#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#اهمیت_صداقت
پارسال حدود اسفندماه بود که سید ابراهیم مرخصیش رسیده بود وبا یکی ازبچه ها داشت میرفت ایران کارهارو بهم سپرد وهماهنگیاش رو کرد و وسایلشو جمع کرد که ببرمش فرودگاه...
توماشین بهم گفت ابوعلی یه بطری کوچیک(بطری اب یکنفره محتوای عطرخالص حرم)از خادم حرم حضرت زینب(س)هدیه گرفتم که هرچی گذشتم پیدایش نکردم تو اون رو ندیدی؟
گفتم نه سید جان چه شکلی و رنگی بود؟
گفت رنگ چای بود
که یکدفه اون یه نفر که همراهمون تو ماشین بود گفت
سید یه چیزی بگم ناراحت نمی شی
سیدم گفت نه عزیزم بگو...
اونم گفت راستش من فکر کردم چای مونده و سرد شده(تو منطقه گاهاًبه دلیل کمبود امکانات رزمنده ها تو این بطری ها چای می خوردن)
واون رو انداختم تو سطل آشغال
فکر می کنین سید چه برخوردی کرد بهش چی گفت؟
فوراًدست کرد توجیبش و دقیق یاادم نیستم 1000لیره سوری یا 5000لیره سری(اون موقع هر 1000لیره سوری تقریباًمعادل 15000تومان بود) داد بهش وگفت
"این هدیه رو دادم فقط برای ❤️صداقتت❤️"
راوی: شهید مرتضی عطایی(ابوعلی)
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
18.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 در دعا از خدا نشانه بخواهید!
🔹میدونستید میشه اینها رو به خدا گفت:
🔸خدایا علامتی که من آن را بشناسم به من نشان بده
🔸یا در بیداری اتفاق خوبی بیفتد یا خواب ببینم یا یک مشکلی برطرف بشود
#تصویری
@shahid_mostafasadrzadeh
#کلام_شهید
#سیدابراهیم :
نماز اول وقت بر یک بسیجی واجب است✋🏻
التماس دعا بزرگواران
@shahid_mostafasadrzadeh
2.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زمزمه دعاى سلامتى امام زمان (عج) به نواى رزمندگان اسلام و #شهید_مصطفی_صدرزاده
آرى؛ اينجا نيز،
رایحه ظهور موعود دل شیفتگان حق را بيتاب كرده است و آنان را به صحنه حضور كشانده .
@shahid_mostafasadrzadeh
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
خاطرات #علی_اکبر_فرهنگیان
(شاعر آئینی و دوست شهید)
#قسمت_اول
🌹با شهید صدر زاده هم هجره بودیم. حدودا یازده سال پیش بود که با شهید صدر زاده مرحوم حاج مهدی ضیایی و لقمان یداللهی و شهید سید رضا بطحایی که چند سال پیش توسط داعش در نزدیکی سامرا به شهادت رسید هم هجره بودیم و فقط من وآقای یداللهی جا موندیم.
خوشحالم که رفیق هایمان عاقبت به خیر شدند و سرنوشت خوبی داشتند.
#قسمت_دوم
(حاجی از من آخوند در نمیاد)
🌹من 2 سال از مصطفی بزرگتر بودم و سید تازه وارد حوزه شده بود و با او صرف ساده را تمرین میکردم.
مباحث را خیلی خوب متوجه نشده بود ناگهان قاطی کرد و گفت:حاجی از من آخوند در نمی آید.
گفتم: پس چرا اومدی حوزه؟ باید تمرین کنی... تازه شروع کردی برادر.
گفت: می دانم اما من دنبال گمشده ای میگردم و با این هدف آمده ام حوزه اما حالا متوجه شدم که طلبه خوبی نمیشوم باید راه خودم را پیدا کنم
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
3.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماه رجب بود...
به روایت سید ابراهیم
@shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده خاطرات #علی_اکبر_فرهنگیان (شاعر آئینی و دوست شهید) #قسمت_اول 🌹با شه
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
خاطرات #علی_اکبر_فرهنگیان
(شاعر آئینی و دوست شهید)
#قسمت_سوم
🌹(حق باتوست .برو بخواب !)
ظاهرا توی محله شان مسئول پایگاه بود.
پدر میگفت: یک شب دیر آمد خانه... به شدت ازدستش عصبانی بودم. پشت در قدم میزدم تا بیاید. تا در را باز کرد. سرش فریاد زدم کجا بودی تا این موقع شب؟ در اوج غرور جوانی خیلی آرام آمد جلو و دست من را بوسید و گفت :باباجان چرا عصبانی هستی؟... من دو کلام با شما حرف دارم اگر حرف هایم شمارا قانع کرد که هیچ اگر نه هر تنبیهی در نظر داشتید من در خدمتم...
من جوانمو پر انرژی و باید آن را تخلیه کنم.حالا هم در مسجد برنامه های فرهنگی و گاهی ایست بازرسی که میگذاریم سرم گرم است و به لطف خدا این نیروی جوانی را در این مسیر خرج میکنم حالا اگر اشتباه میکنم شما بگویید چه کنم؟
پدرش گفت: آنقدر مردانه حرف زد و کم صحبت کرد که حرفی برای گفتن نداشتم.
گفتم: هیچی حق با توست برو بخواب!
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده خاطرات #علی_اکبر_فرهنگیان (شاعر آئینی و دوست شهید) #قسمت_سوم 🌹(حق
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
خاطرات #علی_اکبر_فرهنگیان
(شاعر آئینی و دوست شهید)
#قسمت_چهارم
(به دنبال گمشده)
🌹سید مصطفی وقتی وارد حوزه شد محاسنی نداشت و خیلی چهره اش به نوجوان ها میخورد. اما هر کسی با او هم صحبت میشد متوجه میشد که او از سنش بیشتر میفهمد.وهمه میگفتند: واقعاعین گمشده ها دنبال مرادش میگردد.
