#دلنوشته
#ارسالیمخاطبان
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
شهادت قسمت ما میشد ایکاش...🥀
بعد از هشت سال دفاع مقدس و جنگ سوریه فکر میکردم باب شهادت بسته شده مخصوصا برای ما دهه هشتادی ها.اما با گذشتن زمان نه چندان زیادی با پیش اومدن فتنه ها و اغتشاشات سال ۱۴۰۱ و با شهادت رفقای دهه هشتادی ای مثل شهید مهدی زاهدلویی و آرمان علی وردی و رفیق چندساله ام حسن مختارزاده متوجه شدم که اشتباه فکر میکردم، هنوز هم درب شهادت باز هست و مشکل از خود ما است...
تازه غم از دست دادن رفقا مون داشت برامون سردتر میشد که حادثه تروریستی کرمان رخ داد و چندین نفر مجروح و شهید شدن...ای شهدا دست مارو هم بگیرید...ما رو به این قافله برسونید...و سلام ما رو به مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها برسونید😭
ما سینه زدیم بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند...🥀💔
✨﴾﷽﴿✨
✨اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨
⚫️خبرهای کوتاه
🔹امیرعبداللهیان در گفتگو با وزیر خارجه فرانسه: لزوم توقف جنایات و نسل کشی رژیم صهیونیستی در غزه
🔸پیش فروش خودرو، قانونی یا غیرقانونی؟
🔹برادران شهید العاروری کابوس صهیونیستها خواهند شد
🔸اهدای عضو فاطمه دهقان یکی از مجروحان حادثه تروریستی کرمان
🔹هدف قرار گرفتن یک پهپاد و دو پایگاه نظامیان صهیونیست
🔸لایحه ارجاع اختلاف بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و دولت پادشاهی بحرین به داوری بین المللی در جلسه علنی مجلس تصویب شد
🔹وزیر آموزش و پرورش: طرح پیوند مسجد و مدرسه در ۳۶۰۰ مدرسه کشور در حال اجرا است
🔸ترامپ اطمینان داد در انتخابات ۲۰۲۴ پیروز خواهد شد
🔹صهیونیستها و سیاست زمین سوخته
پایانی بر برگههای کاغذی کروکی تصادفات رانندگی
🔸مراحل پایانی اصلاح لایحه حجاب در کمیسیون
🔹بومیسازی نسل جدید حسگرهای خورشیدی
کانال رسمی #شهید_مهدی_زاهدلویی✨🌴✨
🏴 @shahid_zahedlooee
⚠️ داستانی هالیوودی که توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) به واقعیت بدل شد.
📣 سید محمود علوی، وزیر سابق اطلاعات درباره دستگیری جمشید شارمهد گفت:
🔸در نقش جیش العدل شارمهد را دستگیر کردیم و او برای اینکه نجات پیدا کند و بگوید ضد جمهوری اسلامی است به همه چیز اعتراف کرد!
🔹این فرد را وارد کشور کردیم و البته او تصور میکرد به پاکستان میرود و بعد او را پیاده کردند و چند ماشین هم به عنوان جیشالعدل وی را دستگیری کردند و گفتند که شما مزدور جمهوری اسلامی هستید و آمدهاید که در اینجا و در میان ما جاسوسی کنید.
🔸️او لب تاب خود را آورد و «پسورد» خود را وارد کرد و بچهها نیز «پسورد» وی را به ذهن سپردند؛ سپس وی گفت که من دشمن جمهوری اسلامی هستم و در جمهوری اسلامی این کارها(عملیات تروریستی) را انجام دادهام و همه آن چیزی که باید را در مورد خودش در بازجویی بازگو میکرد، باز نمیکرد اما طی این برنامه فریب به عنوان افتخار بیان کرد.
#جمشید_شارمهد #عملیات_تروریستی
کانال رسمی #شهید_مهدی_زاهدلویی✨🌴✨
🏴 @shahid_zahedlooee
#دلنوشته
#ارسالیمخاطبان
سلام پسرم
روزی که برای تشیع شما در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها حضور پیدا کردم . خیلی شما را نمی شناختم ولی همینکه هم سن دخترم بودی با مادرت همدردی کردم .
منو همسرم و دخترم همه طلبه هستیم به شما افتخار میکنیم که در این راه شهید شدی خوش به سعادت شما که حضرت شما را خرید و به سعادت ابدی راه یافتی .
برای ما و نائب امام زمان عج دعا کن.
ان شالله بتوانیم راه شما را ادامه دهیم .
#دلنوشته
سلام مهدی جان
من به تو و امثال تو و به همه شهدای مدافع امنیت افتخار میکنم
اگر امروز شما ها نبودین ماجرای کرمان هر روز و در هر شهری اتفاق می افتاد
اگر شهیده فائزه رحیمی ها نبودن دانش آموزان ما اینقدر انقلابی تعلیم نمی شدند
من میدانم الان دختر کاپشن صورتی را بغل کرده ای و گوشواره های قلبی اش را ناز می کنی . مهدی جان برای منم دعا کن
دعا کن بتونم راه تو رو ادامه بدم
چون به راهت اعتقاد دارم
مهدی جان ❤️
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷
#دلنوشته سلام مهدی جان من به تو و امثال تو و به همه شهدای مدافع امنیت افتخار میکنم اگر امروز شما
ان شاءالله عاقبتتون شهدایی رفیق با وفای آقا مهدی شهید✨
#دلنوشته
#ارسالیمخاطبان
۱.صاف و ساده بود مثل بلور میتوانستی با یک نگاه آنچه در قلبش میگذرد ببینی.
