eitaa logo
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
1.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
هیچکی پشتتون نیست؛ فقط خدا هست کانال رسمی شهید علی خلیلی ولادت:۱۳۷۱/۸/۹ شهادت:۱۳۹۳/۱/۳ تحت نظارت خانواده محترم شهید -اینجا‌ دعوت‌ شدہ‌ۍ‌خو‌د‌ِ شھیدی دلت‌ کہ‌ نمیاد دعوتشون‌ رد‌ کنی💔:) خـادم کانال:↶ 〖 @martyr_gheirat 〗 کانال‌وقفِ‌مادرمون‌حضرت‌زهـراست﴿♥️﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
#ناے_سوختہ📚 #قسمت_چہل‌وچہارم #فصل_پنجم : ضربت خوردن🔪💥 اپراتور بیمارستان عرفان🏨 را به رگبار اصرار و
☕️| هرشب یڪ فنجان ࢪمان 📕 : ضربت خوردن🔪💥 –وایسا آقاجان!! صبر کن.✋🏻 +هماهنگ شده برادر! سوارش کنین. –هماهنگ چی شده!؟ من نمی‌برم!😠 صدای بگو مگوها هر لحظه بالاتر می‌گرفت، حاجی دلش می‌خواست سرش را بکوبد به دیوار.😡 یعنی چه!!؟ نمی‌توانست دلیل این رفتارها یا شاید بی‌رحمی‌ها را بفهمد.💥 +آخه برادر من!! آدم یه جوجه گنجشکم🐣 زخمی ببینه نمی‌تونه بی‌تفاوت بگذره، یه آدمه! می‌فهمی!؟ آدم! داره می‌میره.😠 کلام او در بین داد و فریادها و ادامه بگو مگوها دیگر شنیده نمی‌شد.😞 –عزیز من! ایشون باید وضعیتش ثابت بمونه تا به اتاق عمل برسه و جراحی بشه، این کار راحتی نیست.❗️ +خوب ماهم زنگ نزدیم آژانس بیاد!😒 آمبولانس خواستیم برای همین وضعیت خاص! می‌فهمی!!؟😡 آنقدر از خون رفته بود که شش هفت تا کیسه خون به او زدند،💉 اوضاع وخیمی داشت.🥀 ماندنش را هیچکس تضمین نمی‌کرد.😔 بالاخره با کلی تعهد و امضا و قول و قرار به بیمارستان و اتاق عمل رسید.🏨 رفقایش هم هر کاری می‌توانستند انجام دادند؛ همه آن روز روزه گرفتند.🌠 نماز دست‌جمعی آنها هم آن هم پشت ساختمان بیمارستان🏨 —لحظه‌ای که در اتاق عمل بود— حال و هوای خاصی داشت.😍💫 پشت در اتاق عمل کسی جرات نمی‌کرد با مادرش حرف بزند،🤫 هرکس سمت او می‌رفت او را پس می‌زد، حال بدی داشت.😭 حاجی اصلاً صلاح نمی‌دید با آن بحثی که قبلاً با مادر داشته و او را از اتاق بیرون کرده بود، دور و برش آفتابی شود! هرچند که همان لحظه نیتش خیر بود و صلاح حال مادر. اما همه می‌دانند حال ما‌در در این اوضاع و احوال طوری نیست که به فکر سلامتی و صلاح خودش باشد. به هر حال حاج آقا رفت بیرون و قرار شد دو تا از دوستان بمانند تا مادر کمتر اذیت بشود.🌸☔️ ...🎈 ╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮ 📚* @shahidegheirat *📚 ╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯
💌| «هیئتی کہ توش مبارزه با استڪبار {اسرائیل} نباشہ، اِبن زیاد هم سینہ می‌زنه...» 『شہیدِغـــــیࢪت』
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 جنایت خاموش در ایران 😭جنایت فجیعی کہ کسی به خاطرش مجازات نمیشہ...! ೋღ🍂🌸🍂ღೋ @shahidegheirat
『🌼'!』 تجࢪبہ اعتماد بہ غرب در دولت غربگراها↯⇩ حرفی است که من مڪرر با شما و مردم تکرار کردم حالا هم همان حرف را تکرار میکنم. این تجربہ عبارت است از بی‌اعتمادی به غرب؛ در این دولت معلوم شد اعتماد بہ غرب جواب نمی‌دهد... 🎙| -وقتی‌کہ‌علـے‌ِزمان‌از‌بی‌بصیرتی‌ڪوفیان خودش‌مستقیم‌اشارھ‌می‌کند..💔↻
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
『🌼'!』 تجࢪبہ اعتماد بہ غرب در دولت غربگراها↯⇩ حرفی است که من مڪرر با شما و مردم تکرار کردم حالا هم هم
آقـا‌‌ در این چند سالِ اخیر سخنرانی‌ نبود کہ از دشمنی آمریکا نگن و اینکہ آمریکا غیر قابلِ اعتمادھ..😓 اما‌ کو‌ گوشِ‌ شنوا‌ کسانی‌ کہ‌ هنوز‌ دَم‌ از‌ مذاڪࢪھ‌ می‌زنن..🚶‍♂🕳 !'
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
☕️| هرشب یڪ فنجان ࢪمان #ناے_سوختہ📕 #قسمت_چہل‌وپنجم #فصل_پنجم : ضربت خوردن🔪💥 –وایسا آقاجان!! صبر کن
🌙| قࢪاࢪِ شبانگاھ 📚 : ضربت خوردن🔪💥 –آقای دکتر!👨🏻‍⚕ نگاه خسته ی یک زن با چشم‌های سرخ و پف کرده و صورتی که اشک‌ها روی آن خط سیاهی گذاشته بودند😭 و حالت آشفته‌ای به آن داده بودند، لحظه‌ای سکوتِ دکتر دلش را چلوند. صدای نفس‌هایش بلند و بلندتر شد، التماس در نگاهش موج می‌زد😔، انگار می‌خواست بگوید دلش می‌خواهد فقط یک حرف خوب بشنود.🌱 دکتر در حالی که خستگی توی صورتش چین و چروک انداخته بود و کاسه چشمانش را قرمز کرده بود، ماسکش را از پشت گوش هایش کند، پلک‌هایش را آرام روی هم گذاشت، سرش را آهسته پایین آورد و با لبخند پر از رضایت به مادر فهماند که هنوز نفس می‌کشد.😊 خط صاف لب‌های مادر هلالی شد.🙂 کم کم سفیدی دندان‌هایش هم از لای لب‌های خشکیده و بی‌رنگش نمایان شد،☺️ صورتش از اشک‌هایشان💧 را خیس کرده بودند و هی خشک شده بود، هم سیاه شده بود هم خشکِ خشک. آنقدر که تا چشمانش می‌خواستند کمی لبخند بزنند😊 پوست کنار چشم‌هایش انگار که ترکیده باشد پر از چین و چروک می شد. نفس راحتی کشید.😌 صورت مادر از زمین کنده نمی‌شد،🤲🏻 سجده‌ی طولانی او همه را نگران کرده بود. –مادر! مادر! از جا بلند شد؛ اشک و لبخندش در هم آمیخته بود. بی اختیار به طرف دکتر دوید؛ می‌خندید☺️ اشک می‌ریخت،😭 می‌خندید☺️، اشک می‌ریخت....😭 همه مبهوت شوق مادر بودند😳، حال مادر اصلاً دست خودش نبود. –نه!! خانم خلیلی!! خواهش می‌کنم. همه سعی داشتند مادر را کنار ببرند اما دستانی که خداوند به آنها اجازه‌ی برگرداندن را داده بود برای ما‌در بوسیدن داشت💛 و در آن لحظه متوجه هیچ چیز جز و عشق مادرانه اش نبود.❣💝 ...🎈 ╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮ 📚* @shahidegheirat*📚 ╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در بـــہـاࢪِ آزادے جاۍ شہیدان خالـے🌷🍃!' 💔 『‌‌‌‌@shahidegheirat
[✨🌾🌿] نشـستم ڪنارش، گـفت: پاشو برو گفتم: چـرا..؟! گفت: برو دنبـال حـرف هاۍ زمـین ماندھ رهبر شـہید فقط گـریہ ڪن نمی‌خواد شہید رهࢪو می‌خواد✨!' من بہ عـشق لـبخند حـضرت آقا رفتم جلو.. ♥️ 『شہیدِغـــــیࢪت』
💞 دست‌ بیمـاران‌ گرفتـن بر طبیبـان‌ واجب‌ اسـت من‌ زِ پـا افتـاده‌ام دستـم‌نمیگیــری‌طبیـب..؟! :) ﴿❀♡شہید‌علـے‌خلیلے➺﴾ ╭─❀••❈✿‌‌♡✿❈••❀─╮ @shahidegheirat ╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