eitaa logo
شهید جمهور
172 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخرین دیــــــــــدار خانواده شهید مدافع حـــــــــــ🌹☘ـــــــــرم هادی باغبان . . .💔 🕊 بِأمــــــانِ ِ اللّـــــه یا شهیـــــــد اللّـــــه 😔✋ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم آب و نان را یره بندی کرده ایم.عطش همه را هلاک کرده است،همه راجز شهدا که حالادر کنار هم دراِنتهای کانال خوابیده اند؛دیگر ⚘شهدا تشنه نیستند.⚘ فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه(س)😪 آخرین برگ دفتر چه یاد داشت شهید ابراهیم هادی منبع:کتابک بچه های بهشت @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق و علاقه بسیاری به شهادت داشت . لیاقتش را هم داشت که شهید بشود .❤️ وقتی به او می گفتیم سید جان ! نکند بروی و ما را تنها بگذاری ها . می گفت : هر کسی نمی تواند برود . باید خودمان را صاف کنیم . ☝️ شهید سید امیر از همه ما ها صاف تر بود .👌 * به خاطر اینکه بچه ها در آسایش باشند با کمک بچه ها شروع کردند به کندن چاه تا به آب رسید . الان همان چاه در دل تفتیده دشت ، سیراب کننده کسانی است که می خواهند راه و هدف سید امیر تا ابد زنده بماند .😊 * شهید عزیزمان سید امیر در گرمای 50 درجه فکه علاوه بر روزه های واجب ، روزه های مستحبی نیز می گرفتند که این از توان یک فرد عادی خارج است .🌹 * عشق ایشان به کار از همه افراد تفحص بیشتر بود . خستگی برای آقا سید مفهومی نداشت . علی رغم اشتیاق شدیدش به کار ، احتیاط خودش را در کلیه کارها از دست نمی داد . در میدان مین که می رفت خیلی احتیاط می کرد . عجیب این که در میدان مین خیلی مطمئن حرکت می کرد . او فردی آشنا به کار بود . 💔 شهید جستجو گر نور سید امیر تشت زرین🌹 🕊 @sardaraneashgh
🌹شهیدی که مقام معظم رهبری مزارش را پنج مرتبه زیارت کردند. 🌹شهیدی که مزارش از شهرهای شمالی و غربی ایران تا هزاران کیلومتر دورتر، زائر دارد. 🌹شهیدی که حاجت روا می کند و معمولا کسی دست خالی از سر قبرش برنمیگردد. 🌹شهیدی که قبل از تدفین ، سوره مبارکه کوثر را تلاوت نمود. 🌹شهیدی که هنگام تدفین ، از او صدای اذان گفتن شنیده شد. 🌹شهیدی که در سجده ها و قنوت نمازش ، دعای کمیل را می خواند. 🌹شهیدی که با همان لباس خاک آلود برگشته از ماموریت به خواستگاری رفت. 🌹شهیدی که روی قالیهای خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالیها مرا از یاد محرومان غافل می کند. 🌹شهیدی که در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت. 🌹شهیدی که در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار، من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. 🌹شهیدی که عارف حوزه علمیه، او را استاد خود می دانست. 🌹 @sardaraneashgh
محمد حسین در سال ۱۳۴۰ در شهر کرمان ، در خانواده‌ای فرهنگی متولد و بزرگ شد. از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قران آشنا ‌شد و علاقه زیاد و ارتباط با نهج البلاغه نیز ریشه در همین دوران داشته است با شروع جنگ در لشکر ۴۱ ثارالله و در واحد اطلاعات و عملیات مشغول به فعالیت و بعد‌ها نیز به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. حسین در طول جنگ ، پنج مرتبه به شدت مجروح شد و در نهایت در عملیات والفجر هشت در ۲۷ بهمن ۱۳۶۴ به دلیل مصدومیت حاصل از بمب‌ های شیمیایی در بیمارستان لبافی نژاد شهر تهران به شهادت رسید... سردار 📕 سایت مشرق « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار کیست ؟؟؟ 😊 سردار از دختر ۳ ساله تا پیرمرد ۹۰ ساله جلو پاش بلند می شد 😊 🔻بسیار جالب @sardaraneashgh
شهید جمهور
🌸🌟🍃🌸❄️ ⭐️🍃🌸❄️ 🍃🌸❄️ 🌸❄️ ❄️ حدود بیست سال پیش در ایام محرم پایم ضربة شدیدی خورد؛ به طوری که قدرت حرکت نداشتم. پایم را آتل بسته بودند. ناراحت بودم که نمی توانستم در این ایام کمک کنم. نذر کرده بودم که اگر تا روز عاشورا خوب شوم، با بقیة دوستانم دیگ های مسجد را بشویم و کمکشان کنم. شب عاشورا رسیده بود و هنوز همان طور بودم. از مسجد که به خانه رفتم، حال خوشی نداشتم. زیارت را خواندم و کلی دعا کردم. نزدیکی های صبح بود که گفتم مقداری بخوابم تا صبح با دوستانم به مسجد بروم. در خواب دیدم در مسجد (المهدی(عج)، بلوار امین قم) جمعیت زیادی نشسته اند و من هم با دو عصا زیر بغل بودم. یک دستة عزاداری در حال ورود به مسجد بود. جلوی دسته، شهید «سعید آل طه» داشت نوحه می خواند. با خود گفتم: اینکه شهید شده بود! پس اینجا چه کار می کند؟ ناگهان دیدم پسرم، (شهید محمّد معماریان) هم کنارش هست. عصازنان به قسمت زنانه رفتم و در حال تماشای این ها بودم که دیدم محمد به سراغم آمده و دستش را دور گردنم انداخت. به او گفتم: مادر، چه قدر بزرگ شدی؟ آره، از وقتی که به اینجا آمدیم، کلّی بزرگ شدیم. بعد رو به من کرد و گفت: مادر! چه شده؟ مشکلی داری؟ چیزی نشده، پاهایم کمی درد می کرد، با عصا آمدم. ما چند روز پیش رفتیم کربلا. از ضریح برایت یک شال سبز آوردم. بعد دست هایش را باز کرد و از سر تا مچ پاهایم کشید، آتل و باندها را باز کرد و شال سبز را به پایم بست و گفت: از استخوانت نیست؛ کمی به خاطر عضله ات است که آن هم خوب می شود. از خواب بیدار شدم، دیدم باندها همه باز شده و شال سبزی هم به پاهایم بسته شده بود. آهسته بلند شدم و آرام آرام راه رفتم! من که کف پاهایم را نمی توانستم روی زمین بگذارم، داشتم بدون عصا راه می رفتم. پایین رفتم و شروع به کار کردم که پدر محمّد از خواب بیدار شد. وقتی من را در این حالت دید زد زیر گریه... . بعدها این جریان به گوش آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) رسید. ایشان گفتند: او را نزد من بیاورید. پیش ایشان رفتم و شال را به ایشان دادم. ایشان گفتند: به جدّم قسم، بوی حسین(ع) را می دهد. سپس به آقازاده شان گفتند: آن تربت را بیاورید، می خواهم با هم مقایسه کنم. وقتی تربت را کنار شال گذاشتند، گفتند که این تربت و شال از یک جا آمده است. فکر نکنید این یک تربت معمولی است! این تربت از زیر بدن امام حسین(ع) برداشته شده است، مال قتلگاه است، دست به دست علما گشته تا اکنون به دست ما رسیده است. شما نیم سانت از این شال را به ما بدهید، من هم به جایش به شما از این تربت می دهم. گفتم: بفرمایید آقا، تمام شال برای خودتان. ایشان گفتند: اگر قرار بود این شال به من برسد، خداوند شما را انتخاب نمی کرد. خداوند خانوادة شهدا را انتخاب کرد تا مقامشان را یادآور شود. آن شال هنوز هم پربرکت و شفابخش است. ( این ها نشان از عظمت خانواده های شهدا دارد ) (امتداد) @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوه های پسری حاجی هستند. تو دل بروهای پدر بزرگ...😊 ولی هفت ماهی هست که گرمای دستهای بابا قاسم را حس نمیکنند.😔💔 🕊 @sardaraneashgh
میگفت یه مقدار👏 هم که شده از چایی😍 روضه بخور تبرکه📿 🖤 🖤 🖤 @sardaraneashgh
امام جماعت واحد تعاون بود ، صدایش می زدند ، حاج آقا آقاخانی ، روحیه عجیبی داشت ، زیر آتش سنگین عراق ، شهدا را منتقل می کرد عقب ، توی همین رفت و آمدها بود که گلوله تانک سرش را جدا کرد . یاد صحنه شهادتش تنم را می لرزاند ، چند قدمیش بودم ، از سر بریده اش صدا بلند شد ، السلام علیک یا اباعبدالله..... 📕 خط عاشقی ، ج1 « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دست نوشته سید مرتضی آوینی ۵ روز قبل از شهادت...💔 @sardaraneashgh
مسعود جانم ماه محرم نزدیکه خدارو شکر همه اتفاقهای خوب زندگیت توی ماه محرم و صفره امسال سالروز تولد شمسی و قمری و سالگرد شهادتت.. میوه دلم شهادتت درکمو از محرم و صفر خیلی بالا برده نزدیک محرم دیگه آروم و قرار ندارم و مدام زندگیتو تا شهادت مرور می کنم... عکسای بچگی تو می بینم دلمو میذارم جای دل حضرت رباب... وقتی عکسای جوونی رو نگاه می کنم، جوان خوشتیپ، زیبارو، با اخلاق، مخلص، بی ریا، همه فن حریف، دلسوز، مهربون، دوست داشتنی و...، دلمو میذارم جای دل حضرت ام البنین و مادر شهدای کربلا مرد نیستم ولی دلمو میذارم جای دل امام حسین علیه السلام که چطور تحمل کرد تمام عزیزانش، بخاطر زنده موندن دین اسلام جلوی چشمش پرپر شدن نگاه جوونیت می کنم دلمو میذارم جای دل حضرت لیلا، چی کشید این مادر وقتی میدونست جوونش بره دیگه برنمی گرده... هر لحظه که یادت می کنم از عمق وجود میگم،: امان از دل زینب سلام الله علیها... چقدر ایمان حضرت زینب قوی بود که با دیدن این همه مصیبت محکم ایستاد و پیام عاشورارو به گوش بشریت رسوند مسعودم ای همه هست و نیست مادر، چقدر خوشحالم عزیزترینمو میوه دلمو مفت از دست ندادم چقدر خدارو شکر می کنم قلبم، هستیم، وجودم، جوان رعنام فدایی راه حق شده جوان رشیدم، فدای یک کاشی حرم حضرت زینب... مسعودم با افتخار و سرافرازی دلتنگیتو تحمل می کنم امیدم، هر لحظه به یادتم، پیش ارباب یادم کن از دعای خیرت بهره مندم کن مسعود جان تولد زمینی و آسمونی تو پیشاپیش تبریک میگم . #امان_از_دل_زینب #یا_علی_اکبر_امام_حسین_ع #عاشورا #شور_حسینی_شعور_حسینی #محرم #صفر #تولد #شهادت #عاقبت_بخیری @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏻 ای بادصبا برسون به حسـین«علیه‌السلام» سـلآم برحسـین«ع» سـلآم از راه دور سـلآم ای کربلآ سلآم ای نینوا سـلآم ای خـآمسِ آل عبا 💔 🌹صبحتون حسینی🌹 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ @sardaraneashgh
شهید جمهور
👆👆👆 💐 ﺑﻴﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﻟﻮﻃﻲ ﻫﺎي ﺑﺎ ﻣﺮاﻡ آقـا حمیـد قصه ی مـا ، جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد ، لات هـای محله هم کلی ازش حساب می بردنـد ، خلاصه بزن بهادری بود بـرای خودش ! یـه روز مادر ایـن آقـا حمید ، ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت : بـرو دیگـه پـسر ِمـن نیستـی ، خستـه شـدم از بـس جـواب ِکـاراتـودادم ...😠 همه ی همسایه هـا هـم از دستش کلافـه شـده بودنـد ... روزی از روزهـا یـک راننـده ی کـامیون کـه از قـضـا ، دوست حمید بـود جلوی پـای حمید ترمز می زنـه ، ازش می خواد بیـاد باهـاش بـره ، بهش می گه حمیـد تـو نمی خـوای آدم شی ؟؟! بیـا بـا من بریم جبهه ، حمیـد میگه اونجـا من رو راه نمیدن با این سابقه ، راننده به حمید می گه تو بیا و ناراحت نباش ...😊 راه می افتند به طرف جبهه ؛ بین راه توجه حمیـد بـه یک وانت جلب می شه ، پشت وانت , زنی نشسته بود که یک نوزاد بغلش بود ؛ حمید تـا بـه خودش می یـاد می بینه زن ، نوزاد رو از پشت وانـت پرتاب می کنه بیـرون! حمیـد ؛ غیرتش بـه جوش می یـاد . شروع می کنه به دویـدن دنبـال وانـت ، همین کـه می رسه بـه مـاشین ، می پره بـالا ؛ می پـرسه : چی کار کردی با بچه ت زن....؟؟!!! زن سرش رو می اندازه پایین و مثـل ابـر بهار گریه می کنه و به حمید می گه ، من نزدیک یـازده ماه اسیر عراقی ها بودم این بچه مال عراقی هاست ،❗️ حمیـد می افته روی زانوهـاش ، با دست می کوبـه به سرش !! هی مـدام گریه می کنـه 😭، بـا اشک و ناله به راننده ی کامیون می گه من باید بـرگردم رفسنجـان ؛ یک کـار کوچیکی دارم ... سید حمید مـا بر میگرده رفسنجـان ، اولین جـا هم میره پیش دوستـاش کـه سر کوچه بودن !! می گه بچه هـا من دارم میرم جبهه !!☝️ شماها هم بیائیـد!! می گه بچـه هـا خاک بر سر من و شماهـا ؛ پاشیم بریم ناموسمـون در خطـره...! اومد خونـه از مادر حلالیـت طلبیـد و خداحافظی کرد و رفـت ...✅ بـه جبهـه کـه رسید کفشاشـو داد به یکی ، و دیگـه تو جبهه کسی اونـو با کفش نـدیـد ، می گفت : اینجا جایی که خون شهدامـون ریخته شده ؛ حرمت داره ... و معروف شــد به (سید پا برهنه)❤️ اونقدر مونـد تـا آخـر با شهید همت دو تایی سـوار موتـور ،هدف گلوله آر پی جی قرار گرفتن و رفتن پیش سید الشهداء... (عملیات خیبر سال 62) فرمانده دلاور ِ لشگر اسلام ، مسئول ِ اطلاعات قرارگاه کربلا 💔 ﺷﺎﺩﻱ ﺭﻭﺡ شهیـدسیدحمیدمیر افضلی صلوات🌹 @sardaraneashgh
آغاز ثبت نام زیارت حضرت امام حسین (علیه السّلام) به نیابت از درخواست کنندگان برای شب اول ماه محرم الحرام لینک ثبت نام https://imamhussain.org/persian/enaba/ @sardaraneashgh