eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|🍃🌸 °•{مدافع حـــــرم 🕊🌹}•° ◽️وقتی تصمیــــم به رفتــن گرفت من سعی کردم مانع او شوم، اما قبول نکرد. گفتم حداقل صبر کن و مدتی دیگر برو، چون قرار بود تا مـدت کوتاهـــــی دیگر فرزند دوممان به دنیـا بیاید؛ اما علی به هیچ وجه کوتاه نیامد و حرفهایی به من زد که هر منطق و استدلالی در مقابل آن رنگ می‌باخت. ◽️به من گفت را فراموش نکن که خیلی‌ها بهانه‌ها آوردند و زمانـــــی که بـــاید شتـــــاب می‌کردند وظیفه‌ی خود را به بعد موکـول کردند و گفتند بعدا اقــــدام می‌کنیم اما آنها بعداً هرگز فرصت پیوستن به را پیدا نکردند؛ در واقع همین بهـــــانه‌ها زمین گیرشان کرد. راوی 👈 همسر شهید °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ 💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافــــع حــــرم #شهید_علـــــی_یزدانـــــی🕊🌹}•° #فرازی_از_وصیتنامه ◽️به مـن ناکام نگوئید که من به کـــــام خویش (شهادت) رسیدم و عروسی‌ام را در جبهه‌ها با نـــــو عروســـــم (شهـادت) کرده‌ام و بر سجـــــاده خــــون خویش و مهری از رگبار آتشین، نماز عشق خواندم و این افتخـــــار مــاست که با عـــــروس (شهادت) به خــانه آخـــــرت وارد شویم مبارکمان باد. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 #قسمت_یازدهم ⬇️ 🔴 #منزل_سیزدهم ◾️ #نام_منزل⇦زَرود (زُرود) ◽️ #وجه‌_تسمیه⇦زرود یعنی بلعنده،
°•|🍃🌸 ⬇️ 🔴 ◾️ ⇦زباله ◽️ ⇦زباله به معنی محلی است که آب را در خود نگه می‌دارد. ◽️ ⇦چهارشنبه ۲۳ ذی‌الحجه برابر با ۲ مهرماه ۵۹ شمسی. ◽️ ⇦معلوم می‌شود امام و کاروان وی در این محل درنگ داشته و چادرها برپا کرده‌اند. ◽️ ⇦۱. بین واقصه و ثعلبیه، گسترده و سرشار از آب بوده است. ۲. دارای حصار و مسجد بوده است. ۳. بازارهایی داشته است. ◽️ ⇦۱. امام خبر شهادت عبدالله بن یقطر برادر رضاعی خود را در این منطقه دریافت کرد. ۲. خبر شهادت فجیع مسلم بن عقیل و هانی بن عروة دیگر بار دقیق و با جزئیات به امام رسید و گروه گروه ار همراهان پیوسته، گسسته و رفتند. دختر مسلم بن عقیل، حمیده همین که دریافت گریه کرد. امام او و برادرانش را نواخت و گفت من جای پدر شما هستم. ۳. فرستاده محمد بن اشعث که به خواهش مسلم، پیمان شکنی مردم کوفه را به اطلاع امام می‌رساند در همین آبگاه با امام دیدار کرد. گویا همین پیک خبر کشته شدن قیس بن مسهر صیداوی را نیز داد. منزل زباله یکی از پالایشگاه های مهم راه است. دریافت خبرهای تلخ باعث گسستن سست عنصران دنیازده شد. آنان که تا این لحظه هنوز ژرفای حادثه را درک نکرده بودند. 🔘➼‌┅══┅┅───┄ 🔴 ◾️ ⇦قاع ◽️ ⇦قاع یعنی دشت صاف و هموار. ◽️ ⇦چهارشنبه ۲۳ ذی‌الحجه معادل دوم مهرماه ۵۹ شمسی ◽️ ⇦گذرا، بی‌درنگ از آن گذشته است. ◽️ ⇦۱. دشت صاف و هموار، ۲. بدون آب و درخت، با خارها و گیاهان پراکنده بیابانی ◽️ ⇦۱. هیچ رویداد شخصی در این منزل گزارش نشده است. ۲. امام از رهگذران بیشتر کسب اطلاعات کرده است. ۳. کاروان امام پس از گسستن تعداد قابل توجهی از همراهان در منزل زباله، از این محل گذشته است. ۴. دیگر بار امام از شهادت خویش و همراهان سخن گفته است. ... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•|🍃🌸 °•{مدافـــــع حـــــرم #شهید_حسن_قاسمــــی_دانا🕊🌹}•° #برگی_از_خاطرات ◽️تو حلب شب‌ها با موتور، حســن غذا و وسایـــــل مورد نیـــــاز به گروهـــــش می‌رساند. ما هـــروقـــــت می‌خواستیم شــب‌ها به نیـــــرو‌ها سر بزنیم با چراغ خاموش می‌رفتیم. ◽️یک شب که با حسن می‌رفتیم تا غذا به بچــــه‌ها برسونیم، چـــــراغ موتورش روشن می‌شد چند بار گفتم چراغ موتور و خامــــوش کن، امکان داره قنـــــاص‌ها بزنند. ◽️خندید! من عصبی شدم، با مشـت به پشتش زدم و گفتم ما را می‌زنند. دوباره خندیــد! و گفت «مگر خاطرات شهیـــــد کــاوه را نخواندی؟ که شب روی خاکریز راه می‌رفت و تیـــــرهای رســـــام از بین پاهاش رد می‌شد. نیــــروهاش می‌گفتند فرمانـــــده بیا پایین تیــر می‌خوری». در جواب می‌گفت «آن تیــری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده است». ◽️حســـــن می‌خندیـد و می‌گفت نگران نباش آن تیری که قسمت من باشد، هنوز وقتش نشده و به چشــــم دیدم که چند بار چه اتفاق‌هایی برایش افتاد و بعد هم چه خوب به شهادت رسید. راوی 👈 #شهید_مصطفی_صدرزاده °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻سردار دفاع مقدس🔻 #شهید_محمـــــد_تورانـــــی🌷 《ســـــالروز ولادت》 ●فرمانده گردان عملیاتی سپاه #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #یکشنبـــــہ ☀️ ۳ شهریـــور ۱۳۹۸ 🌙 ۲۳ ذی‌الحجه ۱۴۴۰ 🌲 25 اوت 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاذَالْجَـــــلاٰل‌ِوَالاِڪْـــــرٰامْ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امیرالمؤمنین علی (ع) ▫️حضرت فاطمة الزهرا (س) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا ♡لبخند تو چیزی شبیه ِ عطــر نان است ♡قدری بخند ای خنده‌هایت جانِ عاشق #شهید_سیدرضا_طاهر #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{سردار والامقام #شهید_عبدالحسین_برونسی🕊🌹}•° #فرازی_از_وصیتنامه ◽️اگر می‌دانستم با مرگ من یک دختر در دامان #حجــاب می‌رود حاضر بودم هزاران بار بمیـــــرم تا هزاران دختــر در دامان حجاب بروند. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 ◽️بارالها؛ از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از سوی دیگر باید شهیـــد بشویم تا آینده بماند. ◽️هم باید بمانیم که فردا شهید نشود و هم باید شهید بشویم تا آینده بماند. ◽️عجـــــب دردی است؛ چـــه می‌شـــد که امروز شهیــــد می‌شدیم و فردا زنده و دوباره شهید می‌شدیم. °•{سردار والامقام 🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_بیست‌ودوم _چشمامو بستم و نیت کردم
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ _گفت یکم مریض احوالے اومدم بهت سر بزنم... اردلاݧ گفت❓ آره دیگہ مگہ مریض نیستے❓ دستمو گذاشتم جلوے دهنم و چند تا سرفہ‌اے نمایشی کردم.🤧 دستم و گذاشتم رو سرمو گفتم چراااااا یکم ناخوش احوالم ... آره معلومہ اسماء رنگتم پریده‌هااا چیکار میکنے با خودت😧 _هیچے بابا یکم کاراے دانشگاه و اینجور چیزا زیاد شده بخاطر هموݧ آها.خوب دیگہ چہ خبر؟ درس و دانشگاه خوب پیش میره❓ آره عزیزم.درس و دانشگاه تو چے❓ اره خداروشکر خوب زهرا بشیݧ اینجا برم دوتا چایے بیارم🥃🥃 نمیخواد اسماء زحمت نکش اومدم خودتو ببینم. بابا چہ زحمتے دو دیقہ اے اومدم.... _گوشیمو📱 از رو تخت برداشتم و رفتم آشپز خونہ. ماماݧ داشت میرفت بیروݧ سلام ماماݧ سلام دختر تو میاے نباید بیاے سلامے چیزے بدے❓ ببخشید ماماݧ سرم درد میکرد🤕 چرا چیزے شده❓ حالا تو میخواے برے بیروݧ برو آره دارم با خانماے همسایہ میرم خرید واسہ زهرا میوه اینا ببر🍒🍇🍑 چشم ماماݧ _سریع شماره‌ے اردلاݧ و گرفتم الو اردلا، کجایے تو، واسہ چے الکے بہ زهرا گفتے مـݧ مریضم❓ سلام علیکم چہ خبرتہ خواهر جان نفس بگیر آخہ ایݧ مسخره بازیا چیہ درمیارے اردلاݧ إ چہ مسخره بازے گفتم شاید دلت براے دوستت تنگ شده💔 _نخیر شما نگراݧ چیز دیگہ‌اے هستے ببیݧ اردلاݧ مݧ کارے نمیتونم بکنم گفتہ باشم، ماماݧ باید با مادرش حرف بزنہ بعد إ اسماء حالا تو آمارشو بگیر خواستگار💞 اینا نداشتہ باشہ خیلہ خب فقط تو بیا خونہ بہ حسابت میرسم خدافظ✋ _چاے و ریختم و میوه وپیش دستے رو آماده کردم و زهرا رو صدا کردم زهراااااا بیا حال. کسے نیست خونہ بہ بہ اسماء خانم چہ چایے خوش رنگے🥃 دیگہ وقتشہ‌هاااا خندیدم و گفتم آره دیگہ ...