eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.9هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهید ابراهیم هادی
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت هفتم : شرطبندی ✔️راوی : مهدی فریدوند ، سعید صالح تاش 🔸تقريباً سال 1354
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت هشتم : کشتي ✔️راوی : برادران شهيد 🔸هنوز مدتي از حضور ابراهيم در باستاني نگذشته بود که به توصيه دوستان و شخص حاج حسن، به سراغ رفت. او در باشگاه در اطراف ميدان خراسان ثبت نام کرد. او کار خود را با وزن 53 کيلو آغاز کرد. آقايان گودرزي و محمدي مربيان خوب ابراهيم درآن دوران بودند. آقاي محمدي، ابراهيم را به خاطر و رفتارش خيلي دوست داشت. آقاي گودرزي خيلي خوب فنون کشتي را به ابراهيم مي آموخت. 🔸هميشه ميگفت: اين پسر خيلي آرومه، اما تو کشتي وقتي زير ميگيره، چون قد بلند و دستاي کشيده و داره مثل حمله ميکنه! او تا امتياز نگيره ول کن نيست. براي همين اسم ابراهيم را گذاشته بود پلنگ خفته! بارها ميگفت: يه روز، اين پسر رو تو مسابقات جهاني ميبينيد، مطمئن باشيد! 🔸سالهاي اول دهه 50 در مسابقات قهرماني نوجوانان تهران شرکت کرد. همه حريفان را با اقتدار شکست داد. او در حالي که 15 سال بيشتر نداشت براي مسابقات کشوري انتخاب شد.مسابقات در روزهاي اول آبان برگزار ميشد ولي ابراهيم در اين مسابقات شرکت نکرد! مربيها خيلي از دست او ناراحت شدند. بعدها فهميديم مسابقات در حضور برگزار ميشد و جوايز هم توسط او اهداء شده. براي همين ابراهيم در مسابقات شرکت نکرده بود. 🔸سال بعد ابراهيم در مسابقات قهرماني آموزشگاهها شرکت کرد و قهرمان شد. همان سال در وزن 62 کيلو در قهرماني باشگاههاي تهران شرکت کرد.در سال بعد از آن در مسابقات قهرماني آموزشگاه ها وقتي ديد صميمي خودش در وزن او، يعني 68 کيلو شرکت کرده، ابراهيم يک وزن بالاتر رفت و در 74 کيلو شرکت کرد. 🔸در آن سال ابراهيم خيره کننده بود و جوان 18 ساله، 74 کيلو آموزشگاهها شد.تبحر خاص ابراهيم در فن لنگ و استفاده به موقع و صحيح از دستان قوي و بلند خود باعث شده بود که به کشتي گيري تمام عيار تبديل شود. ٭٭٭ 🔸صبح زود ابراهيم با وسائل کشتي از خانه بيرون رفت. من و برادرم هم راه افتاديم. هر جائي ميرفت دنبالش بوديم! تا اينکه داخل سالنِ هفت تيرِ فعلي رفت. ما هم رفتيم توي سالن و بين تماشاگرها نشستيم. سالن شلوغ بود. ساعتي بعد مسابقات کشتي آغاز شد. آن روز ابراهيم چندکشتي گرفت و همه را پيروز شد. تا اينکه يکدفعه نگاهش به ما افتاد. ما داخل تماشاگرها تشويقش ميکرديم. با عصبانيت به سمت ما آمد. گفت: چرا اومديد اينجا !؟ گفتيم: هيچي، دنبالت اومديم ببينيم کجا ميري. بعد گفت: يعني چي !؟ اينجا جاي شما نيست. زود باشين بريم خونه با تعجب گفتم: مگه چي شده!؟ جواب داد: نبايد اينجا بمونين، پاشين، پاشين بريم خونه. همينطور که حرف ميزد بلندگو اعلام کرد: 🔸کشتي نيمه نهائي وزن 74 کيلو آقايان و تهراني.ابراهيم نگاهي به سمت تشک انداخت و نگاهي به سمت ما. چند لحظه سکوت کرد و رفت سمت تشک.ما هم حسابي داد ميزديم و تشويقش ميکرديم .مربي ابراهيم مرتب داد ميزد و ميگفت كه چه کاري بکن. ولي ابراهيم فقط ميکرد. نيم نگاهي هم به ما مي انداخت. مربي که خيلي عصباني شده بود داد زد: ابرام چرا کشتي نميگيري؟ بزن ديگه. 🔸ابراهيم هم با يك فن زيبا حريف را از روي زمين بلند کرد. بعد هم يک دور چرخيد و او را محکم به تشك کوبيد. هنوز كشتي تمام نشده بود كه از جا بلند شد و از تشک خارج شد. آن روز از دست ما خيلي بود. فکر کردم از اينکه تعقيبش کرديم ناراحت شده، وقتي در راه برگشت صحبت ميکرديم گفت: آدم بايد را براي قوي شدن انجام بده، نه شدن.من هم اگه تو مسابقات شركت ميكنم ميخوام فنون مختلف رو ياد بگيرم.هدف ديگه اي هم ندارم. گفتم: مگه بده آدم قهرمان و مشهور بشه و همه بشناسنش؟! بعد از چند لحظه سکوت گفت: هرکس ظرفيت مشهور شدن رو نداره، از شدن مهمتر اينه که آدم بشيم. 🔸آن روز به فينال رسيد. اما قبل از مسابقه نهائي، همراه ما به خانه برگشت! او عملاً ثابت کرد که رتبه و مقام برايش اهميت ندارد. ابراهيم هميشه جمله معروف امام راحل را ميگفت: ورزش نبايد هدف زندگي شود. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
خوبم دیروز را فراموش کن، چون او هم با تو همین کار را کرده است. به خاطر فردای نیامده هم نگران نباش، شاید نیاید. چشم هایت را باز کن و هدیه با ارزش امروز را ببین. 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
بار یک ماه قبل از شهادت بود. هیچ وقت از یادم نمی رود که بر سر خود شهید با او بحث می کردم. او به طرز غیرمعمولی به من که ان شاءالله عمرم به سفره عقد نرسد و قبل از آن به برسم.🕊 از علمیات، کلاسی رو گذاشتند برای امداد و اینکه اگر کسی زخمی شد، بداند چگونه جلوی خونریزی خود را بگیرد تا دیگر برادران او را به عقب برگردانند. بریهی سر کلاس حاضر نشد و آخر کار موقع تقسیم باند و لوازم امداد اولیه، سر رسید. و همرزم شهید به آقا عبد الزهرا گفت: سرکلاس نمیایی، بالا، رب گوجه میشی، نمیدونی باید چی کار کنی. و بعد باند رو تحویل گرفت و به (که الان معلوم میشه زیادم شوخی نبود) باند رو کف دستش گرفت و رو روی راست خودش گذاشت و گفت: یعنی اگر تیرخورد اینجوری بگذارم؟😭😭 قه قه و رفت... عملیات موقعی که درگیر شدیم، من سعی داشتم به کمک بچه‌ها بیام. سر هرکسی اومدم، تلاش کردم کنم. بعضی شده بودند🕊🕊 و بعضی هم زنده ماندند... رسیدم بالای ، دیدم از راستش داره به شدت میاد. با باند دستم رو گذاشتم روی ، دیدم دستم توی فرو رفت😭😭 شهید افتادم و همونجا خیلی گریه کردم...😭😭 بعد شو بوسیدم، بستم😭😭 و رفتم کمک دیگر بچه ها... (راوی: همرزم شهید) روحمان بایادشان شاد🌹 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
خوبم آرزویم این است که دلت خوش باشد نرود لحظه ای از صورت ماهت لبخند نشود غصه کمی نزدیکت لحظه هایت همه زیبا و قشنگ از خدا میخواهم که تو را سالم و خوشبخت بدارد. ‎‌‌‎‌ سلاااااام و مــهر حس خوب یک لبخندسهم امروزتون باشه..☀️ 🍃🌺
💔 آنان که طعم به را چشیده‌اند خوب مےدانند از و از هیچ چیزی در این وجود ندارد لاجرم دست خواهش‌های را از دل خود قطع مےڪنند تا به وصل رسند دقیقا جائی "عِندَ مَلیکٍ مُقتَدر" 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
مدافع حرم محمدرضا دهقان ماه قبل ازشهادتش ، در کنار مزار مدافع حرم رسول خلیلی 🍃⚘🍃 عاشق بود... همه جوره دنبالش بود... حتی و از داشت که کمتر جایی دیده میشد... عید 94 راهی مشهد شد و از اینکه تحویل سال در کنار نیست حسرت میخورد. ولی خب حسابی امام رضا علیه السلام⚘ بود ، به قول خودش زندگیشو سپرده بود دست ... 🍃⚘🍃 پیش که میرفت میگفت روضه بذار؛ میگفت رو مزارش نوشته: ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان 🍃⚘🍃 شبیه او زیست شبیه او نفس کشید شبیه او در حلب سوریه پرپر زد و روز قبل از سالگرد رسول خلیلی در به شهیدش پیوست... 🍃⚘🍃 ... 😔 مثل محمدرضا دهقان امیری 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
مدافع حرم محمدرضا دهقان ماه قبل ازشهادتش ، در کنار مزار مدافع حرم رسول خلیلی 🍃⚘🍃 عاشق بود... همه جوره دنبالش بود... حتی و از داشت که کمتر جایی دیده میشد... عید 94 راهی مشهد شد و از اینکه تحویل سال در کنار نیست حسرت میخورد. ولی خب حسابی امام رضا علیه السلام⚘ بود ، به قول خودش زندگیشو سپرده بود دست ... 🍃⚘🍃 پیش که میرفت میگفت روضه بذار؛ میگفت رو مزارش نوشته: ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان 🍃⚘🍃 شبیه او زیست شبیه او نفس کشید شبیه او در حلب سوریه پرپر زد و روز قبل از سالگرد رسول خلیلی در به شهیدش پیوست... 🍃⚘🍃 ... 😔 مثل محمدرضا دهقان امیری 🍃⚘🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
📢 🕊🌺 اسم میلاد رو گذاشته بودم آقای روزه!!!😊 📌اصلا حـــــرف نمـــــیزد، یعنی انگار روزه سکـــــوت گرفته بود ولی وقتی ازش یه چیزی سوال میکـــــردی با ارامش و لهجه ی عربی زیباش برامون توضـــــیح میداد بخصوص زمانی که فهمیدم طلبه هستش سوالات شرعی رو ازش میپرسیدم 📌سرش همیشه رو به پایین بود نگاه زمین میکرد معصومیت خاصی داشت : خداوند، سه چیز را مى دارد: کـــــم حرفی، کـم خوابى و کـــــم خورى؛ و سه چیز را خداوند مى دارد: پُرحـــــرفی، پُرخـــــوابى و پُرخـــــورى ۷۴ ۹۴ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
▪️طلبه شهید مدافع حرم اسم میلاد رو گذاشته بودم آقای روزه!!! اصلا حـــــرف نمـــــیزد، یعنی انگار روزه سکـــــوت گرفته بود ولی وقتی ازش یه چیزی سوال میکـــــردی با ارامش و لهجه ی عربی زیباش برامون توضـــــیح میداد بخصوص زمانی که فهمیدم طلبه هستش سوالات شرعی رو ازش میپرسیدم سرش همیشه رو به پایین بود نگاه زمین میکرد معصومیت خاصی داشت : خداوند، سه چیز را مى دارد: کـــــم حرفی، کـم خوابى و کـــــم خورى؛ و سه چیز را خداوند مى دارد: پُرحـــــرفی، پُرخـــــوابى و پُرخـــــورى ۷۴ ۹۴ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان ❣❣❣❣❣
❤️خدا می‌داند ای آل محمّد که‌ من‌ تنها شما را دوست‌ دارم ❤️چو ممزوج‌است باعطرحسینی نسیم نینوا را دوست دارم ❤️خدایا روز محشر باش شاهد حسین‌و کربلا را دارم 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi