eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
153 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
روحانی با همه کم کاری هاش تیم رسانه ای خوبی داشت. مثلا تو دولت قبل یه که مرجوعی اسپانیا بود رو خریدن و با کلی جشن و سر و صدا آوردن ایران، آخوندی وزیر راه و صالحی معاون رئیس جمهور و پزشکیان نائب رییس مجلس رفتن فرودگاه برا استقبال. بعد توی سخنرانی با ذوق زدگی گفتن «بوی نویی میده» 😂 خلاصه رسانه‌های کشور تا چند هفته درگیر این هواپیمای خوش بو بود تا اینکه خبر رسید هواپیما نقص فنی داره و نمی تونه پرواز کنه!😒 🌐 بیشتر: http://rajanews.com/node/266006 🔰 بعد توی با وجود تمام تحریم‌های زمان روحانی بلکه بیشتر تا الان ۶۰ فروند هواپیما خریدن و هیچکی خبر نداره!!! @shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ یادمه قبل از رفتن به سوریه، مصطفی به من گفت جنگ اصلی توی فضای مجازیه... مصطفی به اسم یک زن که پدر و مادرش مسیحی بودن و خودش هم مسیحی بود و میخواست مسلمان بشه توی فیسبوک بود. اونجا چند باری با هم بحث کردیم. هدفش کار فرهنگی بود ✅مصطفی از حاج قاسم برام تعریف میکرد. میگفت حاجی یکی بود مثل بقیه آدما. 🔹 شاید اون چیزایی که مصطفی از حاج قاسم تعریف می کرد رو من تو خود مصطفی دیده بودم. 🔹سادگی ای که می گفت، یا مثلا می گفت یک بار یک نفر اومد به حاجی گفت حاج آقا بهم کمک می کنی؟ حاجی هم درآورد از جیبش ده تومن بهش داد 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
✅ سری آخر که مصطفی مجروح شد ، تعریف کرد برام و گفت که بعد از شهادتم بگو که چی شده بود واسه بعدیا... 🔹گفت به ما یه سری نیرو دادن گفتن برید به یه جایی حمله کنید، یه سری نیرو هم قرار بود از یه جای دیگه بیان ، که دو طرف بیان قیچی کنن دشمن رو .... گفت ما رفتیم ، ولی اونا نیومدن. و بعد از اون کلی حرف بهم زدن، اینو بگو که بدونید... من توی اون عملیات نهایت تلاش خودم رو کردم، ولی نشد. 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
می گفت: "پاسدار یعنی کسی که کار کنه، بجنگه، خسته نشه... کسی که نخوابه تا وقتی خود به خود خوابش ببره..." یه بار توی جلسه فرماندهان داشت روی کالک شرایط منطقه رو توضیح می داد؛ یه دفعه وسط صحبت صداش قطع شد از خستگی خوابش برده بود دلمون نیومد بیدارش کنیم چند دقیقه بعد که خودش بیدار شد، عذرخواهی کرد؛ گفت: سه چهار روز هستش که نخوابیده ام... سوم شعبان روز پاسدار بر سبزپوشان سپاه اسلام مبارک... @shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
36.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟪🟩🏳 { نماهنگ و سرود هم عهدی } 🏳 🟩🟪 ✍شاعر و آهنگساز : سید ایمان عباسی 🎤 با صدای : احمد محمدی پور 🎬 کاری از : گروه سرود ضحی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید مصطفی صدرزاده
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده #خاطرات_دوستان_شهید #قسمت_بیستم ✅ سری آخر که مصطفی مجروح شد ، تعریف کر
(به نقل از جانباز مدافع حرم برادر امیرحسین حاجی نصیری) ✅ روزهای اول آشنایی من و مصطفی از جایی شروع شد که مصطفی و خانوادش تازه اومده بودن کهنز و توی زمین خاکی، با هم مسابقه ی فوتبال میدادیم. بعد از اون کم کم مصطفی اومد و عضو پایگاه بسیج شد و بیشتر با هم آشنا شدیم. 🔶یادمه اولین بار که رفتیم میدان تیر، سهمیه پایگاه ما دو تا نارنجک بیشتر نبود. 🔸 همه فکر میکردن حاج آقا،چون من پسرش هستم میگه امیرحسین بیاد بندازه، ولی حاجی گفت مصطفی بلند شو.... مصطفی جثه ی کوچیکی داشت، گفت حاج آقا من بندازم؟ گفت آره..... بلند شد و اولین نارنجک رو مصطفی انداخت.... 🔹بعدها خود مصطفی میگفت اون حرکت حاجی باعث شد که من بیشتر به بسیج و پایگاه علاقه مند بشم. 🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده #خاطرات_دوستان_شهید #قسمت_بیست_ویک (به نقل از جانباز مدافع حرم برادر امی
(به نقل از جانباز مدافع حرم برادر امیرحسین حاجی نصیری) . ✅کم کم مصطفی اومد و کار نوجوان ها را گرفت دستش و بحث آموزش نظامی و هیئت و زیارت عاشورا رو براشون گذاشت. 🔹من هم در بحث مداحی و آموزش نظامی کمکش می کردم. 🔹یک کاری که مصطفی کرد بحث انتقال پایگاه بسیج به سمت ملت یک و دینارآباد بود. مصطفی جوری تبلیغ کرد که نوجوان های اونجاهم جذب شدند. 🔹هیئت ها را در ملت یک ، توی سرما و برف، توی خونه های کاهگلی برگزار می کرد. من و خانومم هم در شرایط سخت و سرما می رفتیم. 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده #خاطرات_دوستان_شهید #قسمت_بیست_ودوم (به نقل از جانباز مدافع حرم برادر ام
(به نقل از جانباز مدافع حرم برادر امیرحسین حاجی نصیری) ✳️ یک کانتینری بود که مصطفی توش کار فرهنگی انجام می داد. اون موقع کار فرهنگی فروختن نوار و پلاک و چفیه و سربند و... بود. توی کانتینر غرفه بندی کرده بود و این وسایل رو می فروخت. 🔹یه شب با بچه ها تصمیم گرفتیم به کانتینر مصطفی دستبرد بزنیم. قفل در رو شکستیم و رفتیم داخل و دخل رو باز کردیم همه ی پول هاش رو برداشتیم و رفتیم. بعد هم رفتیم در خونه شون و بهش خبر دادیم که کانتینر رو دزد زده. ساعت 3 نصفه شب بود. مصطفی اومد پایین و ناراحت شد. بهش گفتیم اشکال نداره بیا بریم بستنی بخوریم. و رفتیم و با پول خودش بستنی خریدیم و خوردیم.☺️ چند مدتی با هم از اون پول استفاده می کردیم. بعد از یکی دو هفته خودمون برای حلالیت گرفتن بهش گفتیم. ولی اصلا ناراحت نشد و انگار نه انگار. 🌹🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh