eitaa logo
شهید جمهور
171 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺در ایام جنگ معلمی داشتم که خیلی بر من وهمکلاسی ها تاثیر داشت. بسیاری از شاگردان او اهل نماز، جبهه و.. شدند.یک روز به ایشان گفتم: خداروشکر که شما معلم ما هستید. 🌺دبیر ما گفت: دعایش را به شهید بکن. او مرا به اینجا کشاند!!بعد ادامه داد. ما با اصغر وصالی رفیق بودیم. اما در مراحل سخت گزینش اول انقلاب رد شدیم. 🌺توی مراسم ختم شهید وصالی بود که ابراهیم را دیدم.از او خیلی خوشم آمد و سلام کردم. 🌺ابراهیم که تا حدودی مرا میشناخت جواب سلام را داد و پرسید:چه می کنی؟گفتم: گزینش سخت دانشگاه‌ تربیت معلم مرا رد کرده!از فردا صبح ابراهیم به دنبال کار من افتاد. 🌺قبلا مدتی با گزینش آموزش و پرورش همکاری داشت. به خاطر سخت گیری بیش از حد گزینش اول انقلاب از آنها جدا شده بود.خلاصه اینکه ما امروز،به‌برکت‌زحمات و پیگیری این شهید بزرگوارمعلم‌هستیم🌺 @sardaraneashgh
🌷با غسل شهادت🌷 💠معارفه ایشان بیست سال قبل در تهران انجام شد. در آن جلسه آخرین سخنران، سردار سلیمانی بودند که کلام خود را، با بسم الله و قرائت بند هایی از دعای ابوحزه ثمالی و مکارم اخلاق شروع کردند، در ادامه، در حال گریه و اشک گفتند: امروز داخل کوله پشتی ام را نگاه کردم خالی خالی بود، لذا غسل شهادت کردم و با توکل و امید به خدا اینجا آمدم. 🔹راوی:سردار حسنی سعدی @sardaraneashgh
همسر شهید : محمد آقا با برادرم دوست بود و با هم هیئت میرفتند . خانواده ایشون چند باری منو دیده بودن خیلی تمایل داشتند وصلتی صورت بگیره . اما چون فاصله سنی ‌من و محمد آقا زیاد بود قبول نمی‌کردم من متولد مرداد ۶۷ و محمد آقا شهریور۵۶بود . محمد آقا تو سفری که به کربلا داشت در حرم حضرت عباس (ع) متوسل به این بزرگوار شده و از ایشون همسر مؤمن و محب اهل‌بیت (ع) را میخواد . همزمان با این موضوع برادرم یک بار دیگه این موضوع رو به من گفت و خواست بیشتر فکر کنم نمیدونم چیشد که موافقت کردم که بیاد از امام حسین(ع) هم خواستم هرچی خیر و صلاحه پیش روم بذاره وقتی محمد آقا به خواستگاریم اومد تازه از کربلا برگشته بود . اول صحبت‌هامون یه روایت برام گفت: نجات و رستگاری در راستگویی است . تا این حرف رو شنیدم یه کم دلهره ای رو هم که داشتم برطرف شد ‌. گفت من خواب دیدم که خدا به من ۲دختر دوقلو می‌بخشه و همسری خوب و مهربان دارم، ولی همه این چیزها رو میگذارمو شهادت در راه خدا رو انتخاب میکنم . خواب‌های محمد آقا همیشه رؤیای صادقه بود . @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 آیٺ الله جـاودان مےفرمـودند: ↓ اگہ کسے یڪبارشهـیدشده 🍃اماکسے اگہ باهواےِ نفـس خودش بجنگه . @sardaraneashgh
📖 هیچ خانم نامحرمی را نگاه نمی‌ڪرد. همیشه می‌گفت : اگر قرار است چشمی به آقا امام‌زمان (ارواحنافداه) بیفتد ؛ نباید با نگاه به نامحرم آلوده شود . در خیابان هم ڪه بودیم همیشه ملاحظه می‌ڪرد ڪه نگاهش به نامحرم نیفتد و مراعات می‌ڪرد . شهید مدافع حرم آل‌الله... @sardaraneashgh
🔖 ‌ ✍ همیشه نمازهای شبش را با گریه می‌خواند. در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را می‌خواند. هیچ موقع ندیدم نماز شبش ترک شود. همیشه با وضو بود. به من هم می‌گفت داری دستت را می‌شوری وضو بگیر و همیشه با وضو باش. آب وضویش را خشک نمی‌کرد. در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود. حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو می‌زدند نه نمی‌گفت.🍃 ✍ گاهی اوقات نمی‌گذاشت من متوجه کمک‌هایش شوم ولی به فکر همه بود. احترام زیادی به خانواده و پدر و مادرش می‌گذاشت. پدر و مادر خودش با پدر و مادر من از لحاظ احترام گذاشتن برایش یکی بودند. شدت احترام گذاشتن به من و دخترمان به حدی بود که در جمع‌های خانوادگی می‌گفتند مسلم خیلی به زن و بچه‌اش می‌رسد. اگر مبینا گریه می‌کرد تا نیمه شب بغلش می‌کرد و راه می‌رفت تا خوابش ببرد. هیچ موقع نمی‌گفت من خسته هستم. خیلی صبور بود.🔅 🎙‌ راوے: همسر 🌷 @sardaraneashgh
🌷 🌸همیشه آروم بود و با وقار. سرش پائین بود و کار خودش را می کرد.... تو همه چی خُبره بود یادمه روزی چای ریخت که بخوریم به شوخی گفتم: چای شهادته دیگه؟؟😉 گفت: آره تازه اومده،دوبرابرشربت جواب میده😁 ☘🌺☘🌺☘🌺☘ آقا امين خيلی در كار تخريب و چک و خنثی ماهر و استاد بود. در سوريه بمب‌ها و تله‌های انفجاری زيادی را از دشمن خنثی كرد بود، حتی گاهی اين بمب‌ها را به صورت خنثی نكرده از جا می‌کند و به مقر می‌آورد، به قدری اين بمب‌های خنثی نشده زياد بود كه اگر منفجر می‌شد پايگاه نظامی تا شعاع یک كيلومتری آسيب می‌ديد. ❗️من به آقا امين می‌گفتم: اين همه بمب را می‌خواهی چيكار كنی؟! با خنده می‌گفت: نگران نباش به وقتش اين بمب‌ها را بلای جان خودشان می‌كنم و برای خودشان تله انفجاری درست می‌كنم. الحق كه فرمانده شجاع تيپ تخريبچی‌های يگان ويژه فاتحين بود. 🎙راویان: همکاران شهید @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طنزجبهه😃 جشن پتو 🤪 ✍یروز طراحی جشن پتو داشتیم برا یکی از خادما ... ازقضا اون روز یه مهمون مهم قراربود بیاد طرف بازرس بود ..🧐. آقاچشمتون روز بد نبینه؛ بچه ها آماده باش ، پتو بدست ... 😂 به محض ورود شخص ریختیم روسر اون بدبخت بینوا .. تا تونستیم زدیم ...😇🤣 درهمین حین فرمانده صدا زد برادر فلانی یه صدای ضعیفو بی جانی از زیر پتو شنیده شد🙃😆 ✍دیگه نگم بجای خادم ؛ مسئول بازرسی مقررو زدیم ...🙈 بله داداش... 🤪 اینجوریاس ... خادمی یعنی این 😃👆 @sardaraneashgh
وقتی میگفت: دعا کن بشوم. من همیشه یک جمله داشتم و هر موقع این صحبت‌ را می‌کرد به او می‌گفتم نیتت را خالص کن👌 و او همیشه در جواب به من می‌گفت «باشه! نیتم را خالص می‌کنم» ولی این دفعه یک مدل دیگر جوابم را داد و گفت: «مامان به خدا نیتم خالص شده! حتی یک ناخالصی هم در آن وجود ندارد☺️» وقتی این جمله را گفت بدون هیچ مقدمه‌ای به او گفتم که پس می‌شوی.🕊 بعد گفت: جان من😍! گفتم آره محمدرضا حتما شهید می‌شوی تا این را گفتم یک صدای قهقه خنده از آن طرف بلند شد😂😆 و بلند بلند داد می‌زد و می‌گفت مامان راضی‌ام ازت🌹. بهش گفتم حالا خودت را اینقدر لوس نکن😒. بعد محمدرضا گفت: «مامان یک چیز بگم دعایم می‌کنی دعا کن که پیکرم بدون سر برگردد» وقتی این را گفت من داد زدم سرش😤 و گفتم اصلا محمدرضا اینجوری برایت دعا نمی‌کنم شهید شوی😒. گفت: نه! پس همان دعا کن که شهید شوم. بعد بلافاصله با دخترم صحبت کرد. بعد از این تلفن آنقدر منقلب شدم که حتی با محمدرضا خداحافظی نکردم و این حرف محمدرضا من را خیلی به هم ریخت... ❤️ مادر شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان❤️ @sardaraneashgh
شهید جمهور
"بسیجی هرکجا برود جریان ساز میشود حتی دوران سربازی در پادگان شاهنشاهی!" خيلی عصبانی بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه كرده بودندش. ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحری بهش ميرساند. ولي يك هفته نشده، خبر سحری دادن‌ها به گوش سرلشكر ناجی رسيده بود. او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همه‌ی سربازها به خط شوند و بعد، يكی يك ليوان آب به خوردشان داده بود كه " سربازها را چه به روزه گرفتن ! " و ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييك‌ها را برق انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا ميكردند سرلشكر ناجی سر برسد. ناجي در درگاهِ آشپزخانه ايستاد. نگاه مشكوكی به اطراف كرد و وارد شد. ولی اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. پاي سرلشكر شكسته بود و مي‌بايست چند صباحی توی بيمارستان بماند. تا آخر ماه رمضان، بچه‌ها با خيال راحت روزه گرفتند.  ❣ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃يه روز منتظرش بودم بياد دنبالم از زمان قرارى كه با هم داشتيم گذشت نگران شدم بهش زنگ زدم گفتم: " عبدالله كجايى؟ "🤔 گفت: " نزديكم " 🍃ازش آدرس دقيق خواستم كه كجاست. گفت: " اول خيابون شما هستم. " 🍃صداى يه زن رو پشت گوشى شنيدم كه داشت دعاش مي‌كرد. گفتم: " عبدالله چيكار دارى ميكنى؟😐 " حرف رو عوض كرد. گفت: " الان ميام. "🚶‍♂ 🍃بهش اصرار كردم چيزى نگفت. از اونجايى كه خيلى دلسوز بود حدس زدم به دو نفرى كه غالباً سر خيابون تَكَدي‌گرى ميكنن داره كمك ميكنه. گفتم: " نه عبدالله لزومى نداره بهشون چيزى بدى. "🙄 🍃ولى كار از كار گذشته بود داداشمون حدود يك ميليون ونیم بهشون پول داده بود. خيلى خوش قلب بود و مزد دل گندگيش رو از خدا گرفت.❤️ 🌷 🕊 @sardaraneashgh
ارزش شهدای شما خیلی بالا است چون اینها شهیدان دفاع از حریم اهل‌بیتند؛ خیلی مهم است. امام خامنه ای" مدظله العالی" @sardaraneashgh
🌹انتشار به مناسبت سالروز شهادت 🌷آخرین نماز مسافر تاسوعا... 🍃سه نفر بودیم.... در روز جمعه94/8/1 مصادف با تاسوعای حسینی در کشور سوریه در شهر حلب روستای سابقیه موقع نماز ظهرشد پویا گفت موقع نماز شده باید نماز را اول وقت بخوانیم 🍃ما در شرایطی بودیم که هرلحظه امکان اصابت گلوله و خمپاره و شلیک تک تیراندازها زیاد بود من و دیگر همرزمم به پویا گفتیم لاقل نماز را نشسته در پشت تانک بخوانیم خطرش کمتر است... 🍃پویا گفت نه لذتش به این است که ظهرتاسوعا وسط میدان نبرد را ایستاده بخوانیم، شاید این آخرین نمازمان باشد. امام حسین(ع) هم آخرین نمازش را وسط میدان جنگ اول وقت و ایستاده خواند 🍃پویا با آن قامت رشید و عباس گونه اش در کنار تانک ایستاد و مشغول نماز خواندن شد چنان حالت عارفانه ای داشت گویی جز خدا کسی او را نمیدید... بعد از اتمام نماز عصر و عرض سلام به سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله(ع) رو به من گفت نماز باحالی بود... 🍃من و دیگر همرزمم نماز را با حالت نشسته در پشت تانک خواندیم. بعد از آن به داخل تانک خود رفتیم پویا درحالی که تسبیحی در دست داشت و مشغول ذکر بود به آرامی اشک میریخت و منتظر دستور فرمانده برای ادامه عملیات بودیم زیر لب ذکر شریف صلوات و شاید اذکاری که فقط خودش و خدا میدانست میگفت و بالاخره در ساعت 5عصر تاسوعا نزدیک به غروب بر اثر اصابت موشک کفار به درجه ی رفیع شهادت نائل گردید... همانند عباس... ✍راوی همرزم @sardaraneashgh
🍂آقا سجاد طاهرنیا میگن اهل مراقبت بود یعنی: با صدای بلند نمی خندید؛ نماز اول وقت و نافله آن را می خواند هر روز زیارت عاشورا میخواند نگاه خود را کنترل میکرد و همیشه سر به زیر بود در برابر نامحرم. هر روز قرآن می خواند خمس زندگی اش را دقیق حساب می‌کرد در برابر پدر و مادر، پاهای خود را دراز نمی کرد؛ به همه محبت میکرد؛ از غیر خدا چیزی نمی خواست؛ انفاق میکرد اهل صدقه بود؛ ساده می پوشید و کم می خورد؛ به خواندن نماز شب اهتمام داشت؛ اهل دعا بود؛ برای انجام مستحبات تلاش می‌کرد. @sardaraneashgh
‍ 🌸از زبان همسر شهید مصطفی صدرزاده، سمیه ابراهیم پور 💐بارها در جلسه خواستگاری گفت: «من همسنگر می‌خواهم.» 🌴بعد از چند سال به او گفتم ما که الان در زمان جنگ نیستیم، علت اینکه همسنگر خواست چه بود؟ او گفت: «جنگ ما، جنگ نظامی نیست. جنگ الان ما جنگ فرهنگی است. اگر همسنگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی است. تا وقتی من کار فرهنگی انجام می‌دهم، همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند.» @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎شهدای مدافع حرم 1 آبان ماه 🌷شهید مدافع حرم 🌷شهید مدافع حرم 🌷شهید مدافع حرم 🌷شهید مدافع حرم 🌷شهید مدافع حرم 🌷شهید مدافع حرم 🌷شهید مدافع حرم 🌷شهید مدافع حرم 🌷شهید مدافع حرم 🌷شهید مدافع حرم شادی ارواح طیبه شهدا @sardaraneashgh