👈آخرین عکس!
➖ سهشنبه ۷ بهمن ۱۳۶۵
#شلمچه_عملیات_کربلای ۵
🔻 آن روز #صبح، کنار «محسن کردستانی» و «سلیمان ولیان» داخل سنگر کوچکشان نشسته بودم. سنگر جا برای دراز کشیدن نداشت. محسن پیک دسته بود. #جثهاش ریز بود، ولی ایمانی قوی داشت. زیر شدیدترین آتش، این طرف و آن طرف میدوید و پیامها را میرساند.
این بار هم #دوربینم را همراه آورده بودم. برای اینکه آسیب نبیند، آن را داخل کیسهی پلاستیکی پیچیده بودم و در کیف کوچک کمکهای اولیه جا داده بودم. #محسن گفت: حالا که دوربینت رو تا اینجا آوردهای، دو سه تا عکس از ما بگیر.
📍اصلا به فکرم نرسیده بود. راست میگفت. فکر #دوربین نبودم. آن را درآوردم و به محسن گفتم:
- ژست بگیر میخوام یه #عکس مشدی ازت بگیرم.
با تبسمی دلنشین در گوشهی سنگر نشست و من عکس گرفتم؛ #چهرهی خاکگرفتهای که خستگی چند روز نبرد مداوم از آن پیدا بود و #چشمانی که زودتر از لبانش میخندیدند. دوربین را به او دادم و او هم عکسی از من و سلیمان ولیان گرفت که #پهلوی هم ته سنگر تکیه داده بودیم. دقایقی بعد رفتم تا به خاکریز عقبی سر بزنم.
🔅 در برگشت، دوان دوان به طرف پست امداد رفتم. جلوی در ورودی، حاج آقا تیموری #امدادگر را دیدم که روی مجروحی دولا شده بود و سعی میکرد به او کمک کند. #مجروح همچنان دست و پا میزد و آخرین لحظاتش را میگذراند. جلوتر که رفتم، کردستانی را شناختم. سرم گیج رفت. آخر، #دقایقی قبل پهلویش بودم و حالا داشت جلوی چشمم جان میداد.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
✍️اینگونه نبود که امدادگرها فقط کارهای بهداری و رسیدگی به مجروحین را انجام دهند. جاییکه لازم میشد، وسط معرکهی جنگ، خود را به خطر میانداختند و مبارزه میکردند.
.
🔹سیدعلی منتظری در #شهید_آباد بهشهر به دنیا آمده بود؛ مادرش سیده ننه بابایی و پدرش سید علیاکبر نام داشت، با ۷ برادر که همیشه ۳ یا ۴ تای آنها تو جبهه بودند.
🔹اولین بار سال ۶۰ تو ۱۴ سالگی همراه عمویش به کردستان میرود. عمویش آنجا اسیر میشود و سیدعلی هم از ناحیه گردن مجروح.
🔹پس از بهبودی، #امدادگر و سپس #پزشکیار میشود و در سال آخر جنگ، مسوول اورژانس مرکزی شلمچه.🔹در حملهی سنگین بعثیها برای بازپسگیری شلمچه، مجروحین بسیاری به اورژانس شلمچه که اورژانس مادر بود، سرازیر میشوند.
🔹متأسفانه نتوانستیم خط را نگه داریم و فرماندهان دستور عقب نشینی صادر کردند!
👌اما سیدعلی منتظری گفت: «من برنمیگردم! این مجروحین، پیش من امانتاند. تا اینها اینجا هستند، اورژانس را رها نمیکنم! بعثیها باید از روی جنازهام رد شوند تا به مجروحین برسند!»
😔همین هم شد؛ بعد از ساعتها دفاع جانانه سیدعلی و همکارانش، تانکهای بعثی از روی پیکرشان گذشتند تا به سنگر اورژانس رسیدند.🦋 سیدعلی منتظری ۱۳۶۷/۳/۴ در ۲۲ سالگی به شهادت رسید و پیکر پاکش در کربلای شلمچه ماند و مفقودالاثر شد تا اینکه در ۱۳۷۷/۹/۲۵ تفحص شد و در گلزار شهدای امامزاده حسن شهیدآباد بهشهر جوار همرزمانش آرام گرفت.
🍃🌺🌷🍃
🌾راوی: نورعلی کاویان
💔
بالاي سرش كه رسيدم هراسان شد.
گفتم: «نترس! امدادگرم.»
گفت: «من خوبم برو به بقيه برس». اصرار كردم. گفت: «تا تو هستی نمياد.»
گفتم: «كی؟» گفت: «برو من موندنی نيستم. برو تا بياد.»
خلاصه آنقدر گفت كه بلند شدم....
بعداً فهميديم :
"زخمیها منتظر حضرت حجت میمانند"
انتشار به مناسبت دیدار امدادگران با امام خامنهای
#خاطره
#امدادگر
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi