#زندگی_به_سبک_شهدا:
...
یک #مهدی_باکری که در جواب اصرار های خواهرش برای دیدن همسرآینده بگوید: مهم #ایمان است نه #ظاهر_دختر.. .
و وقتی خواهرش به شوخی بهش گفت که اصلا شاید دختره کچل باشه بخنده و بگه خب اون کچلو رو هم باید یکی بگیره دیگه☺😊
...
نشربه مناسب سالروز ازدواج #شهید_مهدی_باکری #ازدواج_آسان #به_سبک_شهدا #الله_بندسی #مردبیادعا #محبوبدلها #سادگی_تکراری_نمیشه #شهادت_اتفاقی_نیست
@shahidbakeri31
#کلام_شهید:
..
ای عزیزان بدانید...
#ماندمان در گرو #رفتنمان است!
#تصویر مربوط میشه به اولین اعزام به جنوب منطقه سوسنگرد هویزه ؛ کنارآقا مهدی از شهدای شهر نقده شهید مسافری هستند.
#شهید_مهدی_باکری #الله_بندسی #بیادعا #اللهم_عجل_لوليك_الفرج
#آقامهدی شما رفتین وچه خوب نامت ویادت برای همیشه ماندگار ماند...
@shahidbakeri31
#شهین_و_شمشیر:
زمانی که در سپاه ارومیه بود، در اکثر فعالیت ها شرکت می کرد، حتی #نگهبانی هم می داد. نصف شب بلند می شد، می آمد و می گفت: «چرا منو بیدار نکردین؟» می گفتیم: «برای چی؟ می گفت: «برای نگهبانی...نمی خواین ما هم از این ثواب بهره ای ببریم؟ می گفتیم: «مگه ما مردیم که شما بیای نگهبانی بدی؟ می گفت: «این حرفا نیست. ما باید #همهمون با هم امنیت این جا رو حفظ کنیم...
در جایی که نگهبانی می دادیم، دو دسته نیرو بودند. یک دسته نیروهای ژاندارمری، یک دسته هم نیروهای سپاه. آن شب #آقا_مهدی به من گفت: «برو بپرس اسم شب امشب چیه؟» رفتم و پرسیدم. آنها پس از کمی تعارف گفتند: «اسم شب امشب، سوسنه!!! رفتم به آقا مهدی گفتم: «اسم شب، سوسنه...خندید ☺️و گفت: «سوسن دیگه چه صیغه ایه؟ اینا هنوز هیچی نشده یاد زن هاشون افتادن! و اسم اونارو روی شب ها گذاشتن...
شب بعد، خود آقا مهدی رفت پیش آنها و گفت: «خُب، اسم شب امشب چیه؟» گفتند: «خودتون می ذاشتین دیگه، یه شهنازی، شهینی، مهینی، یه چیزی می ذاشتین دیگه.» آقا مهدی گفت: «شهناز و شهین و مهین یعنی چی؟ اسم شب رو بذارین شمشیر، تا یاد شمشیر بیفتیم، نه این که با اسم شب، یاد شهناز کوره بیفتیم.»
...
#صمد_عباسی
#منبع: نمی توانست زنده بماند/خاطراتی از شهید مهدی باکری ص۱۷
#شهید_مهدی_باکری #الله_بندسی #مخلص
@shahidbakeri31
#چی_میگید_بهم_مگه⁉️
🍃خانه مان کوچک بود؛ گاهی صدايمان میرفت طبقه پايين. يک روز همسايه پايينی به من گفت: به خدا اين قدر دلم میخواد يه روز که آقا مهدی مياد خونه لاي در خونهتون باز باشه، من ببينم شما زن و شوهر به هم ديگه چی میگيد، که اين قدر میخنديد؟
❣عاشقانه های شهدا
📚يادگاران ، كتاب مهدی باكری
#شهیدمهدیباکری #الله_بندسی #زندگی_به_سبک_شهدا
@shahidbakeri31
وصف حال #آقامهدیباکری بعد از #شهادت #آقاحمیدباکری (زحمت درست کردن این تصاویر با خادم الشهدای #صفحه_خط_شهیدان بوده اجرشون باشهیدان باکری🌷
#گزیده خلاصه شده از کتاب #خداحافظ_سردار
.
. #بخاطر روابط نزدیکی که بچههای اطلاعات با فرمانده لشکر داشتیم بعد از شهادت #حمید در عملیات خیبر تصمیم گرفتیم در حضور #آقامهدی از بکار بردن اسم حمید خودداری کنیم.
و برای صدا کردن دوستانی که اسمشان حمید است از #برادر و #اخوی و..استفاده کنیم...
آن روز یکی از تیم های واحد برای ماموریتی حساس جلو رفته بود و هنوز برنگشته بود.#حمیدقلعهای و حمیداللهیاری هم جز این تیم بود
هروقت تیم های شناسایی دیرمیکردجلوترازهمه آقامهدی میرفت پدبالای سنگر میایستاد و منتظر میشد
ازدورکه نگاه میکردی لبهایش تکان میخوردونزدیک میشدی میتوانستی ذکری زیرلبش را بشنوی:لاحولولاقوةالابالله
آفتاب در دور دست #هور در حال غروب بود که بلم های گمشده از دور پیدا شدند من به محض دیدن آنها از شادی فریاد زدم حمید..حمید..و بطرفشان دویدم..
هنوز حال و هوای استقبال بچه ها فروکش نکرده بود متوجه آقامهدی شدم
بدور دست جزیره مجنون که جنازه حمید جامانده بود خیره بود
توجه همه به #آقامهدی بود بعضیا به عصبانیت به من نگاه میکردند... دوباره #یادحمید در ذهنش جان گرفته بود.نگاه منتظری که به فراسوی افق خیره مانده بود #جنازه برادر به خاک افتاده بودوبرادری که میتوانست دستوربدهد تاجنازه بعقب منتقل کنند تنها گفته بود: #اول جنازه بچه هابعدحمید
این من بودم که عهددسته جمعی راشکسته وموجب ملال خاطرآقامهدی شده بودم.تصمیم گرفتم پیش آقامهدی بروم و معذرت خواهی کنم:
اقامهدی میدانید،یعنی ما عشق شمارابه حمیدآقا میدانیم.ماراضی نمیشدیم.که شماناراحت بشید.
#تبسم لطیفی چهره اش را روشن کرد .دست بر شانه من نهاد و گفت:
#الله_بندسی!مدتی است متوجه شده ام که شما رعایت حال مرا میکنید.ولی شماها برای من مانند #حمید هستید و بوی او را میدهید.
ادامه سخنان آقامهدی : « #حمید سربازی بیش ،برای #اسلام و #امام نبود. دعا کنید همه ما پیرو راهی باشیم که #حمید بخاطر آن و حفظ ارزشهای آن، شهید شده است»
#شادی روحشان صلوات🌹
#آقامهدی
#آقاحمید
#باکری
#جاویدالاثر
#ایرهروانکویشهادتسفربخیر ♡التماس دعا سرداران بی نشان♡
@shahidbakeri31
#شهید سردار مهدی باکری
#تولد: 30 #فروردین 1333 / میاندوآب_آذربایجان غربی
#مسئولیت: فرمانده لشکر 31 عاشورا
#شهادت: 25 #اسفند 1363/ روستای حریبه_عراق؛ اصابت تیر مستقیم
#خدایامراپاکیزهبپذیر
#الله_بندسی
#جاویدالاثر
#آقا_مهندس
#آقای_شهردار
#فرمانده
#لشکر۳۱عاشورا
#سردار_عشق
#جزیره_مجنون_دجله_اروند
@shahidbakeri31
#چی_میگید_بهم_مگه⁉️
🍃خانه مان کوچک بود؛ گاهی صدايمان میرفت طبقه پايين. يک روز همسايه پايينی به من گفت: به خدا اين قدر دلم میخواد يه روز که آقا مهدی مياد خونه لاي در خونهتون باز باشه، من ببينم شما زن و شوهر به هم ديگه چی میگيد، که اين قدر میخنديد؟😊
❣عاشقانه های شهدا
📚يادگاران ، كتاب مهدی باكری
#شهیدمهدیباکری #الله_بندسی #زندگی_به_سبک_شهدا
@shahidbakeri31
#کلام_شهید:
ای عزیزان بدانید!
ماندمان در گرو رفتنمان است!
(تصویر مربوط میشه به اولین اعزام به جنوب منطقه سوسنگرد هویزه، کنار آقا مهدی از شهدای شهر نقده شهید مسافری هستند.)
🌷شهید مهدی باکری
#الله_بندسی
#جاویدالاثر
#بیادعا
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
#آقامهدی شما رفتین وچه خوب نامت ویادت برای همیشه ماندگار ماند...
⚘هدیه به #شهیدان صلوات
@shahidbakeri31
#دل_شهدایی
#خاطره:
#حتی_حاضر_نشد_خربزه_بخورد...
دست برد یک قاچ خربزه بردارد، اما دستش را کشید ؛ انگار یاد چیزی افتاده بود.
گفتم «واسه ی شما قاچ کردهام بفرمایید. ! نخورد!
هرچه اصرار کردم ، نخورد... قسمش دادم که این ها را با پول خودم خریده ام و الان فقط برای شما قاچ کرده ام.
باز قبول نکرد. گفت « بچه ها توی خط از این چیزا ندارند...
🍀شهید_مهدی_باکری #الله_بندسی #شهید_دوست_داشتنی_من #شهادت_اتفاقی_نیست #سردار_دلها ❤محبوب_بسیجیها #صلوات
@shahidbakeri31
امام حسن مجتبی (علیه السلام):
کسی که #قرآن بخواند، دیر یا زود دعایی مستجاب دارد.
🍂 بحارالانوار، ج۹۲، ص۲۰۴، ح۳۱
❣️شهیدمهدیباکری در حال قرائت قرآن کریم، خوشابحال شهدا چه زود دعاهاشون مستجاب شد.
#الله_بندسی
#شهید مهدی باکری 🌹
#التماس_دعا_آقامهدی
#رفیق
@shahidbakeri31