بالا برای مدیر جدید نوشت ... هر چند دلش نمی خواست پرونده ام رو بده ... و این رو هم به زبان آورد ... ولی کاری بود که باید انجام می شد ... نگران بود جا به جایی وسط سال تحصیلی... اونم با شرایطی که من پشت سر گذاشتم ... به درسم حسابی لطمه بزنه ...⚡️
روز برگشت ... بدجور دلم گرفته بود ... چند بار توی خونه مادربزرگ چرخیدم ... دلم می خواست همون جا بمونم ... ولی ... دیگه زمان برگشت بود ...😭
💠 روزهای اول، توی مدرسه جدید ... دل و دماغ هیچ کاری رو نداشتم ... توی دو هفته اول ... با همه وجود تلاش کردم تا عقب موندگی هام رو جبران کنم ... از مدرسه که برمی گشتم سرم رو از توی کتاب در نمی آوردم ...📚
یه بهانه ای هم شده بود که ذهن و حواسم رو پرت کنم ... اما حقیقت این بود ... توی این چند ماه ... من خیلی فرق کرده بودم ... روحیه ام ... اخلاقم ... حالتم ... تا حدی که رفقای قدیم که بهم رسیدن ... اولش حسابی جا خوردن ...😳
سعید هم که این مدت ... یکه تاز بود و اتاق دربست در اختیارش ... با برگشت من به شدت مشکل داشت ... اما این همه علت غربت من نبود ... اون خونه، خونه همه بود ... پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم ... همه ... جز من ... این رو رفتار پدرم بهم ثابت کرده بود ... تنها عنصر اضافی خونه ... که هیچ سهمی از اون زندگی نداشت ...🍃
شب که برگشت ... براش چای☕️ آوردم و خسته نباشید گفتم... نشستم کنارش ... یکم زل زل بهم نگاه کرد ...
کاری داری❓...
دفعه قبلی گفتید اینجا خونه شماست ... و حق ندارم زیر سن تکلیف روزه بگیرم ... الان که به تکلیف رسیدم ... روزه مستحبی رو هم راضی نیستید؟ ... توی دفتر پدربزرگ دیدم📖...
💠 از قول امام خمینی نوشته بود ... برای برنامه عبادی ... روزه گرفتن روزهای دوشنبه و پنجشنبه رو پیشنهاد داده بودن ...✨
خیلی جدی ولی با احترام ... بدون اینکه مستقیم بهش زل بزنم ... حرفم رو زدم ...
یکم بهم نگاه کرد👀 ... خم شد قند برداشت ...
پس بالاخره اون ساک🎒 رو دادن به تو ...
و سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... فقط صدای تلویزیون📺 بلند بود ... و چشم های منتظر من ... نمی دونستم به چی داره فکر می کنه؟ ... یا ...
- هر کار دلت می خواد بکن ...😊
و زیر چشمی بهم نگاه کرد ...😒
- تو دیگه بچه نیستی ...
🌸 باورم نمی شد ... حس پیروزی تمام وجودم رو فرا گرفته بود... فکرش رو هم نمی کردم ... روزی برسه که مثل یه مرد باهام برخورد کنه ... و شخصیت و رفتار من رو بپذیره ... این یه پیروزی بزرگ بود ...✌️
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ ✌️✌️✌️
میترسم این چهل روز و دووم نیارم-جواد مقدم-@BeainolHarameain.mp3
3.3M
#نواےنوڪرے 📼
•
مے ترسم
این چھل روز و
دووم نیارم...❤️
جواد مقدم
•
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله
💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین
🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ
💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی
🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ
💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ
🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی
🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری
💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان
💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
🌸از #ولایت_فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امام زمان است.👌👌
#شهید_محسن_حججی
🌸💫🌸💫🌸💫🌸
✅ بیشترین توصیه شهدا "حمایت و اطاعت از ولایت فقیه" هست.
واقعا هر کسی درک و فهم بالایی پیدا کنه میتونه اهمیت ولایت فقیه رو متوجه بشه.
💢 اگه شما بخواید منحرف بودن یا نبودن هر مکتب و تفکری رو بررسی کنید، باید ببینید که اون تفکر یا شخص، نظرش در مورد "ولایت فقیه" و مشخصا "امام خامنه ای" چیه؟
☢ چقدر بر اطاعت از ولایت فقیه تاکید میکنه؟
این خط اصلی هدایت در آخرالزمان خواهد بود...
#صبحتون_شهدایی
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
#نکات_تربیتی_خانواده
💖 بلدی آرامش بدی؟
🔹خانم و آقا باید مدام به هم آرامش بدن.
🔷 مثلا آقا یه مشکل بزرگ براش پیش اومده؛ با رئیس اداره دعواش شده یا چکش برگشت خورده و...
ظاهرا اینجا خانم نمیتونه کمک مادی کنه، اما آرامش که میتونه بده!😊
🔸بیاد به شوهرش بگه: آقایی...
چرا ناراحتی؟😌💗
نداری؟
فدای سرت. نداشته باش!
🔺ولش کن. غصه ی چیو میخوری؟
🔹شوهره اولش میگه یعنی چی؟ پول تو حسابم نیست. فردا چکم برگشت میخوره!😪
تو الکی میخوای به من آرامش بدی؟!😓
🔸اما خانم باید بدونه که کلماتش چقدر معجزه میکنه... ادامه بده😊
خانم بگه:
فدای سرت. دورت بگردم الهی.
غصه ی چیو میخوری؟☺️
اصلا فردا نمیخواد بری سر کار.
