🌹#شهیدی که دروسط میدان #مین ۴روز مانده بود و #اهل_بیت_ع به او غذا می دادند🌹
خاطره ای از زبان #سردار_علیرضا_عاصمی
۴روز بعد از #عملیات بود که آمدند دنبال ما گفتند که یک صدایی از توی میدان مین می آید،
بیایید برویم آنجا انگار #مجروحی مانده...
گفتیم: ۴ روز از #عملیات گذشته کسی می ماند...
گفتند: ما صدایی شنیدیم...
ما یک نفر را به ایشان دادیم و به ایشان گفتیم برو با ماشین و ببین چه خبر است؟!
اگر کسی وسط میدان #مین است راه را باز کن و بیاورش...
رفتند ودیدند صدای یک #ناله می آید...
به طرف صدا رفتند و دیدند مثل اینکه یک نفر آنجا #مجروح شده و افتاده...
رفته روی #مین وپایش قطع شده..
۴شب است که اینجا وسط میدان #مین است و نمی تواند تکان بخورد و آب و غذا ندارد...
می گفت: دیدم ولی باورم نشد که بعد از۴ شبانه روز این زنده است...
می گفت: از دور همین طوری ایستادم به او نگاه کردم دیدم به من می خندد...
شاید۱۴ سالش بیشتر نبود...
از تعجب خشکم زد فقط صدا میزد بیایید من را بردارید...
راه را باز کردیم رفتیم طرفش دیدیم بیشتر می خندد...
گفتیم: چه خبر است؟!
چرا می خندی؟!
کی رفتی روی مین؟!
گفت:شب #عملیات.
توی این ۴ شب هر شب یک #آقایی می آمد به من آب و غذا می داد...
دیشب که به من آب و غذا داد از من خداحافظی کرد و گفت:
فردا ۲ نفر می آیند و تو را می برند...
منتظرتان بودم...
#خدایا:
❣ما را به #لشگر_شهدا ملحق کن.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا🌷
💠شهید علمدار و آزادسازی شلمچه (عملیات کربلای پنج)
🔰خیلی ها سید را از برنامه
#روایت_فتح شناختند.
🌷او در این برنامه به ویژگیهای #شلمچه پرداخت و گفت:
« شلمچه خودش خیلی چیزها دارد که بگوید.
این خاطرات را باید از دل #شلمچه شنید، نه از زبان ما. نمی دانم ولی فکر می کنم شلمچه از جمله جاهاییست که همه آمدند، ۱۴ نور پاک آمدند، انبیاء، اولیا، و ...همه آمدند.
🌷شب عملیات، ۴ کیلومتر #آب_گرفتگی بود. رسیدیم به ساحل شلمچه. موقعیت طوری شد که گفتند: باید بزنید به آب.
#سرمای_آب از یک طرف، #مین و موانع از طرف دیگر.
🌷 بعضی از بچه ها به دلیل سردی آب، #سنگ_کوب کردند! دونفر از بچه ها که قد بلندتری داشتند تفنگ را روی دوش می گذاشتند تا آنهایی که قد کوتاهتری داشتند آن را بگیرند و به #خشکی برسند.
🌷وقتی به #ساحل رسیدیم از دور، نور چراغ های شهر #بصره دیده می شد. آن نور همه را به خود جذب کرد.
🌷برای یک لحظه وقتی بچه ها وارد ساحل شلمچه شدند و آن نور را دیدند، فکر کردند رسیده اند #کربلا، فکر می کردند رسیده اند به #اباعبدالله (ع).
🌷اصلا بو و #عطر_خاصی داشت؛ زمینش، هوایش، همه چیزش، انرژی خاصی به بچه ها می داد.
بچه ها در شلمچه سوال اولشان این بود: "از اینجا تا کربلا چقدر راه است؟میگن شلمچه به #کربلا نزدیکه، برای همینه که اینجا بیشتر بوی #امام_حسین (ع) رو میده ."
🌷می توانم به تعبیر دیگری بگویم، خاک شلمچه، نه به همان قداست، اما بوی خاک چادر #حضرت_زهرا (س) را می داد.
🌷تربت شلمچه بوی تربت #اباعبدالله (ع) را می دهد.
خاکش هم رنگ خاک تربت اباعبدالله (ع) است. چند روز پیش شخصی #تربت_اباعبدالله (ع) را برایم آورده بود..
هرکدام از بچه هایی که شلمچه رفته بودند آن را بو کردند، #بدون_استثنا گفتند: این خاک بوی شلمچه را می دهد، بوی جبهه را می دهد.
🌷فکر نمی کردم روزی شلمچه #زیارتگاه شود. ماشینهای مدل بالا می آمدند و از صبح تا غروب در شلمچه می ماندند، زیارت می کردند، نماز می خواندند،
بچه ها بازی می کردند و...
آخرهم که می خواستند بروند مقداری خاک برمی داشتند و می رفتند.»
📚کتاب علمدار
#شهید_سیدمجتبی_علمدار❤️
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