🌹🍃🌸🍃.........
در هنگام ورود دربانان از او پرسیدند کیستی؟ او گفت پیرمردی از اهل نجد هستم و دیدم که شما بینیاز از من و آراء من نیستید، لذا آمدم تا شما را راهنمایی کنم.
و چنین بود که شیطان اجازه دخول گرفت. مجلس در دارالندوه شروع شد.
ابوجهل گفت ای قریش! ما قبیلهای هستیم که در بین قبایل عرب از همه بالاتریم و در حرم خداوند یعنی در مکه ساکنیم و محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به خاطر صدق و صلاحش امین نامیدهایم، ولی اکنون او کار را به جایی رسانده که با بیشرمی خدایان ما را انکار و جوانان ما را از پرستش بتها نهی میکند.
بین ما تفرقه انداخته و گذشتگان ما را جهنمی میداند.
لذا ما باید کاری کنیم و یک فرد را بفرستیم تا محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به قتل برساند.
اعورثقیف ( شیطان) در جواب ابوجهل گفت این نقشه به درد نمیخورد زیرا شما میدانید که هر کس که محمد را به قتل برساند کشته میشود.
کدام یک از شما حاضرید که در این راه کشته شوید؟
بنی هاشم اجازه نخواهند داد که قاتل محمد لحظهای روی زمین زنده بماند و قبیله قاتل با قبیله بنی هاشم به جنگ خواهد پرداخت و در جنگ از بین میروند.
بنابراین نظر ابوجهل با سخنان شیطان رد شد.
یکی دیگر از مشرکان گفت محمد را به قتل نمیرسانیم، بلکه او را میدزدیم و در جایی حبس میکنیم.
شیطان در رد این نظر گفت این نقشه از نقشه قبلی هم بدتر است، چرا که بنی هاشم هر طور که شده قبایل دیگر عرب را به یاری خود میرسانند و محمد را از دست شما نجات خواهند داد.
شخص دیگری گفت او را از مکه به بیرون میبریم. شیطان در رد این نظر هم گفت این نقشه از دو نقشه قبلی هم بدتر است، زیرا شما با کسی طرف هستید که زیبا و خوش چهره و خوش بیان و فصیح است و شما او را به هر کجا که بفرستید با زبانش آنان را جادو خواهد کرد و به جنگ شما خواهد فرستاد.
مشرکان هنگامی که تمام نظرهایشان توسط این پیرمرد که همان شیطان بود رد شد، گفتند ای پیرمرد نظر همه سران قریش را ضایع و تباه کردی، حالا خودت چه پیشنهاد و نظری داری؟
شیطان گفت از هر طایفه و قبیلهای یک نفر و حتی از خود قبیله بنی هاشم نیز یک نفر، شمشیر به محمد بزنند تا به این ترتیب تمامی قبایل قریش و حتی بنی هاشم در خون محمد شریک شوند و اگر بنی هاشم بخواهند از آنها انتقام بگیرند نتوانند، چرا که نمیدانند با چه کسی باید بجنگند و چه کسی را باید به خاطر قتل محمد صلی الله علیه و آله و سلم به قتل برسانند.
اگر از شما دیه خواستند شما ۳ دیه به آنها بدهید.
مشرکان با شنیدن چنین حیله شگفتی بسیار خوشحال شدند و فریاد زدند ما ۱۰ دیه به آنها میدهیم.
#نصیحتهای_شیطان ۱۳
@shahidesarboland_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحنه ای تماشایی بابارش باران در هرمزگان 😍
جادۀ رودان - منوجان
کوههای هرمزگان⛰
🇮🇷خــــ🦋ــوشخبـر
@shahidesarboland_313
🔵 بهرهبرداری از سه شرکت
👌 با اشتغالزایی برای ۲۰۰ نفر
۳ شرکت صنعتی تولیدکننده کالاهای الکترونیکی، محصولات آرایشی و بهداشتی و یک شرکت تولید انواع رنگ و پوشش ساختمانی در مجموع با ۲۰۰ نفر اشتغالزایی با حضور جمعی از مسئولان استان گیلان افتتاح شد.
بیشتر بخوانید
۱۴۰۲/۱۱/۱۴
🇮🇷خــــ🦋ــوشخبـر
@shahidesarboland_313
✍مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسّلام فرمودند:
سرآغاز اخلاص، نااميدى از چيزى است كه در دست مردم است.
📚 غررالحکم، جلد ۲،صفحهی ۳۲۹٠
@shahidesarboland_313
جلسه یازدهم- 1400.11.17-از سلسله جلسات سخنرانی حجه الاسلام حامد نیازی با موضوع فرقه ها در میان ما.mp3
15.17M
جلسه 1⃣1⃣
جلسه یازدهم ازسلسله جلسات سخنرانی حجه الاسلام حامد نیازی با موضوع _فرقه ها در میان ما
#شیعه_شناسی
#فرقه_ها
@shahidesarboland_313
🌹🍃🌸🍃.........
#همسر
قرار شد بریم پیش محسن حیدری، یکی از پنج شهید لشکر بود.
تخته گاز افتاد تو جاده خمینی شهر.
یک ساعت گشتیم تا گلزار شهدا را پیدا کردیم. از بدشانسی بسته بود. از پشت میلهها سلام داد و رخصت گرفت.
به محض رسیدن به خانه با کاغذ و خودکار رفت داخل اتاق. از اینکه گفت میخواهم تنها باشم، فهمیدم رفت پی نوشتن وصیت نامه.
میوه و بستنی آماده کردم، نمیخواستم مزاحم خلوتش شوم. چشم دوختم به در اتاق تا بیاید بیرون.
بعد از خوردن بستنی زود رفت خوابید.
میترسید صبح خواب بماند. به مامانم سپرده بود زنگ بزند. ساعتو کوک کرد، گوشیاش را هم تنظیم کرد و به من هم سفارش کرد بیدارش کنم.
طاقتم طاق شد زدم به سیم آخر کوک ساعت را برداشتم، موبایلش را از تنظیم زنگ خارج کردم، باتری تمام ساعتهای خانه را درآوردم. میخواستم جا بماند.
حدود ساعت ۳ خوابم برد، به این امید که وقتی بیدار شدم کار از کار گذشته باشد.
موقع نماز صبح از خواب پرید، نقشههایم نقش بر آب شد.
او خوشحال بود و من ناراحت.
لباسهایش را اتو زدم پوشید و رفتیم خانه مامانم.
مامانم ناراحت بود، پدرم توی خودش بود، همه دمغ بودیم ولی محسن برعکس همه شاد و شنگول. توی این حال شلم شوربای ما جوک میگفت!
میخواستم لهش کنم.
زود ازش خداحافظی کردم و رفتم توی اتاقم. من ماندم و تنهایی محسن.
مثل افسردهها گوشهای دراز کشیدم، فقط به عکسش که روی صفحه گوشیم بود نگاه میکردم، تا صفحه خاموش میشد دوباره روشن میکردم.
پیامک دادنها شروع شد، مدام صدای دینگ دینگ موبایل توی گوشم میپیچید.
هنوز نرسیده بود لشکر نوشت دلم برایت تنگ شده.
نوشتم تو که داری میری چرا با دل من بازی میکنی؟ این رو من باید بگم نه تو.
گفت دعا کن عاقبت بخیر بشم
گفتم محسن تو رو خدا برگرد، فقط برگرد، من به درک، بچه گناه داره.
گفت هرچی خیره. ان شاءالله برمیگردم. گفتم قول بده
گفت قول میدم.ـ
تو دلم گفتم راست میگی برمیگردی ولی نمیگی چطور.
#شهید_حججی
@shahidesarboland_313
02.Baqara.032.mp3
1.99M
🌹🍃🌸🍃...
تفسیر سوره بقره ۳۱ ...
#استاد_قرائتی
@shahidesarboland_313
19.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفت مگه ما چه فرقی با دختر #علی_دایی داریم؟
😍اما در نهایت وقتی امر به معروفش کردیم به عشق امام حسین روسریشو سرش کرد...
@shahidesarboland_313
11.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀💥🥀💥.....
چهار خلیفه در دوران امامت موسی بن جعفر علیه السلام خلافت میکردند که هر کدام برای حضرت زحمتی داشتند.
آیا موسی بن جعفر علیه السلام بی سر و صدا در مدینه زندگی میکردند و ماموران حکومتی آمدند حضرت را کشیدند و بردند در بصره زندانی کردند و بعد مسموم کرده و به شهادت رساندند؟
پاسخ این سوال را از زبان رهبر معظم انقلاب بشنوید.
@shahidesarboland_313
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️#جعبه_سیاه ۱٠
روایت های تاریخی از خاندان پهلوی بر اساس🖋یادداشت های عَلَم ، وزیر دربار محمدرضا پهلوی
✅ پاسخی بر دروغ های نوستالژیک #پهلوی پرستان
.... ناچارم از لحاظ وظیفه غلامی و خدمتگزاری به عرض برسونم که مردم فوق العاده ناراحت هستند، اون هم سر زمستون و سر ماه رمضان، همه چیز غفلتاً گران شده .....
هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد و دارایی شرح عجیبی از عدم هماهنگی دستگاههای دولت و برنامههای اقتصادی و به هم ریختگی کارها و خریدهای عجیب و غریب بدون مطالعه میداد. ....
نویسنده : سید محمد حسین راجی
لطفا به ما بپیوندید 🌺
کپی حرام
دریافت صوت سایر قسمت ها از طریق آیدی زیر👇
@shahidesarboland_313