#گذرے_بر_سیره_شهید
آقا ابوالفضل نماز هاشو همیشه اول وقت میخوند ؛ هر وقت که مسافرت میرفتیم هر جا موقع نماز بود ماشینو کنار میزد نمازش رو میخوند همیشه تاکید بر نماز اول وقت داشت .
اصلا اهل غیبت نبود اگه در جمعی بود که غیبت پیش میومد بحث رو عوض
می کرد .
از مهربونی هر چی بگم کم گفتم فقط اینو بگم که بی توقع کمک میکرد و کمکش رو هیچ جا فاش نمیکرد و هیچ وقت در مورد موضوعی قطعی صحبت نمی کرد ودر جواب سوالات دیگران در مورد موضوعی جواب ان شاءالله و اگر خدا بخواد میداد . این اواخر بر نماز شب مداومت داشت خودم دیدم در قنوت نمازش دعا را با گریه میگفت تا ازش سوال نمی شد حرفی نمی زد .
در مورد کارش میگفت هر چی کمتر بدونی برات بهتره ؛ خدایی هیچ وقت از کارش سوء استفاده نکرد .
چند روز قبل از ماموریتش براش کلیپی از شهدای مدافع حرم گذاشتم دیدم حال عجیبی شد اشک تو چشماش جمع شد و از اتاق خواب رفت تو حال شروع کرد گریه کردن تا حالا این حالش و ندیده بودم مطمئنم از شهدا شهادتش رو همون روز گرفت .
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🌷
راوی : #همسرشهید
@Shahidhojatrahimi
رهبر معظم انقلاب:
هدفتان #شهادت نباشد، هدفتان انجام تکلیف فوری و فوتی باشد. البته #آرزوی شهادت خوب است اما هدف کار را شهادت قرار ندهید.
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
شهید مدافع حرم #روح_الله_قربانی:
من برای #شهادت به اینجا(سوریه) نیامدهام. من وظیفه ام که #جهاد در راه خداست را به نحو احسن انجام میدهم و نتیجه را به خدا واگذار میکنم.
یادش گرامی با ذکر #صلوات
@Shahidhojatrahimi
#حدیث
#امام_صادق_علیه_السلام:
فرزند👶 سه حق برگردن پدرش
دارد:مادر خوبی برایش انتخاب
کند،نام نیکویی براوبگذارد،ودرتربیت او بکوشد
🍃 @shahidhojatrahimi
➣
💞 #رســــمرفاقــت
از رسول خدا پرسيد: کدامیک
از همنشینها و #رفـــــقا بهتر
هسـتند؟ فرمـــــود:
آنڪه تو را در #یــادخــــــــدا
ڪمڪ ڪند و اگر غافل شدی
به یـــادت آورد.
🍃 @shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
#خاطرات_شهدا 🌷
💠برشی از کتاب #سربلند روایت زندگی شهید محسن حججی
🍃🌹دخترم که باردار شد یکی از اتاق هایمان را دادیم دستشان. میخواستم هوایشان را داشته باشم. باصدای #اذان صبح پامیشدم. میرفتم صدایش بزنم. میدیدم #سرسجادهاش نشسته. از کی؟ نمیدانم. تا صبحانه آماده کنم هنوز مشغول #دعاخواندن بود.
🍃🌹دلم بند نبود. چند دفعه سرک کشیدم. با چشم خودم دیدم که هرروز #حدیثکساء، #دعایعهد و #زیارتعاشورا را میخواند.
🍃🌹زمستانها داخل اتاقی که بخاری نداشت سجادهاش را پهن میکرد. میترسیدم سرما بخورد. میگفتم:(( مامانجون قربونتبرم اینجا سرده!)) میگفت:(( اتفاقا اینجا خوبه.)) میخواست خوابش نبرد و #سست نشود.
🍃🌹زود شناختمش که اهل نماز و روزه #مستحبی است. از همان روز خرید عروسی. سرظهر وسط بازار غیبش زد. با سینی آبهویجبستنی پیدایش شد. گفت رفته نماز #اولوقت بخواند. هنوز باهاش راحت نبودم. به مادرش گفتم:(( چرا آقامحسن برا خودش بستنی نخریده؟)) چادرش را کشید توی صورتش و یواشکی درگوشم گفت:(( #روزه است.))
🍃🌹موقع انتخاب #حلقه هم گفت:(( من طلا دست نمیکنم؛ برای مرد حرومه.)) اولش که افتاد رو دنده لج که اصلا حلقه نمیخواهم. بعد که زهرا اصرار کرد به حلقهی #پلاتین رضا داد. همه بازار را زیر پا گذاشتیم تا سِت طلا و پلاتین پیداکنیم.
✍به روایت مادر همسر
#شهید_محسن_حججی🌷
#شهید_مدافع_حرم
@Shahidhojatrahimi
#یا_حسن_غریب_مادر
سلام غریب تر از هر غریب
سلام مزار بی چراغ
سلام آتشفشان صبر
سلام سینه شعله ور
سلام جگر سوخته
سلام پیکر تیرباران شده
سلام امام غریب من💔
هفتم صفر سالگرد شهادت امام حسن(ع)🏴🏴
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🌷| برای تحصیل در حوزه علمیه رفته بودم قم ..
یک روز که به دیدنش رفتم دیدم وضع زندگی اش خیلی ساده اس!!
با سابقه ای که از وضع مالی پدرش داشتم گفتم : محمد! شما که وضع مالی تون خوبه، پس چرا چیزی برای خودت نداری؟
مگه حرومه که آدم زندگی بهتر از این داشته باشه؟
گفت: تقوا و زهد بدون خودسازی به دست نمیاد
اولین چیزی که برای یک طلبه لازمه
قناعت و زندگی کردن مثل پایین ترین قشر جامعه اس |🌷
#شهید_محمد_شریفی
1_30440438.mp3
6.66M
درد و دل حضرت رقیه (س) با سر بریده پدر💔
🏴 حاج محمود کریمی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
🏴 💔 🏴
⚠️ ربوده شدن تعدادی از نیروهای هنگ مرزی میرجاوه
🔰 ١٤نفر از نیروهای بسیجی طرح امنیت و هنگ مرزی میرجاوه بامداد امروز بدست اعضای گروهک تروریستی ربوده شدند.
🔸بر اساس آخرین خبرها ٧ نفر از این افراد نیروهای بسیج طرح امنیت، ٥نفر نیروهای هنگ مرزی میرجاوه و ٢نفر نیروهای اطلاعات سپاه هستند که بین ساعت چهار تا پنج بامداد امروز در منطقه صفر مرزی لولکدان ربوده شده اند.
@Shahidhojatrahimi
1_30592830.mp3
1.18M
تو مدینه یه قبر بی نام و نشون
چل چراغش ستاره های کهکشون
تو شهر جدش از همه غریبتره
یادآوره غربت تلخ مادره ....😭
🏴 برادر حاج میثم مطیعی
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
🏴 💔 🏴
❀🌼•°❀🌼•°❀ 🌼•°❀🌼•°❀•°🌼
🔻مصطفے چون لاغر و ضعیف بود، هیچ وقت
من و پدرش او را مجبور به روزه گرفتن نڪردیم
و حتے سال اول، او را براے خوردن سحرے بیدار نمےڪردیم،
اما وقتے دیدم با وجود ضعف شدید، بدون سحرے روزه مےگیرد،
از آن زمان به بعد هنگام سحر او را بیدار مےڪردم
🌀 نماز خواندن و روزه گرفتن بسیار مقید بود....
حتے تابستانها ڪه سرڪار مےرفت و گچ ڪارے یا ڪار نقاشے مےڪرد،
روزههایش را مےگرفت
🏦 مصطفے در دبیرستان رشته ریاضے فیزیک مےخواند
در این دوران هم درسهایش بسیار عالے بود
برخے از هم شاگردیے هایش بعد از بیرون آمدن از مدرسه سیگارمےڪشیدند و من نگران این موضوع و پسرم بودم
ولے مصطفے مےگفت: مامان
#با_خدا_باش_و_ناراحت_من_نباش.
✅ در رشته مڪانیڪ در دانشگاه آزاد اسلامے واحد تهران غرب، قبول شد.
با وجود قبولے رشته فیزیڪ مهندسے دانشگاه به خاطر علاقه شدیدے به مڪانیڪ داشت،
این رشته را براے ادامه تحصیل انتخاب ڪرد.
بعد از قبولے هم در دانشگاه ثبت نام ڪرده بود
و براے این ڪه بتواند سوریه برود مرخصے تحصیلےگرفت.
🔨 از بچگے علاقه شدیدے به ابزار و
آچار و...
داشت و همرزمانش تعریف ڪردند ڪه در سوریه هر وسیلهاے خراب مے شد، مصطفے درست مےڪرده
تا جایی ڪه اسم نابغه ڪوچڪ روے او گذاشته بودند.
✈ عاشق شهید بابایے بود و مدام به قزوین و سر مزار شهید مے رفت و ڪتابهاے زیادے درباره این شهید خریده بود
و دوست داشت مثل او زندگے ڪند و شهید شود
به عشق او دنبال خلبانے رفت.
#مصطفے_مے_گفت_رویاے_اصلے_ام_این_است_ڪه_خلبان_شوم_و_با_هواپیماے_پر_از_مهمات_به_قلب_تل_آویو _بزنم.
✏ سرآغاز زمزمههاے سوریه رفتن از جمع بچههاے
مسجد باب الحوائج شروع شد.
هیچ گاه از ڪارهایے ڪه انجام مے داد حرفے نمے زد.
من خیلے حرف هایش را در مورد سوریه رفتن،
جدے نمےگرفتم و فڪر هم نمے ڪردم ڪه برود.
🗣 بعد از عید، علاقهاش براے رفتن را خیلے جدے
مطرح ڪرد و گفت: «مامان هر ڪارے ڪنے من مےخواهم بروم
و بعد از آن به عراق، یمن و در نهایت مےخواهم
به کرانه باخترے بروم.»
هدفش نابود ڪردن اسرائیل بود ڪه به آن غده سرطانے مے گفت.
📌 من اما راضے به رفتنش نبودم مے گفت
«مامان سعی ڪن دل بڪنے و ببخشے تا دل نکنے به معرفت نمےرسے، از دنیا و تعلقاتش بگذر.
براے هر ڪسے یڪ روز، روز عاشورا است،
یعنی روزے ڪه امام حسین نداے "هل من ناصر"
را داد و ڪسانے ڪه رفتند و با امام ماندند، شهید و رستگار شدند، ولے ڪسانے ڪه نرفتند
چه چیزے از آنها ماند، تا دنیا باقیست، لعنت مے شوند.»
#شهید_مدافع_حرم_سید_مصطفی_موسوی🌷
#یادش_با_صلوات🌷
💭 راوی : مادر شهید
@Shahidhojatrahimi
#حسین_جان💔
ارمنی بین مسیر حرمت می بینم
دل من می شکند او برود اما من...
@Shahidhojatrahimi
عاشق #زیارت_عاشورا بود
مخصوصا "بابی انت وامی" که
میرسید حال عجیبی پیدا
میکرد
برای برآورده شدن حاجتش
چهل تا زیارت عاشورا نذر کرد .
بعد از اتمام زیارت عاشورا
شربت#شهادت را نوشید
#شهیدمحمد_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاامام حسن مددی ارباب
کسی که سبز ترین جامه را به تن دارد
نگفت علّت سبزی پیکرش از چیست
و طشت داد شهادت، غریب مطلق اوست
چرا که پاره جگر تر از او در عالم نیست
@Shahidhojatrahimi
🍂سہشنبہها #سکوتم ناگهانے مےشود
🍃دلم لبریز عطر #مهربانے مےشود
🍂همیڹکہ قطره #اشکےچکید از دیده عشق
🍃هواےقلب من #جمکرانے مےشود
🌷 #سه_شنبه_هاى_جمكرانى
@Shahidhojatrahimi
از شب اول ازدواجمان براے #نماز بہ ڪمیل اقتدا ڪردم
همیشہ در سجده آخر براےمن دعا مےڪرد
بعد از نماز هم هر ڪدام تسبیحات بعد از نماز را با انگشتان دست یڪدیگر مےگفتیم☺️
آنقدر نماز خواندن هاے ڪمیل زیبا بود ڪہ دوست داشتم بنشینم وفقط تماشایش ڪنم
هربار براساس حال درونےاش سوره اے از قرآن را مےخواند
حالا ڪہ فڪر مےڪنم بیشتر از هرچیز #دلتنگ نماز خواندن هاے ڪمیل هستم.
#شهید_ڪمیل_قربانے 🌷
@Shahidhojatrahimi
هدایت شده از ❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی....
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
🍃🌹🍃🍁🍃🌹🍃🍂🍃🌹🍃
🌸مبلغ این فرهنگ باشید و برکاتش را در زندگیتان ببینید...🌸
کانال #شهیدحجت الله رحیمی
@shahidhojatrahimi
خوابشو دیدم کِه
بالایِ قبرش ایستاده بود و میگفت:
سرِ مزارمون جایِ "توسل و معنویته"
اینجا کِه میای، از دنیا و اهلش حرف نزن،ما و رفقایی کِه اینجا هستن، اذیت میشیم..
شهید سیدرضا طاهر
@Shahidhojatrahimi
خاطرات_شهدا 🌷
#راز_سه_شنبه_های_شهید_تورجی_زاده
🔰اولین روزهای سال 63 بود. نشسته بودم داخل چادر🏕 فرماندهی ، #جوان خوش سیمایی وارد شد. سلام کرد و گفت : آقای مسجدیان #نیرو نمی خواهی⁉️
گفتم : تا ببینم کی باشه😊!
🔰گفت : #محمـــد_تــورجی ، گفتم این محمد آقا کی هست❓لبخندی زد و گفت : #خودم هستم☺️.نگاهی به او کردم👀 و گفتم : چیکار بلدی؟گفت: بعضی وقت ها می خونم🎤. گفتم اشکالی نداره ، #همین_الآن بخون!
🔰همانجا نشست و کمی #مداحی کرد. سوز درونی عجیبی داشت. صدایش هم زیبا بود👌. اشعاری در مورد #حضرت_زهـــــرا(سلام الله علیها) خواند.
🔰 #علت حضورش را در این گردان سوال کردم. فهمیدم به خاطر بعضی #مسائل_سیاسی از گردان قبلی خارج شده.کمی که با او صحبت کردم👥 فهمیدم نیروی پخته و فهمیده ای است✔️.
🔰گفتم : به یک #شرط تو رو قبول می کنم . باید بی سیم چی📞 خودم باشی! قبول کرد و به #گردان ما ملحق شد.مدتی گذشت. محمد با من صحبت کرد و گفت: می خواهم #بروم بین بقیه نیروها.
🔰گفتم : باشه اما باید #مسئول دسته شوی. قبول کرد✅. این اولین باری بود که مسئولیت قبول می کرد.بچه ها خیلی دوستش داشتند💞. همیشه تعدادی از نیروها اطراف #محمـــد بودند.
🔰چند روز بعد گفتم محمـــد باید #معاون گروهان شوی.
قبول نمی کرد❌، با اسرار به من گفت: به شرطی که #سه_شنبه_ها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی!با تعجب گفتم: چطــور🤔؟
🔰با خنده گفت😅: جان آقای مسجدی #نپرس!
قبول کردم و محمد معاون گروهان شد. #مدیریت محمد خیلی خوب بود👌. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم : باید #مسئول گروهان بشی.
🔰رفت یکی از دوستان را #واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری😐!کمی فکر کرد💭 و گفت : قبول می کنم ، اما با همان #شرط قبلی!
🔰گفتم : صبــر کن ببینم. یعنی چی که تو باید شرط بذاری⁉️ اصلا بگو ببینم . بعضی هفته ها که نیستی #کجا_میری؟اصرار می کرد که نگوید. من هم #اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی.بالأخره گفت.
🔰حاجی تا زنده هستم به کسی نگو🚫، من سه شنبه ها از این جا می رم #مسجد_جمکــــران و تا عصر چهارشنبه بر می گردم.با تعجب نگاهش می کردم😧. چیزی نگفتم.
🔰 بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری #دارخــوئیــن تا #جمکـــران را می رود و بعد از خواندنن نماز📿 امام زمـــان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر می گرد.یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب🌘 برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمــد انداختم.سرش به شیشه بود. مشغول خواندن #نافله بود. قطرات اشک😭 از چشمانش جااری بود.
🔰در مسیر برگشت با او صحبت می کردم. می گفت: یکبــــار #14بار ماشین🚕 عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم #نماز را خواندم و سریع برگشتم!
✍به روایت از همرزم شهید
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
@Shahidhojatrahimi