گوشی رو هم جواب نده.
اصلا بده من گوشی تو!
خدا بزرگه....
💝✅💝
به همین راحتی خانما میتونن به شوهرشون آرامش بدن...
💖 از زبانتون کاملا استفاده کنید برای آرامش دادن...😊😌
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
#وصیتنامه
🌹شهید محمدرضا تورجی زاده
آخرین پیام من این است که قدر امام و ولایت فقیه را بدانید.
خداوند میگوید: اگر شکر نعمت کردید نعمت را افزون میکنم،
اگر هم کفران نعمت کنید از شما میگیرم.
شکرگزاری از خدا فقط دعا به امام نیست بلکه اطاعت از فرمانهای اوست.
قدر امام را بدانید، مواظب باشید
دل امام به درد نیاید و خدای ناکرده از ما به امام زمان شکایت نکند.
#سالروز_تولد
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
سلام😊✋
محمدرضا تورجی زاده هستم.
خوشحالم که امروز به مهمانی من اومدین😍
مطمئن باشین دست خالی بیرون نمیرین😉
همه میدونن من خیلی مهمان نواز هستم♥️
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
وقتی جبهه بودم برای خانواده ام نامه مینوشتم💌
این هم نامه ای که برای خواهر عزیزم نوشتم🌷
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
آخرین باری که مشهد اومدم از آقاحاجت شهادتمو خواستم😔.همون شب قبل از اولین تشرف خواب دیدم آقافرمودبیا و حاجتت را بگیر😍.همونجا کفن خریدم و به خواهرم گفتم که بعدازشهادتم هول نشین و کفن من آماده است
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
💠معرفی مختصری از سردار رشید اسلام؛ شهید محمدرضا تورجی زاده💠
🍃تاریخ تولد:23تیر1343
🍃محل تولد: اصفهان
🍃تاریخ شهادت:5اردیبهشت 1366
🍃نحوه شهادت: زخم عمیق بر پهلو و بازو و کمر
💠خصوصیات اخلاقی شهید:
-ارتباط موثر و صمیمی با روحانیت داشت
-عمل به مستحبات و ترک مکروهات را بسیار مورد توجه قرار میداد
-دوساعت قبل از اذان صبح مشغول عبادت و شب زنده داری میشد
-هنگامی که به مرخصی میرفت روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه مستحبی میگرفت
-به مسائلی همچون حجاب،بیت المال،ادب،اخلاص،دائم الذکر بودن اهمیت میداد
-بسیار اهل زیارت بود و زیارت جمکران ،قم و مشهد را زیاد به جا می آورد
-همیشه مرتب و آراسته بود و ازبین عطرها؛عطر یاس و محمدی را انتخاب میکرد
💠خاطره ای از شهید
یکی از همرزمان شهید میگفت خیلی کارهایم زیاد بود . داخل چادر نشسته بودم و داشتم برگه ها را امضا میکردم.یک دفعه دیدم برادرم وارد چادر شد.به محض اینکه قیافه اورا دیدم کلی خندیدم.او تازه از اصفهان آمده بود و شور جوانی داشت.به همین علت با موهای بلند به جبهه آمده بود.محمد تورجی به او گفته بود:باید در جبهه موهایت را کوتاه کنی.بعد شروع کرده بود موهای اورا از ته ماشین کردن.نیمی از موهایش را زده بود و بعد برای شوخی گفته بود:(برو پیش برادرت)!! لذا نیمی از سرش از ته زده شده بود و نیمی دیگر هنوز بلند بود. بعدازچند دقیقه شهید تورجی وارد چادر شد ،و گفت :ببخشید دیدم اعصاب نداری خواستم کمی بخندی😊
💠خصوصیتی که اکثرا شهید تورجی زاده را باآن میشناسند
ارادت خاصی به حضرت زهرا سلام الله علیها و امام زمان عجل الله داشت. واقعا درمصائب حضرت زهراسلام الله علیها میسوخت.
محمدرضا عاشق امام زمان عجل الله بود و از هرفرصتی برای توسل به آن حضرت استفاده میکرد.پس از نماز بلند میشد و رو به قبله دعای الهی عظم البلا را می خواند.
💠اشعار شهید
هیهات مصیبتی است تنها ماندن
هنگام رحیل همرهان واماندن
سخت است زمان هجرت همنفسان
مبهوت قفس شدن ز ره واماندن
در چون و چرای حسرت هستی چند
تا چند اسیر خودسری ها ماندن
در حسرت پر کشیدن از دام وجود
ماندیم و نبود در خور ما ماندن
مشتاق رحیل و بال و پر سوخته ایم
سخت است در این سرا خدایا ماندن
💠قسمتی از وصیت نامه شهید
زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم ،به نیت لقای خدا و شهادت بود.امروز بعد از گذشت این مدت راغب تر شده ام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن را بنماید.خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت بر تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون...
🌷هدیه به روح پاک فدایی مادر؛شهید محمدرضا تورجی زاده"صلوات"🌷
📚منبع: کتاب خاطرات و زندگینامه شهید محمدرضا تورجی زاده
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
به چه مشغول کنم
دیده و دل را که مُدام
دل تو را میطلبد،
دیده تو را میجوید …
تولدت مبارک داداش آسمونی
🌹👇🌹🍃🌹👇🌹
😍 #شهید_تورجی_زاده
برای شادی روح شهدا #صلوات
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوونا!!
بیاییدبخاطرامامحسین﴿؏﴾گنــاهنڪنیم|🥺🖤
.
.
#روایٺتعقل
#استاددانشمند
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124