eitaa logo
آقــاسَـجّــادٌ
533 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
981 ویدیو
15 فایل
بسم رب المهدی(عج) ولادت: ۱۳۷۰/۱۱/۱۹ شهادت: ۱۳۹۵/۰۷/۰۷ محل شهادت:جنوب حلب مزار #شهید_سجاد_زبرجدے💛: گلزار شهدای تهران، قطعه۵۰ ردیف۱۱۷ شماره۱۴ "تنها کانال رسـمی شهید سجاد زبرجدی در پیام رسان ایتا"
مشاهده در ایتا
دانلود
#پیام_شهید: ⭕️هر کس مهر امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در دل نداشته باشد مطمئن باشد اگر در زمان یکی از امامان معصوم هم باشد مهر آنها را در دل نخواهد داشت. ♥️| #بسیجی_شهید_مصطفی_چگینی 👇👇👇 🆔 @shahid_sajad_zebarjady
🎈بسم رب شهدا🎈 🌙| در سوریه یک نیروی عالی و ارزشمند برای فرمانده اش محسوب می شد. به خاطر پر انرژی بودن و بدن رو فرمی که داشت، برای هر فرمانده ای یک سرمایه بود. همه کاری می کرد. یک آچار فرانسه ی واقعی بود. این قابلیت را داشت که بتواند در هر پستی قرار بگیرد و از عهده ی وظیفه اش خوب بربیاید. سربازی بود که هر فرمانده ای آرزویش را داشت. 💛🍃| نقل از همرزم شهید بر اساس روایتی از کتاب 👇👇👇👇 🆔 @shahid_sajad_zebarjady
دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان🌙 💫👇 @shahid_sajad_zebarjady
♥️| .... ✨| بایادشهدا.... ماه‌ رمضان سال ٧٤ بود که یکی از دوستانمان ما را برای افطاری دعوت کرد. نیم ساعت به اذان مانده، رسیدیم. بوی آش توی خانه‌ شان پیچیده بود. اذان گفتند، همه دور سفره نشسته بودیم که تلفن زنگ زد.... صاحبخانه گفت: «معصومه‌ خانم! با شما کار دارند از سرخه‌ست. با تعجب گفتم: با من؟ اینجا؟ گوشی را گرفتم. برادرم بود و پشت‌ سر هم حرف می‌زد. انگشت‌هایم از شهد خرمایی که توی دستم بود به هم چسبید. از خواهرم گفت که همان روز توی سرخه روزنامه خریده بود؛ گفت که شهید آوردند و قرار است تا چند روز دیگر تشییع کنند. ضعف تمام بدنم را گرفت. اسم محمد هم بین اسامی شهدا توی روزنامه بوده. نفس بلندی کشید و گفت: باید بروید برای شناسایی. اتاق دور سرم چرخید، خرمای له شده را با اکراه گذاشتم توی دهانم و روزه ام را باز کردم. فردا صبح هر چه اصرار کردم علی‌اکبر نگذاشت همراهش بروم. دل توی دلم نبود. تنها رفت پزشکی قانونی و با گریه برگشت. محمد را از درشتی استخوانها و سینه ‌ی جلو آمده‌ اش شناخته بود؛ وسط گریه خنده‌اش گرفت: «جوراب‌های کلفتی که از کفش ملی برایش خریدم سالم مانده بود.» و دوباره مثل بچه‌ ها بلند بلند گریه کرد. نمی‌ دانم چه دیده بود که هیچ‌ وقت نگذاشتند من ببینم، حتی روز تشییع جنازه هم صورتش را باز نکردند تا ببوسمش؛ تا تلافی از بچگی تا حالایش را دربیاورم. عید فطر آن سال تمام اتفاقاتی که موقع تشییع اسدالله افتاده بود برایم تکرار شد، فقط عوض شده بود. بچه ‌ها با ناراحتی کوچه را چراغانی کردند، همسایه ‌مان نمی‌ گذاشت پرچم سیاه از جلوه پنجره‌ شان رد شود از سایه ‌ی پرچم که چند ساعتی خانه‌ شان را تاریک می‌ کرد، دلش می‌ گرفت.... 💛| 👇👇👇 🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
حافظان امنیت خداقوت ... @shahid_sajad_zebarjady #عمار
💠حضرت #امام_خامنه_ای (مدظله العالی): ⚠️سه شرط اصلی که جوانان برای رساندن کشور به آرمان‌های اسلامی و انقلابی باید به آن توجه کنند. 💓راه، خوش‌عاقبت است اگر... ------ @shahid_sajad_zebarjady #عمار
🎈♥️ همه ی جوانان را دعوت میکرد تا عضو کشافة المهدی(عج) شوند. به من نیز خیلی سفارش میکرد که به آنها ملحق شوم. او اعتقاد داشت امام زمان(عج) منتظر سربازانی است که زمینه ساز ظهورش باشند و کسی که در این گروه خدمت کند نقش مهمی درمقابله با خطر جنگ نرم دشمن دارد. کتاب هایی همراه داشت که دائم مطالعه می کرد و از مطالب آنها در اردوهای فرهنگی کشافة المهدی(عج) برای جوانان و نوجوانان استفاده میکرد. نوجوانان علاقه ی زیادی به داستان های کتاب های داشتند. نیز تلاش میکرد داستان هایی از سیره ی شهدا برای آنها بخواند تا اثر مثبت روی بچه ها بگذارد. یکی از کتابها که خود احمد نیز بسیار به آن علاقه داشت کتاب هاجر در انتظار خاطرات شهید عباس کریمی به روایت همسر، نوشته ی نویسنده ی توانمند دفاع مقدس:سعید عاکف بود. آن کتاب داستان شهیدی بود که از حب دنیا رها شده بود. بسیار متاثر از این کتاب بود. 💛| ♥️| 👇👇👇 🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان🌙 💫👇 @shahid_sajad_zebarjady
حیا نکردید از پاسداری که جلو درب #مجلس جان داد ولی نگذاشت پای حرومی به مجلس وا شود؟! #مجلس_کدخداپرست #انصارِ_مظلوم 🆔 @shahid_sajad_zebarjady
کاش یک واحد درسی برای همه رشته هابودبه نام امنیت و مردم رومیبردن توشرایطی شبیه اون شرایط قرارمیدادندکه هم ادعاها وتوقعات کم بشه وهم سهم خودشون رو تو این نظام هر کس بدونه تاپُز روشنفکری و ... نگیرن... #امنیت_آرامش #پاسدارِ_مظلوم @shahid_sajad_zebarjady #عمار