❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸 🍁در این آشوب شهر دلتنگی💔 برای #شهادت یک عنایت است 🍁باید #شاکر باشم خدارا که هنوز دلتنگم م
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰يك جوان مومن #امروزي و با ولايتي بود. از نوجواني دغدغه اش حضور در #حزب_الله بود و بخاطر شرايط زندگي وموقعيت پدرش👤 اين موضوع را به خوبي و راه مقاومت اسلامي رو با جون ودل💖 درك كرده بود
🔰بعد از #شهادت_پدرش حضورش در حزب الله وفعاليت هاي مقاومتي به شكل جدي ورسمي👌 اغاز شد. #جهاد چهره بسيار گرمي داشت😍 وهركس چه اورا ميشناخت و چه #نميشناخت به دليل محبت و گرمايي كه در چهره اش داشت به او #علاقه شديدي پيدا ميكرد
🔰جهاد دوستان زيادي👥 داشت وحتي دوستان صميمي پدرش هم #دوستان او به حساب مي امدند و در بسياري از كارها از اون #مشورت و كمك ميگرفتند او حتي فعاليت هاي مقاومتي اش💪 را به جبهه و نبرد مختص نكرده بود❌ و در #دانشگاه هم سعي ميكرد از راه ديگه اي شيوه زندگي اسلامي و فرهنگ مقاومت را به جوانان نشان دهد.
🔰او گروهي👥👥 در دانشگاه تشكيل داد كه در ان از همه نوع قشر و #مذهبي حضور داشتند و فعاليت ميكردن به #امام_حسين علاقه💖 خاصي داشت و هميشه در محرم ها🏴 در حسينيه ها و مساجد حضور داشت و #خالصانه عزاداري و گريه ميكرد😭
🔰به #نمازش اهميت زيادي ميداد و تمام تلاش خود را ميكرد كه نمازش را #اول_وقت بخواند. نماز شبش ترك نميشد❌ و هرگاه ميخواست #نماز_شب بخواند نميزاشت كسي متوجه بشود و در اتاقش را ميبست🚪 و انگار همه ميدانستن الان كسي اجازه ورود به اتاقش راندارد🚷
🔰براي #خانواده_شهدا احترام خاصي قائل بود و هميشه پيگير وجوياي احوالات ان ها بود و تمام تلاش خود راداشت كه اگر به چيزي #احتياج داشتن و يا كاري بود در حد توانش برايشان انجام دهد✅ و با فرزندان شهدا🌷 ارتباط صميمي داشت و سعي ميكرد اگرميخواست به #سفر برود به تنهايي ان هارا هم همسفر🚌 خود ميكرد
🔰جهاد با اينكه يك #جوان_امروزي بود اما فوق العاده مومن و نجيب بود☺️ و حدو حريم خود را با هركس بخصوص #نامحرم حفظ ميكرد به طوري كه در هر فضايي حضور پيدا نميكرد🚫 يا اگر مسائلي در اينباره اتفاق ميفتاد حتما #متذكر ميشد
🔰با اينكه فرزند يكي از بزرگترين #اسطوره هاي مقاومت اسلامي بود اما از پدرش فقط #راه_ورسم و مسلمان حقيقي بودن را به ارث برده بود نه✘ شهره و #اوازه و مقام پدرش را!!!...
راوی: یکی از رزمندگان حزب الله لبنان…
#شهید_جهاد_مغنیه
@shahidhojatrahimi
كفش های شهيد #همت ؛
در اين دنيا می شود خوب پوشيد، خوب خورد، سفر رفت، خوش گذروند و تمام روز و شب رو باری به هرجهت وقت تلف کرد.
كاملا آزادی راهی كه دوست داری رو انتخاب كنی.
امّا بعيد ميدونم راه #خدمت و #جهاد با آسايش و تجملات و تن پروری و راحت طلبی تناسب داشته باشه...
امام زمان یار #جهادی میخواد👌
@Shahidhojatrahimi
📜فرازی از #وصیتنامه شهید مدافع حرم #محمود_مراداسکندری
💢به قول #شهید_بابایی جنگ شلیک گلوله نیست! انجام وظیفه است. حالا هر کس به هر طریق که از دستش بر می آید.
👈یکی جهاد میکند با سلاح. یکی جهاد میکند با پولش؛ یکی جهاد میکند با عملش! هر چیزی که از دست کسی بر بیاید؛ برای دفاع از اسلام #جهاد است.
🆔 @shahidhojatrahimi
✍🏻 پیام تسلیت امام خامنه ای
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت عزیز ایران!
سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد.
دیشب ارواح طیبهی #شهیدان، روح مطهر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند.
سالها #مجاهدت.مخلصانه و #شجاعانه در #میدانهای.مبارزه با #شیاطین و #اشرار.عالم،
و سالها #آرزوی.شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست #شقیترین.آحادبشر بر زمین ریخت.
این #شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیةاللهارواحناهفداه و به روح مطهر خود او تبریک و به ملت ایران تسلیت عرض میکنم.
او #نمونهی برجستهای از تربیتشدگان #اسلام و #مکتب.امام.خمینی بود، او همهی عمر خود را به #جهاد در راه خدا گذرانید.
شهادت پاداش تلاش بیوقفهی او در همهی این سالیان بود،
با رفتن او به حول و قوهی الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد،
ولی #انتقام.سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثهی دیشب آلودند.
شهید سلیمانی #چهرهی.بینالمللی.مقاومت است و همهی دلبستگان #مقاومت خونخواه اویند.
همهی دوستان - و نیز همهی دشمنان - بدانند
#خط.جهادومقاومت با انگیزهی #مضاعف ادامه خواهد یافت
و #پیروزی.قطعی در انتظار #مجاهدان این راه مبارک است،
فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامه #مبارزه و دست یافتن به #پیروزی.نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلختر خواهد کرد.
ملت ایران یاد و نام شهید عالیمقام سردار سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت و اینجانب سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم و به همسر گرامی و فرزندان عزیز و دیگر بستگان ایشان تبریک و تسلیت میگویم.
سیّدعلی خامنهای
۱۳دیماه ۱۳۹۸
@shahidhojatrahimi
#ڪـــــلام_شهـــــید
شهــید هادی ذوالفــقاری:
🌼از برادرانم میخواهم که غیر حرف
#آقــــا حرف کس دیگری را گوش
ندهند جهان در حال تحـــول است
دنیا دیگـــر در حال طبیعی نیست
الاندو #جهاد در پیش داریم اول
جهادنفس که واحب تر است زیرا
همه چیز لحظه ی #آخــــر معلوم
می شود که اهل جهـنم هستیم یا
بهـــشت.
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
@shahidhojatrahimi
اصلا زندگی بدون #جهاد معنا ندارد؛
کور آمدن و کور رفتن است...
جهاد یعنی ↯↯
تمام رنج و تلاشت به #دینت گره بخورد.
آی #مادران زهرایی!
دارید سرباز جهادی برای "مهدی زهرا" (س) تربیت میکنید یا نه⁉️
@shahidhojatrahimi
🌸 مسئولین ! لطفاً اینگونه باشید...
#متن_خاطره:
شاید از تنها چیزی که ترس نداشت، مرگ بود. از روز اول جنگ بند پوتین هایش را بسته بود، خودش را به خطر میانداخت تا مجروحین را به عقب بیاورد. حتی جنازه شهدا را مثل پدری دلسوز کول میکرد و میآورد عقب. همیشه میگفت: " من لیاقت ندارم که فرماندهی این بچهها باشم؛ اینها همگی نماز شب می خوانند، آن وقت من به آنها دستور میدهم؛ من از روی هر کدام از آن ها خجالت می کشم..."
📌خاطره ای از زندگی سردار شهید حاج عبدالله عربنجفی
📚منبع: پایگاه اینترنتی راسخون
#مسئول #تواضع #شهیدعربنجفی #مدیریتجهادی #خدمترسانی #جهاد
@shahidhojatrahimi
#فرازی ازوصیتنامہ📜
#شهید_محمود_مراد_اسکندری
به قول شهید بابایی، #جنگ شلیک گلوله نیست! #انجام_وظیفه است.👌
حالا هرکس به هر طریق که از دستش برمیآید.
🍃یکی جهاد میکند با سلاح.
🍃یکی جهاد میکند با پولش.
🍃یکی جهاد میکند با عِلمش!
هرچیزی که از دست کسی بربیاید برای دفاع از اسلام #جهاد است🌹
@Shahidhojatrahimi
#فرازی ازوصیتنامہ📜
#شهید_محمود_مراد_اسکندری
به قول شهید بابایی، #جنگ شلیک گلوله نیست! #انجام_وظیفه است.👌
حالا هرکس به هر طریق که از دستش برمیآید.
🍃یکی جهاد میکند با سلاح.
🍃یکی جهاد میکند با پولش.
🍃یکی جهاد میکند با عِلمش!
هرچیزی که از دست کسی بربیاید برای دفاع از اسلام #جهاد است🌹
@shahidhojatrahimi
💫🌸
آقازاده بَرای ما اینجوری تَعریف شُده،شَهید اِبن الشَهید...!
#جَهاد آقا زاده ی ِ واقعے بود:)
#تولدتت_مبارک💛
https://eitaa.com/shahidhojatrahimi
✍️#دمـــشق_شهــر_عــشــ♥️ــق
#قسمت_پانزدهم
💠 صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت و به گریههایم #شک کرده بود که با تندی حساب کشید :«چرا گریه میکنی؟ ترسیدی؟»
خشونت خوابیده در صدا و صورت این زندانبان جدید جانم را به لبم رسانده بود و حتی نگاهم از ترس میتپید که سعد مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید :«نه ابوجعده! چون من میخوام برم، نگرانه!»
💠 بدنم بهقدری میلرزید که از زیر چادر هم پیدا بود و دروغ سعد باورش شده بود که با لحنی بیروح ارشادم کرد :«شوهرت داره عازم #جهاد میشه، تو باید افتخار کنی!»
سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم و این خانه برایم بوی #مرگ میداد که به سمت سعد چرخیدم و با لبهایی که از ترس میلرزید، بیصدا التماسش کردم :«توروخدا منو با خودت ببر، من دارم سکته میکنم!»
💠 دستم سُست شده و دیگر نمیتوانستم روی زخمم را بگیرم که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد.
نفسهایش به تپش افتاده و در سکوتی ساده نگاهم میکرد، خیال کردم دلش به رحم آمده که هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم :«بذار برم، من از این خونه میترسم...» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، صدای نکره ابوجعده از پشت سرم بلند شد :«اینطوری گریه میکنی، اگه پای شوهرت برای #جهاد بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه!»
💠 نمیدانست سعد به بوی غنیمت به #ترکیه میرود و دل سعد هم سختتر از سنگ شده بود که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد :«بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟»
شیشه چشمانم از گریه پر شده و به سختی صورتش را میدیدم، با انگشتان سردم به دستش چنگ زدم تا رهایم نکند و با هقهق گریه قسم خوردم :«بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر!»
💠 روی نگاهش را پردهای از اشک پوشانده و شاید دلش ذرهای نرم شده بود که دستی #چادرم را از پشت سر کشید و من از ترس جیغ زدم. بهسرعت به سمت در چرخیدم و دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد :«از #خدا و رسولش خجالت نمیکشی انقدر بیتابی میکنی؟»
سعد دستانش را از حلقه دستانم بیرون کشید تا مرا تحویل دهد و به جای او زن دستم را گرفت و با یک تکان به داخل خانه کشید.
💠 راهرویی تاریک و بلند که در انتهایش چراغی روشن بود و هوای گرفته خانه در همان اولین قدم نفسم را خفه کرد. وحشتزده صورتم را به سمت در چرخاندم، سعد با غصه نگاهم میکرد و دیگر فرصتی برای التماس نبود که مقابل چشمانم ابوجعده در را به هم کوبید.
باورم نمیشد سعد به همین راحتی رهایم کرده و تنها در این خانه گرفتار شدم که تنم یخ زد. در حصار دستان زن پر و بال میزدم تا خودم را دوباره به در برسانم و او با قدرت مرا به داخل خانه میکشید و سرسختانه نصیحتم میکرد :«اینهمه زن شوهراشون رو فرستادن #جهاد! باید محکم باشی تا خدا نصرت خودش رو به دست ما رقم بزنه!» و من بیپروا ضجه میزدم تا رهایم کند که نهیب ابوجعده قلبم را پاره کرد :«خفه شو! کی به تو اجازه داده جلو #نامحرم صداتو بلند کنی؟»
💠 با شانههای پهنش روبرویم ایستاده و از دستان درشتش که به هم فشار میداد حس کردم میخواهد کتکم بزند که نفسم در سینه بند آمد و صدایم در گلو خفه شد.
زن دوباره دستم را کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد :«تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری میخوای #جهاد کنی؟» میان اتاق رسیده بودیم و دستم هنوز در دستش میلرزید که به سمتم چرخید و بیرحمانه تکلیفم را مشخص کرد :«تو نیومدی اینجا که گریه کنی و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن #ارتش_آزاد به داریا، ما باید ریشه #رافضیها رو تو این شهر خشک کنیم!»
