وقتی می خواستم چادر عروسی اش را برش بزنم، دیدم عصمت زیر لب چیزی می گوید.
گفتم: با خودت چی می گی؟
عصمت گفت: به خدا می گویم، خدایا من لیاقت دارم زیر این چادر شهید شوم یا نه؟؟
راوی: مادر شهید
🌷شهادت: ۱۹ آذر ۱۳۶۰ بمباران دزفول
#عروس_آسمان
#شهیده_عصمت_پور_انوری
http://eitaa.com/shahidaneh110
🌷عزم شهید آباد داشتند.
نزدیک پل قدیمی عصمت و همراهانش با مردمی که برای زنده نگه داشتن یاد شهدای بستان راهپیمایی کرده بودند، ملحق میشوند.
🌷 هواپیماهای دشمن که مردم را روی پل میبینند، بمباران میکنند.
🌷بمبها داخل آب میافتد، اما ترکشهایش به مردم اصابت میکند. ترکش به پهلو و چند قسمت دیگر بدن عصمت اصابت میکند و شهید میشود.
🌷جاریاش خانم مرضیه بلوایه که او هم نوعروس بود، شهید میشود و مادرشوهرش که شاهد شهادت عروسهایش بود به شدت مجروح وچند روز بعد به شهادت می رسد.
🌷عصمت و جاریاش در چادرهایشان پیچیده شده بودند و در آن لحظات آخر هم چادرشان از آنها جدا نشده بود.
🌷 ما در زمان جنگ با مانتو، شلوار و رو سری میخوابیدیم. برخی هم با چادر. آنقدر حجاب را دوست داشتیم که میگفتیم اگر شهید شدیم با حجاب باشیم.
#عروس_آسمان
#شهیده_عصمت_پور_انوری
http://eitaa.com/shahidaneh110