eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.2هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
6.2هزار ویدیو
99 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره‌ای از توسل شهید به (س) در عملیات ۸ 🔺به روایت سردار رحیمی، جانشین ستاد بازسازی عتبات و همرزم شهید سلیمانی 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
◽️◽️◽️◽️💔 درس کرامت پیش او حاتم ببیند درس حیا و مادری مریم ببیند إنسیة الحوراست و قطعا محال است کُنه کمالش را بنی آدم ببیند 😭 تا پای جان پای امامش ماند حیدر سپر دارد همه عالم ببیند آن در که پیغمبر از آن بی اذن نگذشت حالا هجوم چند نامحرم ببیند 😭 با میخ و آتش داده شد اجر رسالت باید بیاید حضرت خاتم ببیند در کوچه طفلی را تصور کن که ناگه از ضرب سیلی مادرش مبهم ببیند 😭 دیگر در خواب مادر را همیشه با صورتی نیلی و قدی خم ببیند از غربت کوچه غم گودال پیداست جایی که پیکری دَرهم ببیند 😭 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
احسان-خواجه-امیری-سلام-آخر_1806_-557453181 - <unknown>.mp3
5.87M
خداحافظ ای داغِ بر دل نشسته...🖤 التماس دعا🙏 😔😔😭😭 🔺 خداحافظ رفیق 😭😭 خداحافظ سردار 😭😭 خداحافظ خوب خدا 😭😭 سلام ما رو به مادرمان س برسان 😭😭 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 در آخرین برایم نوشته بود : هرجا باشم عاشقتم . ایران باشم یا خارج ، هرجا باشم عاشقتم . می‌گفت همسر داشتن هم خوب است و هم سخت . فکر اینکه همسرت دختر (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش زندگی است . در انجام وظیفه و کارهایش عجیبی داشت . یادم هست که می‌گفت من سر کارم را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از به گردنم نماند . خیلی بود . واقعاً اگر بگویم او را ندیدم ، گزافه نیست . حتی وقتی درمعراج برای آخرین‌بار او را دیدم همان زیبا و همیشگی را روی لب داشت . خدا را شکر می‌کنم که محمد من هم شد . چون او را دوست داشت . خیلی را دوست داشت . 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
خاطرات_شهدا 🌷 🔰اولین روزهای سال 63 بود. نشسته بودم داخل چادر🏕 فرماندهی ، خوش سیمایی وارد شد. سلام کرد و گفت : آقای مسجدیان نمی خواهی⁉️ گفتم : تا ببینم کی باشه😊! 🔰گفت : ، گفتم این محمد آقا کی هست❓لبخندی زد و گفت : هستم☺️.نگاهی به او کردم👀 و گفتم : چیکار بلدی؟گفت: بعضی وقت ها می خونم🎤. گفتم اشکالی نداره ، بخون! 🔰همانجا نشست و کمی کرد. سوز درونی عجیبی داشت. صدایش هم زیبا بود👌. اشعاری در مورد (سلام الله علیها) خواند. 🔰 حضورش را در این گردان سوال کردم. فهمیدم به خاطر بعضی از گردان قبلی خارج شده.کمی که با او صحبت کردم👥 فهمیدم نیروی پخته و فهمیده ای است✔️. 🔰گفتم : به یک تو رو قبول می کنم . باید بی سیم چی📞 خودم باشی! قبول کرد و به ما ملحق شد.مدتی گذشت. محمد با من صحبت کرد و گفت: می خواهم بین بقیه نیروها. 🔰گفتم : باشه اما باید دسته شوی. قبول کرد✅. این اولین باری بود که مسئولیت قبول می کرد.بچه ها خیلی دوستش داشتند💞. همیشه تعدادی از نیروها اطراف بودند. 🔰چند روز بعد گفتم محمـــد باید گروهان شوی. قبول نمی کرد❌، با اسرار به من گفت: به شرطی که تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی!با تعجب گفتم: چطــور🤔؟ 🔰با خنده گفت😅: جان آقای مسجدی ! قبول کردم و محمد معاون گروهان شد. محمد خیلی خوب بود👌. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم : باید گروهان بشی. 🔰رفت یکی از دوستان را کرد که من این کار را نکنم. گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری😐!کمی فکر کرد💭 و گفت : قبول می کنم ، اما با همان قبلی! 🔰گفتم : صبــر کن ببینم. یعنی چی که تو باید شرط بذاری⁉️ اصلا بگو ببینم . بعضی هفته ها که نیستی ؟اصرار می کرد که نگوید. من هم می کردم که باید بگویی کجا می روی.بالأخره گفت. 🔰حاجی تا زنده هستم به کسی نگو🚫، من سه شنبه ها از این جا می رم و تا عصر چهارشنبه بر می گردم.با تعجب نگاهش می کردم😧. چیزی نگفتم. 🔰 بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری تا را می رود و بعد از خواندنن نماز📿 امام زمـــان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر می گرد.یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب🌘 برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمــد انداختم.سرش به شیشه بود. مشغول خواندن بود. قطرات اشک😭 از چشمانش جااری بود. 🔰در مسیر برگشت با او صحبت می کردم. می گفت: یکبــــار ماشین🚕 عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم را خواندم و سریع برگشتم! ✍به روایت از همرزم شهید 🌷 🌺شهادتت مبارک فرمانده. 🕊به مناسب سالروز ؛ مداح دل سوخته 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
✍به مادرت گفته بودی دوست داری بدنت پاره پاره شود 😭 و قطعه ای کوچک ازآن برگردد که مردم زیر جنازه ات خسته نشوند😭😭😭 . آه شهید جان... چه بگویم از احوال به هم ریخته ام که وزن گناه بر وزن جسمم سنگینی می کند. 😔 🍃در وصیت نامه ات، مادرت را به جان قسم داده بودی بی قراری نکند. 😔 مادر است دیگر، آرزوهای بسیاری برایت داشت. روز تشییع پیکرت ماشین ات را با گل ها آراست .یک طرف رویای محقق شده ات را تبریک گفته بود و نوشته بود علیرضا جان 😭 و طرف دیگر آرزوی به دل مانده خودش را و نوشته بود علیرضا جان عروسی ات مبارک😭. فرشته ها به پیشوازت آماده بودند و تو کفن پوش به سوی خانه ابدیت رفتی. 🍃دلم آشوب است و تو هنوز هم با لبخند همیشگی ات نگاهم می کنی.😭 بگو چه کنم؟ کجا را اشتباه رفته ام؟ راه سعادت کدام طرفی است؟😭 هنوز هم فرصت هست برای جبران یک عمر خطا؟برای شهادت؟ آقا علیرضا، دعایم کن....😭😭 🍁راستی سوغات پاییز 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱٣۶۴ 🕊محل شهادت : سوریه_نبل والزهرا 🥀مزار شهید : دزفول 🦋🦋🦋
‍ ‍ در روضه ی مادر حرف از کوچه و که می شود ، از و غلاف شمشیر ، نوکرها بی تاب می شوند و دست هایشان مشت.... در روضه ی ارباب ، وقتی روضه خوان از حمله به خیمه ها، و بی گوشواره می گوید ناله ها بیشتر می شود ... خادم الحسین هایی که در روضه بی تاب می شوند، نبض غیرتشان می زند اگر به خانمی شود.... محمد محمدی، نوکری بود که درس را از بر بود. رگ غیرتش جوشید وقتی دید به ناموس مردم بی حرمتی می شود . نتوانست مثل رهگذرها کلاه بی تفاوتی بر سر بکشد و راه خودش را برود.ایستاد و به اش عمل کرد.وظیفه ای که خیلی از ما فراموشش کرده ایم. برای از ناموس کشورش ، جانش را داد.دلم شکست وقتی فهمیدم از به او چاقو زده اند.گویی سرنوشت قسمت فرزندان است... آمر به معروف قصه ما شهید شد اما در تاریخ می درخشد وقتی اعضا بدنش به چند نفر جانِ دوباره بخشید .خوش به حال آن کس که شهید در سینه اش می تپد.قلبی که محبِّ است و با ذکر بی تاب می شود. قلم در دست میگیرم اما ذهنم سوی می رود. اویی که در راه جان داد اما حرف ها و ها دلش را بیشتر از جسمش زخم کرد. خلیلی ها و محمدی ها جان دادند تا قصه و بازار تکرار نشود .به بانویی نشود، پیش چشم مردی ناموسش..... چشم می بندم بر دنیای اطرافم.بر آن هایی که شاید با غریبه شده اند .بی خیال تمام ها و ها، به یاد چادر خاکی مادرم و به حرمت خون ، چادرم را محکم تر می گیرم . زینبی می مانم پای حسین های زمان...... ✍نویسنده: منتظر 🕊به مناسب شهادت 📅تاریخ شهادت: ۲۷ مهر ۱۳۹۹