💠 اصلاً نمیدید صورتم غرق اشک و #خون شده و از چشمان خیس و سکوت مظلومانهام عصبی شده بود که رو به ابوجعده اعتراض کرد :«این لالِ؟»
ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد و از چشمانش نجاست میبارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد :«#افغانیه! بلد نیس خیلی #عربی صحبت کنه!» و انگار زیبایی و تنهاییام قلقلکش میداد که به زخم پیشانیام اشاره کرد و بیمقدمه پرسید :«شوهرت همیشه کتکت میزنه؟»
💠 دندانهایم از #ترس به هم میخورد و خیال کرد از سرما لرز کردهام که به همسر جوانش دستور داد :«بسمه! یه لباس براش بیار، خیس شده!» و منتظر بود او تنهایمان بگذرد که قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید :«اگه اذیتت میکنه، میخوای #طلاق بگیری؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
══════°✦ ❃ ✦°══════
@Shahidhojatrahimi ❤️
✍️#دمـــشق_شهــر_عــشــ♥️ــق
#قسمت_شانزدهم
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!»
و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او #هوس شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!»
💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشیاش با همان زبان دست و پا شکسته #عربی به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...»
اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!»
💠 نفهمیدم چه میگوید و دلم خیالبافی کرد میخواهد #فراریام دهد که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر میبُره تا به تو برسه!»
احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینهام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر #شیعیان داریا نقشهای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!»
💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمیدونم تو چه #وهابی هستی که هیچی از #جهاد نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به #خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای رافضیها داریا رو هم مثل #کربلا و #نجف و #زینبیه به کفر بکشونن، امشب با من بیا!»
از گیجی نگاهم میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول #سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده #رافضی مهاجرت کردن اینجا!»
💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ میکرد که فاتحه جانم را خواندم و او بیخبر از حضور این رافضی همچنان میگفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن #ارتش_آزاد، رافضیها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن!»
نمیفهمیدم از من چه میخواهد و در عوض ابوجعده مرا میخواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟»
💠 از #وحشت نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا #جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!»
تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد میکرد و او نمیفهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!»
💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا #شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی #تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضیها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضیها تو حرم مراسم دارن!»
سالها بود نامی از ائمه #شیعه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام #امام_صادق (علیهالسلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت.
💠 انگار هنوز #زینب مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد که پایم برای بیحرمت کردن #حرم لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار میکردم که ناچار از اتاق خارج شدم.
چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند.
💠 با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه فرصت #فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد.
وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَهلَه میزد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد #حرم مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد.
💠 بسمه خیال میکرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد میگفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
══════°✦ ❃ ✦°══════
@shahidhojatrahimi ❤️
#پســرعلوی...
#هـشـدار ها را جدی بگیر🚫
بـرادر|🧔🏻| آرزوی #شهادتت را💛 با #نامحرم قسمت نکن❌
آری . . .
درد ودل کردن تو را امیدوار میکند🍃
✌️ اما یادت نرود این #گفتگو تو را از خاک #سوریه و #شام🌼
به سواحل آنتالیا میکشاند🏖❗️
رفته رفته آرزوی #شهادتت ب #رابــطــه_ی_پنهانی تبدیل میشود❌
اندک اندک جای عکس دوستان #شهید، عکس #نامحــرم جایگزین میشود🚫
طرز فڪرت عوض میشود😔
تا جایی ک میگویی: " #جهاد برای خودشان ما در داخل #دفاع خواهیم کرد اگر دفاعی درکار باشد:: برادرهوشیار باش👂دلـسرد شدنت را #احساس میڪنی⁉️
🚫 #فقطیادتبآشد🚫
جلو جلو عواقب #چــت📱کردنت را ب تو یاداوری کردم🌚🌪
روز #محشر نگویی که ندانسته وارد پـرتـ🔥ـگاه شدم من آنروز بـه آگاهیت #شهادت میدهم✋🏼
یادت باشد☝️
شیرینی #شهادت ڪه کمرنگ شود✨ غلظت #شهوت بالامیرود🔥🍂🔥
راستی اول ماجرا را بیاد داری👨💻‼️
اولین پی ام ات "سـلام خواهر"بود📨
از بعدی ها دیگر نـمیـگـویـم🙊
🤔فقطیڪ سوال⁉️
هنوز هم #نامحرم را خواهر... صدا مۍزنی؟
@Shahidhojatrahimi
#صدیقه_رودباری🥀✨
🌸همان روزی که #نامش را از القاب #حضرت_زهرا انتخاب کردند، به برکت صاحب نام، زندگی اش #ختم به خیر شد.
🍃راهش را انتخاب کرد به قول خودش جهیزیه اش #تفنگش بود و فارغ از دلخوشی های هم سن و سال هایش، به #شهادت فکر می کرد.
🌼فعال فرهنگی و #بسیجی به تمام معنا، گاهی معلم آیه های نور و گاهی تیمار بیماران و سالمندان، گاهی #زائر #شهدا هرچه که بود برای رضای خدا بود.
🍃عاشق 💖و پیرو رهبرش بود وقتی سرباز شاه به #امام_خمینی بی حرمتی کرد جوابش سیلی #صدیقه شجاع و با غیرت بود.در #بانه بدون خستگی #جهاد می کرد.. در جبهه پا به پای رزمنده ها می جنگید تا جایی که منافقان پیغام داده بودند "اگر دستمان به تو برسد پوستت را از کاه پر می کنیم".
🌸فرقی نمی کند #مرد باشی یا #زن ، عاشق #امام_زمان که باشی و برایش سربازی کنی ، با عزت خریدارت می شود مثل صدیقه.
🍃در جوانی #شهید شد همچون حضرت مادر.در #وصیت_نامه ی از جنس #عفت و حیا گفته بود" از جنازه ام #عکس🖼 نگیرید و به جایش #شعرها و نوشته هایم را چاپ کنید"
🌼خوش به حال #صدیقه ها، چشم هایشان برای #رضای_خدا به این دنیا باز شد و برای رضای خدا هم از این دنیا بسته شد.
🍃وای بر ما که هرروز فرصت #بندگی داریم اما #حواسمان به این زندگی روزشمار نیست و غرق در لذت های کوتاه دنیایی راه را گم کرده ایم .
🌸#خوش_به_حال_صدیقهها...💥
🕊✨به مناسبت شهادت
#شهیده_صدیقه_رودباری🌷
#شهید_شاخص
@shahidhojatrahimi
#سیره_شهید
#جــهاد جــوان بســيار باحــيايے بود .😌
در لــبنان زنــدگي بسيار ســخت اســت آن هم براي يــك جوان مذهــبے و حزب اللهے.
همــيشه وقتے مــيرفتيم بيرون ســرش پاييــن☺️ بود دائم و سريــع هم كــارش را انجام ميداد كه برويم و زياد در اين فضاها نمي ماند ،مهماني كه ميرفتيم يا در جــمعے اگر حضور داشت لبخند دائم بر لب هاش بود اما با همان چهره مهربان و خندان دينش را حفظ ميكرد..🙂
گاهي در جمع دوستانمان اگر از بچه ها حرفي ناشايست ميشنيد با همان خنده اش متذکر میشد.
جهادنا
_الشهید جِهاد مُغنیه🌱
@shahidhojatrahimi
ارزشمند ترین جهاد
جهاد با #نفس است ☝️
چون تا آن زمانی که بر #آمریکای_درون_خود چیره نشده باشیم، لایق #شهادت نخواهیم نبود!
.
.
.
وشب چه زمان مناسبی است!
تا ببینیم...
چه کرده ایم با دل #امامزمان مون♥️🍂
تا دیر نشده #به_خودمون_بیاییم! (:
#جهاد #نفس #آمریکای_درون #مبارزه #شهادت
@shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
💛﷽💛 #کتاݕ_بخونیم 🙂🌱 #نداهاےالهےدرقیامت 🌿 #گفتاراول✨ #ستمگراݩـڪجایند ! ﴿شاخص های خوبی و بدی ﴾ ی
💛﷽💛
#کتاݕ_بخونیم 🙂🌱
#نداهاےالهےدرقیامت 🌿
#ادامہ_گفتار_اول 🍃
✨♧︎︎︎ #پارت_دوم ♧︎︎︎✨
﴿ #ستم_و_ستمگر ﴾
یڪے از گࢪوھ هایے ڪھ بھ عنوان #شاخص_بدے ها صدا زدھ مےشوند ؛ستمڪاࢪان هستند. ندا مےآید⇩
🔈 #ٵَیْنَ_الظَلَمَة ~ستمڪاران ڪجایند ؟
دࢪ قࢪآن ڪریم تقریبا #سیصدبار واژھ #ظلم با مشقات آن تڪرار شدھ است.بحث بسیار گستردھ اے است.شاید ڪمتࢪ واژھ اے دࢪ زمینھ گناهان بھ اندازھ این واژھ آمدھ باشد.! گمان نمےڪنم هیچ واژھ اے این مقدار تڪرار شده باشد.!^^
دࢪ ࢪوایات هم بسیار است. واژھ هایے همچون ظلم،ظالم و مظلوم. در #بحارالانوار ڪھ یڪ مجموعھ #حدیثے نسبتا جامع است،واژھ #ظلم قریب #دوهزاروپانصد ²⁵⁰⁰ مرتبھ آمدھ است.اینها خیلے پیام دارد.!
《 #برترین_جهاد 》
در اینجا سھ³ حدیث را مطرح مےڪنیم.
حدیث اول¹ از #پیامبرگرامےاسلام است ڪھ #شیخ_صدوق آن را در ڪتاب ●■{ من لا یحضرھ الفقیھ }■● نقل ڪرده است.
💛🌱پیامبر خداﷺ بھ امیرمومنان﴿؏﴾فرمودند..🌱💛
••یاعلی أَفْضَلُ الْجِهَاد مَنْ أَصْبَحَ لَایَهُمُّ بِظُلْمِ أَحَدٍ؛¹
بالا ترین جهاد این است ڪھ انسان وقتے صبح مےڪند و وارد جامعھ مےشود،همتش این نباشد ڪھ بھ فردے ستم روا دارد.••
صبح اول وقت ڪھ از خواب بیدار مےشود.هم و غمش این باشد ڪھ نسبت بھ دیگران ظلم نداشتھ باشد و بھ حقوق احدے تجاوز نڪند.این خیلے مهم است.
#جهاد از این بالاتر نیست ڪھ انسان از صبح اول وقت،فڪر او #پاڪ باشد،نسبت بھ همہء بندگان خدا #قصدظلم نداشته باشد.
#ادامھ_دارد 🌱✨
________________
منابع⇩
¹‴من لایحضرھ الفقیھ ،ج⁴،ص³⁵³؛.مڪارم الاخلاق،ص⁴³³
~~~~~~~~~~~~~~~~
↻منابع مطالب ڪتاب #نداهاےالهےدرقیامت ↻
------------------------------------------------
#کپی_تنهاباذکرصلوات_جایزاست 🙂🎈
@shahidhojatrahimi
#حرف.حساب🎈
بعضیا فکر میکنن حجاب فقط واسه خانوماست🧕
حجاب فقط چادره...
آقایون رها و آزادن🙆♂
درحالی که هیچم این طور نیست❌
آقایون هم باید واسه چشماشون حجاب قائل بشن👀🚫
✅خانوما با چادر حجاب دارن که هرکسی نگاهشون نکنه...
✅آقایونم با پلک هاشون حجاب دارن که هرکسی رو نگاه نکنن...
درسته کار دوتاشونم سخته ولی خب جهاد همینه...
بی خود نیست که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند جهاد با نفس #جهاد.اکبر هست.
⭕️راستی یه حجاب مشترک هم هست...
اونم حجاب دِله🛡❤️🛡
اگه دل رو رهاش کنی وابسته هرچیزی میشه...
زن و مرد هم نداره❌
#حجاب.واقعی 🌱✨
@shahidhojatrahimi
تعقل🤔
امیرالمومنین ع
#تمام كارهای #نیكو #جــهاد درراه خدا
برابر
#امر_به_معروف، #نهی_از_منكر
چونان قطره ای بر دریای مواج و پهناور است🤔
#حکمت366
#حجاب_خون_بهای_شهیدان
@shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
مرحوم حاج فایز مغنیه (🔵 #پدربزرگ_جهاد ):
وقتی سه تا پسرم شهید شدن، واقعاً خوشحال بودم،
حتی وقتی عماد شهید شد برای او خوشحال بودم،
اما #جهاد (غصه او را گرفت)، کمرم را شکست🥀
@shahidhojatrahimi
شمایۍ کـه همش از رتبه کنکور
الگوهای اونور آبی تعریف میکنی،
چند سالت بود وقتی فهمیدے
شهید مهدی زینالدین رتبه چهارم کنکور
رشتهی تجربی رو کسب کرده بودن(:؟
- شهداتوهیچجبههایکمنمیزاشتن🙂!'
#تلنگرانه ッ
#شهدا
#جهاد
@shahidhojatrahimi