۲.پرکار بود یعنی بدون اینکه اهل جنجال و هیاهو باشد معمولا کارهای سخت تر را انتخاب میکرد و بیشتر کار میکرد.
۳. بی سر و صدا و کم حرف بود.
۴.ولایت پذیر و دارای روح اطاعت بسیار بالایی بود به طوری که اگر یک کودک بر او ولایت میداشت از دستوراتش مو به مو اطاعت میکرد.
👆 بخشی از ویژگی های شخصیتی شهید مهدی زاهد لویی به نقل از نزدیکترین دوستانش
و اما یک خاطره از شهید درباره روز مادر:
یه روز بهم زنگ زد گفت فلانی بیا سرکوچه مون بریم یه جایی اگه وقت داری
منم موتور رو برداشتم و رفتم سرکوچه شون، روز مادر بود.
با هم رفتیم شیرینی فروشی ، یه جعبه شیرینی خرید و گفت راه بیفت....
رفتیم یه کوچه دو متری و در یه خونه رو زد یه خانم مسنی اومد دم در مهدی روز مادر رو بهش تبریک گفت و جعبه شیرینی رو تقدیم کرد و رفتیم...
ازش پرسیدم جریان چی بود مهدی
گفت اون خانمی که دیدی چند سالی هست که میشناسمش بچه هاش ولش کردن رفتن،گفتم بذار برای روز مادر کمی خوشحالش کنم که چشم انتظار بچه هاش نمونه...
بله رفقا باید مثل همیشه اعتراف کنم که شهادت اتفاقی نیست
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ فصل اول : خداحافظ بهار! قسمت۶ یکی از دل خوشی های هر روز من این بود که صب
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
فصل اول : خداحافظ بهار!
قسمت۷
چیزی تا پایان یک سال کارگری من نمانده بود. یک روز مشغول نظافت
خانه بودم، میز عسلی را کنار کشیدم تا زیر فرش را جارو بزنم، یک دفعه سنگ
مرمر روی میز افتاد زمین و شکست! آسیه خانم به طرفم دوید. عصبانی شد و
سرم داد کشید. تا آن روز عصبانیتش را ندیده بودم. به زور خودم را نگه داشتم تا
گریه نکنم. نفسم بالا نمی آمد، بغض کردم. زل زد به من، نیشخندی شیطانی
زد و گفت: «زهرا! چرا حواست رو جمع نمیکنی؟! می دونی پولش چقدره؟!
میتونی خسارت این میز گرون قیمت رو بدی یا نه؟! فکر خونه رفتن رو از سرت
بیرون کن! » چشمانم سیاهی رفت. نزدیک بود از حال بروم. تلفن را برداشتم و
شماره ی محل کار مادرم را گرفتم. مادرم فوری خودش را به آنجا رساند و به آسیه
خانم گفت: «خانوم! ارزش دختر من خیلی بیشتر از ایناست! بگو پول میز چقدر
میشه تا بدم. » آسیه خانم گفت: «خسارت میز صد تومن میشه. » مادرم جا
خورد! پول زیادی بود؛ بیشتر از حقوق یک ماه من! نداشت که پرداخت کند.
آسیه خانم گفت: «اگه میخوای دخترت رو ببری، باید خسارت میز رو بدی؛
وگرنه...! » چسبیدم به مادرم و گفتم: «نه! مامان نمی خواد منو ببری. می مونم،
دوست ندارم بری به خاطر من پول قرض کنی. » مادرم دستی روی سرم کشید
و گفت: «گریه نکن دخترم! پول رو جور می کنم؛ اصلا میرم به داییت میگم.
نمیذارم اینجا بمونی. »
با اینکه آسیه خانم زن خوبی بود و هیچوقت به من سخت نمی گرفت،
اما برایم عجیب بود با آن همه ثروت و دارایی، چرا به خسارت این میز قدیمی
پیله کرده. مرا به گوشه ای از خانه برد و گفت: «زهرا جان! اینجوری گریه نکن
دخترم! جیگرم پاره شد. پول ارزشی نداره، صدتا میز فدای سرت. من شکستن
میز رو بهونه کردم تا تو بیشتر پیشم بمونی! نمی خوام تو رو از دست بدم عزیزم. »
با حرفهایش خیالم را راحت کرد. از طرفی هم شرط خروج من از آن خانه
پرداخت خسارت شده بود! دلم نمی خواست مادرم با این همه گرفتاری،
خسارتی که من به آنها زدم را پرداخت کند. به مادرم گفتم میمانم! هرچه
اصرار کرد، قبول نکردم خسارت را پرداخت کند. آسیه خانم هم با مادرم
صحبت کرد تا بالاخره راضی شد برای یک سال دیگر در آن خانه بمانم.
ادامه دارد...
🥀 روایت زندگی بانو زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
کانال رسمی #شهید_مهدی_زاهدلویی✨🌴✨
🏴 @shahid_zahedlooee
🍃دعای فرج 🍃هر شب ساعت ۲۱،به نیابت از شهدای عزیزمون و رهبر کبیر انقلاب.
کانال رسمی #شهید_مهدی_زاهدلویی✨🌴✨
🏴 @shahid_zahedlooee
#دلنوشته
#ارسالیمخاطبان
دلنوشته بسیار قشنگ نوجوانی که بچه محل آقا مهدی هستن 😍🌹
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷
#دلنوشته #ارسالیمخاطبان دلنوشته بسیار قشنگ نوجوانی که بچه محل آقا مهدی هستن 😍🌹
زنده باشی سرباز کوچک💎مرد بزرگ💎
✨صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین✨
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر✨
✨در پناه دعای شهداء✨✋
✨✨یا علی✨✨