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز اول آبان ماه 🌺به مناسبت سالروز 🍃در روضه ی مادر حرف از کوچه و که می شود ، از و غلاف شمشیر ، نوکرها بی تاب می شوند و دست هایشان مشت....😔 . 🍃در روضه ی ارباب ، وقتی روضه خوان از حمله به خیمه ها ، و بی گوشواره می گوید ناله ها بیشتر می شود ...😭 . 🍃خادم الحسین هایی که در روضه بی تاب می شوند، نبض غیرتشان می زند اگر به خانمی شود.... . 🍃محمد محمدی، نوکری بود که درس را از بر بود حاجت ها رو از طلب کنید ، مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن هر کسی با هر شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو از او گرفت ✋سلام بر همسنگران و دوستداران شهـــــداء🌹 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد 🦋🦋🦋
💚 🖤 ▫️ بی تو هر جا می روم احساس غربت می کنم راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم بی تو آرام و قراری نیست در دنیای ما دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم نامه اعمال من حال تو را بد می کند جمعه ها بدجور احساس خجالت می کند غیر تو هر کس رفیقم شد نزد چنگی به دل بعد ازین تا زنده ام با تو رفاقت می کنم روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه حال هر کس جز تو را آقا رعایت می کنم من که باری بر نمی دارم ز روی شانه ات با چه رویی بر تو اظهار ارادت می کنم تا نرفته فاطمیه آبرویم را بخر فکر کن که مادرت گفته وساطت می کنم ✨اللهم عجل لولیک الفرج ✨ 🦋🦋🦋
آب و آیینه بیارید - سید‌رضا نریمانی.mp3
16.49M
🔊 | 📝 آب و آیینه بیارید 👤 کربلا‌یی‌‌‌سیدرضا 🌸 ویژه ولادت 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ✅ 🌸 محمد ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت 🌸 همیشه روضه حضرت زهرا(س) را می خواند 🌸 قبل از شهادت گفته بود : من در عملیاتی شهید می شوم که رمزش "یا زهرا (س)" است 🌸 گفته بود : من آن زمان فرمانده گردان "یا زهرا (س)" هستم 🌸 پیکرش که برگشت ترکش به پهلو و بازوی او اصابت کرده بود. عین مادرش زهرا (س) 🌸 مدتی بعد پیکر او تشیع شد با سربند یا "زهرا (س)" 🌸 گفته بود بر روی سنگ مزارم بنویسید "یا زهرا (س)" 🌸 بعدها کتاب زندگینامه و خاطرات او نوشته شد به نام "یا زهرا (س)" ؛ مداح دل سوخته 🌷 🌷 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ✅ 🌸 محمد ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت 🌸 همیشه روضه حضرت زهرا(س) را می خواند 🌸 قبل از شهادت گفته بود : من در عملیاتی شهید می شوم که رمزش "یا زهرا (س)" است 🌸 گفته بود : من آن زمان فرمانده گردان "یا زهرا (س)" هستم 🌸 پیکرش که برگشت ترکش به پهلو و بازوی او اصابت کرده بود. عین مادرش زهرا (س) 🌸 مدتی بعد پیکر او تشیع شد با سربند یا "زهرا (س)" 🌸 گفته بود بر روی سنگ مزارم بنویسید "یا زهرا (س)" 🌸 بعدها کتاب زندگینامه و خاطرات او نوشته شد به نام "یا زهرا (س)" ؛ مداح دل سوخته 🌷 🌷 🦋🦋🦋
‌﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🙃🌱 اگر به اینـ باور بِرِسـے ڪ🍃 این 🌸 همان چادریست ڪ→ پشت دَر سوخت🔥 ولـے از سَرِ نَیُفتاد...َ😌 هرگز سرتْ نمـے شود فاطمے 🧕 🦋🦋🦋
‌﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🙃🌱 اگر به اینـ باور بِرِسـے ڪ🍃 این 🌸 همان چادریست ڪ→ پشت دَر سوخت🔥 ولـے از سَرِ نَیُفتاد...َ😌 هرگز سرتْ نمـے شود فاطمے 🧕 🦋🦋🦋
‍ ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ خبری کوتاه که آتش به جان همه انداخت ، باورش سخت بود و شاید برای بچه های که هرکدام با حاجی خاطراتی داشتند سخت تر.. قرار بود قسمت آخر مستند_مسابقه_فرمانده پخش شود که فرمانده، همه را با غافلگیر کرد. حالا بچه های فرمانده از گوشه و کنار آمده بودند تا برای بار آخر با فرمانده خود وداع کنند. خیلی هایشان نمیتوانستند حاجی را با آن هیبت نظامی در تصور کنند. غم نبودن حاج محمد روی دلشان سنگینی می‌کرد ، در و دیوار شهر پر بود از بنر هایی با حاجی و دو کلمه که داغ دل همه را تازه میکرد: ... چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ساعت ۱۹ بود که همه در فرودگاه مهرآباد به انتظار نشسته بودند ، به انتظار آمدن فرمانده. ولی برای هیچکس این استقبال خوشایند نبود. حضور حاج قاسم سلیمانی در خانه ناظری ها بود برای اعضای خانواده و حرف هایش آبی بود بر آتش قلبشان . حاج قاسم می‌گفت و اطرافیان به گوش دل می سپرند: "حاج محمد ناظری سی ساله که ، ما سر سفره بزرگ شدیم ، از سال ۵۸ که من نیروی آموزشی ایشان بودم تا به حال به یاد ندارم که تغییری کرده باشن تو این سالها همون روحیه پر کار و سخت کوشی و حفظ کردن." پنجشنبه سوم شعبان تولد پسر و روز بود که پیکرش تشییع شد و چه جمعیتی آمده بود تا او را به سمت خانه ابدی‌اش ، بدرقه کند. شاید خانواده‌اش و عوامل مسابقه فرمانده منتظر بودند تا روز پاسدار را به این پاسدار همیشه در صحنه تبریک بگویند اما خبر نداشتند باید آن روز را هم تبریک بگویند. امروز ،سه سال از آن روز گذشته و سومین سالگرد آسمانی شدن اوست. سه سال گذشته و اکنون چند ماهی ست که حاج قاسم سلیمانی هم به یاران شهیدش پیوسته است . به قول خودش سر سفره حاج محمد بزرگ شده است و کسی که سر سفره این مرد بزرگ شود بعید است راهی جز انتخاب کند ، شهادت رسم این مردان بی ادعاست... سالگرد مبارک حاج محمد... به مناسبت سالگرد شهادت 🌹تاریخ تولد :۶ خرداد ۱۳۳۴ 🌹تاریخ شهادت : ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ 🌹مزار : علی اکبر چیذر
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ اگر به اینـ باور بِرِسـے ڪ🍃 این 🌸 همان چادریست ڪ→ پشت دَر سوخت🔥 ولـے از سَرِ نَیُفتاد...َ😌 هرگز سرتْ نمـے شود 🌸 | 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ اگر به اینـ باور بِرِسـے ڪ🍃 این 🌸 همان چادریست ڪ→ پشت دَر سوخت🔥 ولـے از سَرِ نَیُفتاد...َ😌 هرگز سرتْ نمـے شود 🌸 | 🦋🦋🦋
‌💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ به مناسبت سالروز تولد شهید محمدرضا تورجی زاده💐 🍃ای شهید... در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،‌ ناله سردادی و شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد😔 🍃با سوز دلت بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. 🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه بخوان. برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در به رویمان باز شد😭 🍃از وصیت مادر به دختر و بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. 🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت😞 🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. 🍃این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند. شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن❤️ ♡تولدت مبارک فرمانده♡ 🌺به مناسب سالروز ✍️نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ 🎂🎂🎂🎂💐🌷💐🌸🌺🪷🌼🌻🌻🎂🎂🎂🎂🍬🍬🍬 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه 🥀مزار : اصفهان 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین🕊 همرزمش در می‌گفت شب عاشورا ماشین اصلاح آورد و گفت بیا موهایم را از ته بزن! با تعجب پرسیدم چرا؟! گفت؛ فردا . نباید مو داشته باشد! دائم ذکر حضرت زهرا(س) بر لبانش بود مداح نبوداما همیشه وسط هیئت روضه (س) می‌خواند. این ارادت قلبی او به مادرش حضرت زهرا(س) باعث شد همچون مادر پهلو شکسته‌اش با اصابت ترکش به ناحیه شهید شود. 🔹تاریخ ولادت: ۱۳۵۷/۰۴/۲۳ 🔸محل ولادت: رشت 🔹تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۸/۱۶ 🔸محل شهادت: حلب سوریه 🔹مزار: گلزار شهدای رشت 🎁..🌸🎉 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎈اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎈 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ اما شناسنامه فرزندان مهر گمنامی خورده است. 🍃 بدنش راوی روزهای جنگ و تیر و بوده اما روحش از سرزمین جبهه تا حرم در جست و جوی شهادت بوده است. 🍃 عاقبت اش به واسطه خواهر ارباب امضا شد. شاید اشک هایش در روضه ها واسطه شدند شاید هم سفارش دوستان شهید بهشت زهرا بود که پهلویش را تیرها شکافتند و به آرزوی دیرینه اش رسید. 🍃 آه سردار، ، روضه پهلوی شکسته حضرت مادر را برایم تداعی کرد.چه بگویم از پیکرت که طعم اسارت چشید و چشم های همسرت که همچنان است تا خبری از تو برسد. 🍃 چه خوب شد که جاماند و حالا تنها یادگار و مرهم دلتنگی های همسر توست.امان از عصر عاشورا و انگشتری که چشم را گرفت و دل و ایمانش را برد. 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳۱ شهریور ۱۳۴۲ 📅تاریخ شهادت : ۹ شهریور ۱۳۹۵ 🕊محل شهادت : حماه سوریه 🥀مزار شهید ( یادبود ) : بهشت زهرا(س) قطعه۲۹ ردیف ۱۹ شماره ۱۱ پنج شنبه که میشود. ثانیـه هایمـان 🍂سخت بوی دلتنگي میدهد 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ بودن تنها برای شهدا نیست می توانی زندہ باشی و سرباز (س) 🕊 اما شرط دارہ: باید فقط برای خدا ڪار ڪنی مثل ابراهیم هادی شدن کار دشواری نیست... Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ سلام بر مدافع حرم ڪه به (س) ارادت خاصے داشت. بر نگین انگشتر عقیقش حڪ شده بود. همان انگشتری ڪه تا لحظه در دستانش ماند. 🌹 Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ سلام بر مدافع حرم ڪه به (س) ارادت خاصے داشت. بر نگین انگشتر عقیقش حڪ شده بود. همان انگشتری ڪه تا لحظه در دستانش ماند. 🌹 Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🎥 رویای تلخ 👤کربلایی سیدرضا 📌ویژه شهادت 👌 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ مگه می شه در ایام عزاداری حضرت زهـرا بود و یادی از منـادی زمزمه‌ی یازهـرا شهید محمدرضا تورجی زاده نکرد !! ایام عاشورا تاسوعا همه می‌رفتند گردان حضرت ابوالفضـل شب عاشـورا هم ، پاتوق همه گردان امام حسین (ع) بود ... امّـا ... ایام ؛ جبهه یعنی گردان یازهــرا (س) و زمزمه های شهید تورجی زاده ... وقتی می رسیدی پای روضه اش فقط کافی بود با این شعر شروع کنه: برهم زنید یاران این بزم بی صفا را مجلس صفا ندارد بی یار با صدای گریه‌ی بچه ها صدای شهید تورجی زاده دیگه شنیده نمی شدنمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید😭😭 