eitaa logo
شهیدانه
2.2هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
11هزار ویدیو
18 فایل
🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 *وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَموَ ٰ⁠تا بَلۡ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهم یُرزقون به یاد شهدای عزیز هستیم تا شهدا شفیع مان باشند مطالب شهدایی و مذهبی و سیاسی روز خادم‌کانال: @Salam_bar_mahdi_fatemehh
مشاهده در ایتا
دانلود
📚🖋یادداشت کوتاه دکتر جلیلی درباره یک کتاب‌ ‌ 🌴از جمله نیاز های نسل امروز، آشنایی با چهره‌های بزرگی است که علاوه بر آثار علمی، زندگی آن‌ها نیز درس‌آموز است.‌ 🌴برادر گرامی آقای وحید یامین‌پور، ظرائفی از حیات شیخ اعظم مرتضی انصاری را در قالب رمان به خوبی به تصویر کشیده است.‌ 🌴«نخل و نارنج» شکل‌گیری یک الگوی سترگ را به شما نشان می‌دهد.‌ @maghar98
. ⚜ملا محمد امین سر گذر ایستاد و بقعه کوچک آقا سبزقبا را که از لابه لای کوچه های درهم تنیده پیدا بود، نگاه کرد. دست روی سینه گذاشت و نفس عمیقی کشید. عطر بهار نارنج از درخت های پراکنده در خانه های اطراف فضا را آکنده بود و مشامش را پر کرد. السلام علیک یا محمد. بن موسی الکاظم @maghar98
استاد یوسف قوجق: پوست‌اندازی مناسب در زندگینامه‌ی داستانی. ◇ حتم برای هر داستان‌نویسی اتفاق افتاده، کتابی را که خوانده، چندی بعد، دوباره بخواند و البته این‌بار، نه برای دانستن موضوع و محتوا، بلکه برای پی بردن به جنبه‌های فنی اثر و تامل در تمهیداتی که نویسنده برای ریزنقش و خوش‌بافت شدن تار و پود اثرش اندیشیده. ■ بارها گفته‌ام به برخی داستان‌نویسان جوان و خوش‌آتیه، که آثار خوب، عصاره‌ی تجربیات نویسندگان‌شان هستند. فقط کافی‌ست سخت‌کوش و تیز باشید تا در آثار خوب، شیوه‌ها و فوت و فن‌ها را بشناسید. ■ پیش‌تر هم گفته‌ام که کتاب "نخل و نارنج" نمونه‌ای بسیار خوب از زندگینامه‌های داستانی امروزمان است. دیروز در جمعی گفتم که هم‌قلم‌هایم - مخصوصا دوستان جوانی که علاقمند به داستان‌نویسی هستند - بهتر است این ‌کتاب را بخوانند. چون علاوه بر محتوای ارزشمند، فوت و فن‌هایی در آن است که من، عنوان این پست را "پوست‌اندازی مناسب در قالب زندگینامه‌ی داستانی" گذاشته‌ام. حالا چرا پوست‌اندازی؟ فکر می‌کنم لازم هست که بخوانید. ته @maghar98
🚓دیشب ماشین سفیر کشور... تک سرنشینه، وارد باغ شد اما موقع خروج یه زن هم توی ماشین بود که پوشش درستی هم نداشت؛ ما فقط تصویر گرفتیم اما سیاه کار گفت قضیه چی بوده! سر امیر چرخید سمت حمید و نگاه ریز شده اش روی او ماند. طاها سکوت بدی کرده بود، همه می دانستند جز امیر. طاها طاقت نیاورد و کمی آب خورد و جمله اعتراضی را گفت: آدم باید خیلی رو غیرتش تسلط داشته باشه که این سفرای اروپایی رو تحمل کنه! اما بدتر از اون آدم باید اینو بپرسه که به مردم ما چی خوروندن که بعضی از ایرانی های پر غیرت رو به این جا کشوندن!؟ امیر کلافه شده بود که حمید با صدای گرفته ای گفت: فلانی... که بازیگره دیروز همراه زن و دختر و دومادش توی جلسه بودن؛ بعد از یه عالمه کثافت کاری، سفیر کشور... میگه همسرتون رو بدید برای امشب من، مَرده میگه من مشکلی ندارم اگه خودش بخواد؛ اونی که توی ماشین بوده، همسر بازیگر معروفمون بوده! ‼️ سکوت بر همه اتاق حاکم شده بود؛ حتی بر زمان هم، بر اشیا هم... -به چه قیمتی؟ -به قیمت وعده تبعه همون کشور اروپایی شدن!
_پری سیما نیروی پشتیبانی داخلیه، یعنی روی هنرمندای داخلی داره حساب باز می کنه؛ و الّا هنرمندایی که دو تابعیتی شدن یا ساکن، یه پرونده جدایی دارن توی کشورهای اروپایی و آمریکایی؛ روی بعضی از اونا سرمایه گذاری شده و نتیجه هم دادن! چرا باید ایرانی، طبق اندیشه و سبک فکری کشورهایی زندگی و کار کند، که همه آن کشورها، در ایران شریکند، در تحقیر مردم ایران هم پیمانند، در دشمنی با مردم ایران هم دستند، از بمب های شیمیایی تا فروش خون آلوده به ... دلش هم غصه دار بود که چه طور این به اصطلاح هنرمندها می توانند این خیانت ها را در حق مردمشان بکنند! – چندتا گروه زیرزمینی هم این جا، هم اون جا باز دارن؛ یعنی دیگه کل موسیقی و محتوا با اون ور هماهنگه، کلا بدون اجازه اون ور هیچ اجرایی اینجا ندارن! _ این هنرمندا بعداً می شن سلبریتی، سلبریتی طرفدار زیاد داره و پایه کارش روی جهالت مردم عامه! اینا دو تا کارو می کنن: یکی آن قدر فضا را پر از اندیشه های خودشون می کنن که مردم اصل مطلب رو متوجه نمی شن، دوم میان باکمک همین سلبریتی ها که مورد علاقه مردم عام هستن، فضا رو دست می گیرن و هر حقیقتی رو پشت رو به مردم می گن! می شه مثل اینکه توی ، هرچی حقیقت گفته شد راجع به ، اینا گفتن بله!  
خاله دوباره ویار کرده بود. هوس کاهو سکنجبین داشت. وقتی مرتضی از مکتب برگشت گفتم بخرد و برایش بیاورد تا قبل از ناهار بخورد. همان‌طور که لباس‌های بچه‌ها را سر حوض می‌شستم، زیر لب حافظ می‌خواندم. ننه‌گل همیشه تشویقم می‌کرد و می‌گفت: «درسته که نمی‌تونی از خونه بیرون بری؛ ولی نباید از طلب علم عقب بمونی.» گاهی خودش برایم کتاب می‌خرید و می‌آورد و هرچه که خاله بهش غرغر می‌کرد فایده‌ای نداشت. خودم هم دوست داشتم. شعرهای حافظ را فقط به یاد او می‌خواندم. تک‌تک ابیاتش برایم یاد او را زنده می‌کرد. همان روزها بود که شروع کرده بودم، بقیهٔ کتاب‌ها را هم علاوه بر حافظ می‌خواندم. از بوستان و گلستان بگیر تا شاهنامه و موش‌وگربه. می‌خواستم حرف زدنم شبیه دخترهای سن بالاتر شود. شبیه شوهردارها.
🔹بنده خودم هم با این که گرفتاری کاریم زیاد است، اما بحمدلله از کتاب منفک نشده‌ام و در حقیقت نمی‌توانم منفک بشوم. 🔰 در خلال کارهای فراوان و سنگینی که بر دوش ما هست، دائما با کتاب سر و کار دارم. 🍃 احساس می‌کنم که اگر انسان بخواهد در زمینه معنوی و فرهنگی تر و تازه بماند، جز رابطه با کتاب چاره‌ای ندارد. 🍀 البته مسئله، مسئلۀ چاره داشتن یا نداشتن نیست؛ مسئلۀ میل و شوق و یک چیز اجتناب‌ناپذیر برای کسی است که اهل کتاب باشد. 🔸 مقام معظم رهبری