eitaa logo
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
2.4هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
3.4هزار ویدیو
191 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
: 💌 🌹حاج هـمت میگوید: هر موقع در مناطق جنگی گم شدید ببینید دشـــمن ڪجا را می ڪوبد؛ هـمانجا خـــــودی‌ست. گم شده‌ای؟! نمیدانی جبهه خودی کجاست؟! دشمن هر روز کجا را میکوبد؟! یک روز با ماهواره📡 یک روز با مصیح پولی‌نژاد 💶💴 یک روز با مدهای عجیب و غریب👗👚👡 و... فهمیدی؟! جبهه ی خودی دقیقا در دستان توست ⚠دشمن، و را نشانه گرفته است.... 👌پس زیر این آتش سنگین بیش از پیش مواظب جبهه‌ی خودی باش....
💌 🌹حاج هـمت میگوید: هر موقع در مناطق جنگۍگم شدید ببینید دشــمن ڪجا را مۍ ڪوبد؛ هـمانجا خـــودۍست. گم شده‌اۍ؟! نمیدانۍجبهه خودۍڪجاست؟! دشمن هر روز ڪجا را میڪوبد؟! یڪ روز با ماهواره📡 یڪ روزبامصیح پولۍنژاد 💶💴 یڪ روز با مدهاۍعجیب و غریب👗👚👡 و... فهمیدۍ؟! جبهه ۍخودۍدقیقا در دستان توست ⚠دشمن، و را نشانه گرفته است.... 👌پس زیر این آتش سنگین بیش از پیش مواظب جبهه‌ۍ خودۍ باش.... 🍃🌹 🕊 ....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•.... @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
💔 امروز حال خانواده عطایی فرد داغون بود😔. مادر و پدر با چشمای گریون😢😔 وزینب با هق هق😭😭😭 آماده اعزام بودن.😔💔 حسین ساک رو روی زمین گذاشت و دستاشو واسه زینب از هم باز کرد🤗🤗 زینب به آغوش حسین پناه برد.اشکهاش به حدی زیاد بودن که جلوی لباس نظامی حسین خیس شد😭😭😭😭😭😔 حسین تو گوش زینب گفت: خانم رضایی هواتو داره همیشه همه جا هواتو دارم😍❤️😔😊 موقع عقدت💞 میام😍 دوست دارم دکتربشی باعث افتخارم مواظب خودت و باش😊❤️ حسین رفت 🚶و زینب رفتنش را تماشا کرد غافل از اینکه رفت دیگه برگشتی وجود نداره😔💔.. حدود ده روزی از اعزام حسین میگذشت.. چند باری زنگ زده بود. ازاون طرف پریشان حال 😢بود.. حدود دوهفته بود ذهن و فکر توسکا بهم ریخته بود☹️. بعد از تشییع خواب عجیبی دیده بود.. ((تو یه باتلاق گیر افتاده بود یه دست فقط بود که اومده بود توسکارا نجات داد.. بعد یه گفت:"خواهرم!😊 برو به همسنات بگو"👈اگه 💔نباشن شما تو خفه میشین..)) توسکا میخواست به زینب بگه اما روش نمیشد🙈 دم دفتر منتظر خانم مقری بود خانم مقری از دفتر خارج شد توسکا پرید خوابشو تعریف کرد. خانم مقری وارد کلاس شد ((بچه ها قبل از شروع درس📚میخوام دوتا نکته بگم 1⃣اول اینکه برادر زینب جان که هستن چند روزیه هیچ تماسی نداشتن و قرار بوده واسه عملیات برن واسشون دعا کنین🙏 2⃣دوم اینکه خواب شهدا رو دیدن ینی چی؟!)) هرکس نظری داد.. خانم مقری پای تخته رفت و نوشت:" ولاتحسبن الذین قُتِلوا فی سبیل الله امواتا ًبلْ أحیاءُعند ربهم یرزقون.." بچه ها خدا این موردو واسه فرموده.. توجنگ تحملی عموهام شهید میشن توسل بهشون بارها مشکلاتم حل شد چرا که شهدا زندن. زنگ آاخر بود موقع خروج قلب زینب لرزید حالش بد شد درخطر افتادن بود که خانم مقری و بچه ها گرفتنش...😱😔💔 دارد.. ╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╯