برو بشیݧ رو مبل الاݧ میارم چادرتم در بیار کسے نیست باشہ😊 _خوب چہ خبر زهرا❓ سلامتے چقدر،از درست مونده یہ ترم دیگہ لیسانسمو میگیرم إ بسلامتے ایشالا نمیخواے ازدواج کنے❓دیر میشہ هاااا میمونے خونتوݧ دیگہ از دست مام کارے برنمیاد چرا دیگہ بخاطر تو از امروز بهش فکر میکنم🤔 إ زهراااا مسخره بازے در نیار جدے نمیخواے ازدواج کنے❓ چرا خوب، ولے هنوز موردے کہ میخوام نیومده، مگہ تو چے میخواے❓ خوب اسماء جا، براے مݧ اعتقادات طرف مقابلم خیلے مهمہ، تو خوانواده ما فقط ماییم کہ مذهبے و مقیدیم خواستگاراے منم اکثرا زیاد پایپند ایݧ اصول نیستند، سر همیݧ قضیہ هم ما با خالم اینا قطع رابطہ کردیم إ چرا❓ خالم خیلے دوست داشت مݧ عروسش👰 بشم ولے خوب مݧ پسرخالم اصلا بهم نمیخوریم آهاݧ خب یادمہ چندتا خواستگار مذهبے هم داشتے از همیݧ مسجد🍃 خودمو... اره ولے خوب اوناهم همچیݧ خوب نبودݧ واااا زهرا سخت گیریا بعد ماماݧ بہ مݧ میگہ؛ حتما منتظرے از ایݧ برادرانے کہ شبیہ شهیداݧ زنده‌اند بیاݧ خواستگاریت😳 _با دست زد پشتمو گفت اسماء قسمت هر چے باشہ هموݧ میشہ،اگہ یہ نفر واقعا قسمت آدم باشہ همہ چے خود بخود پیش میره باور کݧ مݧ سختگیر نیستم. نمیدونم چرا یاد سجادے افتادم و گفتم آهاݧ بلہ استفاده بردیم از صحبتهاتوݧ زهرا خانوم😊 _خوب دیگہ مݧ پاشم برم کلے کار دارم إ کجا بودے حالا بموݧ واسہ شام ن دیگہ قربانت باید برم کار دارم باشہ پس سلام برسوݧ بہ مامانتینا چشم حتما تو هم بیا پیش ما خدافظ چشم حتما خدافظ✋ _اوووووف خدا بگم چیکارت نکنہ اردلاݧ رفتم اتاقم ولو شدم رو تخت و از خستگے خوابم برد😴 با تکوݧ‌هاے اردلاݧ بیدار شدم بیدار شو تنبل خانم ساعت ۱۰پاشو شام حاضره پتورو کشیدم رو سرمو گفتم شام نمیخورم🛌 پتو رو از روم کشید و گفت خب نخور پاشو ببینم چیشد آمارشو گرفتے❓ خندیدم و گفتم اهاݧ پس واسہ امار اومدے😁 خواستم یکم اذیتش کنم خیلے جدے بلند شدم و دستم و گذاشتم رو شونہ‌ے اردلاݧ و گفتم:خیلے دوسش داری😍 با یہ حالت مظلومانہ‌اے گفت :اووهووم سرمو انداختم پاییݧ و با ناراحتے گفتم متاسفم اردلاݧ یکے دیگرو دوست داره.باید فراموشش کنے...😳😔 _دستمو از رو شونش برداشت و آهے کشیدو گفت بیا شام حاضره واز اتاق رفت بیروݧ سر سفره‌ے شام اردلاݧ همش باغذاش بازے میکرد ماماݧ نگراݧ پرسید اردلاݧ چیزے شده غذارو دوست ندارے❓ ݧ ماماݧ جاݧ اشتها ندارم إ تو کہ گشنت بود تا الاݧ دلم براش سوخت بادست بهش اشاره دادم و بهش گفتم شوخے کردم چشماشو گرد کرد و انگشت اشارشو بہ نشونہ‌ے تحدید تکوݧ دادو گفت بہ حسابت میرسم👆 وشروع کرد بہ تندتند غذا خوردݧ ... اوݧ شب با ماماݧ صحبت کردم ماماݧ وقتے فهمید میخواست از خوشحالے بال دربیاره و قرار شد فردا با مادر زهرا صحبت کنہ انقد خوشحال بود کہ یادش رفت بپرسہ کہ امروز چیشد❓با سجادے کجا رفتم❓چی گفتیم❓ هییییی .... 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی ════════ ✾💙✾💙✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•|🍃🌸 ◽️چقـــــدر درد دارد این دو سه جمله که حـــــرف دلــــ❤️ خیلی از است... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