به همه گفته بود دنبال گمشده ام هستم. اگر اینجا پیدا نکنم حتما جای دیگر پیدا میکنم!
به نظرم به دلیل فیزیک و توانایی که داشت راهش را درست انتخاب کرد.اصلا به قدو قواره سید مصطفی میخورد که یک چریک باشد و اهل مبارزه... چرا که همیشه مثل یک سرباز منتظر و آماده بود.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
32.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 نماهنگ: برای مصطفی❤️
(فارسی - عربی)
📝 شاعر و نغمه پرداز: مرتضی حیدری آل کثیر
🎛 آهنگسازی و تنظیم:احسان جوادی
🎼 اجرا: گروه سرود نصر بشرویه
🎙ضبط :استودیو نصر
🤝 مدیر تولید: رضا فیروزی
🎬 کارگردان: علی طوافی
👥 بازیگران: امید جعفری، متین دورانی، محمدرضا پژمان
🎥تصویربرداران: ابوالفضل طهانی، طاها بلالی
➕با تشکر از: دفتر هنرمردمی حوزه هنری شهرستان بشرویه
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
📲 جهت دریافت نسخه با کیفیت روی لینک زیر کلیک کنید.
🌐 https://aparat.com/v/Qp5Rr
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔸#نصر_من_الله_وفتح_قریب
🔹#گروه_فرهنگی_هنری_نصر
🔸#بچه_های_مسجد #شهید_صدرزاده
🔹#سرود #نماهنگ #هنرمردمی
🔸#مسجد_حضرت_موسی_بن_جعفر
🆔 @grNasr
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_دوستان_شهید
#قسمت_اول
مصطفی آدم خاصی بود و روی بچه ها کار میکرد.
✅ دو تا ویژگی خاص داشت:
یکی این که مال دنیا براش مهم نبود،
اون زمان که کسی ضبط صوت و موبایل نداشت مصطفی داشت و همیشه گوشی و ضبطش دست همه بود به جز خودش.😊
دوم این که مصطفی آدم فرهنگی ای بود.
یادمه اون زمان که کسی کلاس نمیذاشت،ما به عنوان کار فرهنگی کلاس های تابستانه ی طرح میثاق را گذاشتیم.
البته اون کلاس ها بیشتر برای من و مصطفی برکت داشت تا بچه ها.
آقا مصطفی خودش هم کلاس داشت و با بچه ها بود، ولی چون مسئول کار بود، قائدتا بیشتر، کارهای حاشیه ای و اردو ها رو انجام میداد.
از امشب باخاطرات دوستان شهید همراه ما باشید🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
(به نقل از همسر بزرگوار شهید):
.وقتی دوستان دانشگاهی بهش زنگ میزدن که فقط یه مدت سوریه نرو
.فقط یک ترم از درست باقی مونده مدرکت رابگیر بعد برو...
.درجواب میگفت من میخوام مدرکم را از دست بی بی حضرت زینب سلام الله علیها بگیرم ...
.
"مبارکت باشه فارغ تحصیلی ومدرکی که از دست بی بی گرفتی"
.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#دانشجوی_رشته_ادیان_و_عرفان
#دانشگاه_آزاد_واحد_تهران_مرکز
.
.
."ايوب که خود کشتي رنج و غم دنياست...
.در مرتبه صبر مثل بر همه لبهاست...
.
.با اين همه وصف و مثل و شهره آفاق....
.شاگرد کلاس اول زينب کبري است...."
.https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده #خاطرات_دوستان_شهید #قسمت_اول مصطفی آدم خاصی بود و روی بچه ها کار میکرد
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_دوستان_شهید
#قسمت_دوم
✳️ پایگاه نوجوانان از خیلی سال قبل شکل گرفته بود، یکی از این نسل ها نسل خود مصطفی بود، و حالا نسلی که مصطفی خودش تربیت می کرد.
✅ مصطفی استعدادش در کار کردن با نوجوان ها بود. به هر حال هرکس یک استعدادی دارد و استعداد مصطفی هم در کار کردن با نوجوان ها و کارفرهنگی بود و ما هم کمکش می کردیم.
🔷 آقامصطفی یه ویژگی ای که داشت این بود که تو کار فرهنگی به شدت به کسایی که هیچ کس حسابشون نمیکرد بها میداد و حسابشون میکرد.
یادمه یک پسری بود کلاس سوم راهنمایی بود، درس نمیخوند. مصطفی بهش گفت اگه قبول بشی برات موتور میخرم و خرید.
🔹به بچه ها خیلی حساس بود.
یکی از بچه ها تجدید آورد، دینارآباد ثبت نامش نمیکردن، مصطفی آوردش مدرسه ی کهنز اسمش رو بنویسه، گفتن نمی نویسن چون خونه اش کهنز نیست. مصطفی رفته بود به بنگاهی یک پولی داده بود، گفته بود یک سندی بدهید که خونه اش کهنزه و بعد اسمش را نوشت.
🔶عملا خیلی از بچه هایی که توی اون نسل با مصطفی بودن و تربیت شدن، مصطفی حتی براشون لباس هم می خرید.
یا مثلا اون زمانی که هیچکس تفنگ بادی نداشت، مصطفی از جیب خودش برای بچه ها تفنگ بادی خرید.
ما سربه سرش میذاشتیم بهش میگفتیم اسپانسر پایگاه .😊
هرکس هرچیزی نداشت براش میخرید. خودش میگفت من میرم بین فامیل گدایی میکنم، پول جمع میکنم میارم برای مسجد خرج میکنم.
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh