بانو طلا حیدری تنها فرزند سرلشکر خلبان شهید «خالد حیدری» :
اگرچه سایه مهر و محبت پدر شهیدم برسر من کمرنگ بود اما آفتاب افتخاراتش که تمام ایران اسلامی را فراگرفتهاست، موجب شد تا به خود ببالم که نامم به نام قهرمانی همچون «خالد حیدری» مزین است و فرزند یک قهرمانم.
زمانی که پدرم به شهادت رسید من ۲ ماهه بودم
یکی از شیرینترین لحظات زندگیم خبر رسیدن پیکر مطهر پدرم بود ،حالا پس از سالها انتظار میتوانستم پدرم را ببینم و بویش را احساس کنم.
با نزدیک شدن تابوتش به احترام وی جلوی آن به جای پدرم بر خاک وطن بوسه زدم و حس کردم که دیگر سالهای بیقراریام به اتمام رسید، انتظارم به سر آمد و پدرم به منزل بازگشت؛ در این لحظههای شیرین به پدرم گفتم پرستوی عاشق خوش آمدی، خسته نباشی دلاور، سفرت طولانی بود اما پرافتخار، این افتخار مبارکت باد.
زمانی که بر سر تابوت پدرم حاضر شدم گرمای حضور و بودنش را پس از ۳۲ سال احساس کردم و این گرما و احساس بزرگ تاکنون مایه آرامش و صبوری من پس از سالها دوری و فراق از پدر بوده است.
وی در حالی که رو به آسمان کرده بود و چشمانش غرق در اشک و گریه بود، اظهار داشت: «ای ققنوس همیشه جاودان پرواز، اوج گرفتن در آسمان آرزویت بود» به همین خاطر آسمانی شدی و خدایی، همچون نامت خالد جاودانه گشتی.
#ایران #مهاباد #خلبان #دجله #شلمچه #دیدار #پدر_قهرمان_دختر #شهید_دفاع_مقدس #مردان_پولادین