🌹📘🌹📗🌹📙
#کتاب_پَرتوی_ازخورشید ♥️
#قسمت_پنجاهودوم📚📖
🦋 فرش نخ نما 🦋
در سال های اول رهبری، آقا تحت عمل جراحی قرار گرفتند و دوران نقاهت را در منزل گذارندند. روزی ما را به حضور پذیرفتند. اتاق ملاقات، اتاق پذیرایی بود. من چون وارد اتاق شدم و فضای آنجا و وسایل و تجهیزات اتاق را دیدم، سخت تحت تاثیر قرار گرفتم. وسایل در حد اقشار فقیر جامعه بود و فرش اتاق پذیرایی، یک قالی نخنما که گل سالمی در آن دیده نمیشد. آن قالی نیز جهیزیه همسرشان بود. سایر وسایل اتاق نیز کاملا عادی و معمولی مینمود. از زندگی افراد متوسط جامعه نیز پایینتر بود.
سردار سرتیپ پاسدار محمدباقر ذوالفقار ✍️
💞ادامه دارد...
┄┅═══✼♥️✨♥️✨
@shahidegheirat
♥️✨♥️✨✼═══┅┄
[ شـھیـد عـلـی خلیلی ]
🌙| قـࢪاࢪِ شبانگاھ #ناے_سوختہ #قسمت_پنجاهویکم #فصل_ششم :جوانی🧔🏻📿 سر و صدایشان تا کلهی اتوبوس🚎 می
🌙| قࢪاࢪِ شبانہ
#ناے_سوختہ
#قسمت_پنجاهودوم
#فصل_ششم :جوانی🧔🏻📿
«نماز ظهر و عصر به صورت فرادی خوانده شد🛐 و ما برای نماز مغرب و عشا این برنامه را پیاده کردیم😎. غیر از بچهها خیلی از بزرگترها هم تو رو در بایستی قرار گرفته بودند و اومده بودند تو نماز جماعت به امامت من شرکت کرده بودن.😅
به #علی گفتم بسه دیگه، بیزخیال این برنامه!! زشته! آخه تا بزرگترا هستند من امام جماعت بشم!؟🙁 #علی هم اصرار میکرد که این کار ما درسته، تا اونا باشند که برای امامت نماز تو رودربایستی قرار نگیرند.😒»
اهل ریا نبود، اصلاً سعی نمیکرد کارهایش دیده شود🌤. حتی دوست هم نداشت که کسی متوجه ارتباط قشنگ و با خدا بشود،😇 اما انگار گاهی خداوند خودش میخواهد بعضی چیزها دیده شود،☺️💚 همان چیزهایی که قرار است درسهایی برای بقیه باشد🖇 و اردوی مشهد یک فرصت بود برای دیده شدن او.💫
–آقا خلیلی! دمت گرم. بازم شیرموز؟!😋 نوکرتم به مولا!!🤩
+بخور پسرجون!! حرف نزن، باید بری تا صبح زیارتنامه و دعا بخونی.😏😎
–اُهُه...اُهُه...
+بیشتر بابا!! پرید گلوت! نترس شوخی کردم، هر چقدر دوست داری بخون.😉😄
با کف دست راستش چند بار آرام بین دو کتف پسر کوبید و صدای خندهاش، تک سرفههای پسرک را هم به قهقهه ای مبدل کرد.😂
#اِدامـہ_دارَد...🎈
╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮
📚* @shahidegheirat*📚
╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