که شهادتتان همچون اهل بیت بودیکی‌بی سر😭😭💔 یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت😞 🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه بخوان. برایمان 😭😭 شاید دلمان لرزید از میخ در هم بگو😭😭 😔😔😭😭😭؛ مداح دل سوخته حضرت الزهرا س 😔😔😔 🌸 محمد ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت😭😭😔😔😔 التماس دعا داداش محمد ان شالله امشب بنده حقیر اعضای کانال و گروه خادمین شهدا را شفاعت کنی پیش مادرمون حضرت زهرا 😔🙏 🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ یه نوجوان۱۶ساله بود ازمحله های پایین شهر تهران چون بابا نداشت خیلی بدتربیت شده بود، خودش می گفت: گناهی نشد که من انجام ندم تا اینکه یه نوار روضه سلام الله علیها زیر و رویش کرد بلند شد اومد جبهه، یه روز به فرمانده مون گفت:من از بچگی حرم علیه السلام نرفتم، می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم یک ۴۸ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم وبرگردم ... ... اجازه گرفت و رفت مشهد دو ساعت توی حرم زیارت کرد وبرگشت جبهه ، توی وصیت نامه اش نوشته بود: در راه برگشت ازحرم امام رضا علیه السلام ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطورادامه بدهی خودم میام می برمت...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بودنیمه شباتاسحر می خوابید داخل قبر ، گریه می کرد و می گفت:یا امام رضا علیه السلام منتظر وعده ام آقا جان چشم به راهم نذار توی وصیتنامه ساعت شهادت،روز شهادت و مکان شهادتش روهم نوشته بود.شهید که شد ، دیدیم حرفاش درست بوده،دقیقا توی روز ، ساعت ومکانی شهیـد شدکه تو وصیت نامه اش نوشته بود Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‍ خبری کوتاه که آتش به جان همه انداخت ، باورش سخت بود و شاید برای بچه های که هرکدام با حاجی خاطراتی داشتند سخت تر.. قرار بود قسمت آخر مستند_مسابقه_فرمانده پخش شود که فرمانده، همه را با غافلگیر کرد. حالا بچه های فرمانده از گوشه و کنار آمده بودند تا برای بار آخر با فرمانده خود وداع کنند. خیلی هایشان نمیتوانستند حاجی را با آن هیبت نظامی در تصور کنند. غم نبودن حاج محمد روی دلشان سنگینی می‌کرد ، در و دیوار شهر پر بود از بنر هایی با حاجی و دو کلمه که داغ دل همه را تازه میکرد: ... چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ساعت ۱۹ بود که همه در فرودگاه مهرآباد به انتظار نشسته بودند ، به انتظار آمدن فرمانده. ولی برای هیچکس این استقبال خوشایند نبود. حضور حاج قاسم سلیمانی در خانه ناظری ها بود برای اعضای خانواده و حرف هایش آبی بود بر آتش قلبشان . حاج قاسم می‌گفت و اطرافیان به گوش دل می سپرند: "حاج محمد ناظری سی ساله که ، ما سر سفره بزرگ شدیم ، از سال ۵۸ که من نیروی آموزشی ایشان بودم تا به حال به یاد ندارم که تغییری کرده باشن تو این سالها همون روحیه پر کار و سخت کوشی و حفظ کردن." پنجشنبه سوم شعبان تولد پسر و روز بود که پیکرش تشییع شد و چه جمعیتی آمده بود تا او را به سمت خانه ابدی‌اش ، بدرقه کند. شاید خانواده‌اش و عوامل مسابقه فرمانده منتظر بودند تا روز پاسدار را به این پاسدار همیشه در صحنه تبریک بگویند اما خبر نداشتند باید آن روز را هم تبریک بگویند. امروز ،سه سال از آن روز گذشته و سومین سالگرد آسمانی شدن اوست. سه سال گذشته و اکنون چند ماهی ست که حاج قاسم سلیمانی هم به یاران شهیدش پیوسته است . به قول خودش سر سفره حاج محمد بزرگ شده است و کسی که سر سفره این مرد بزرگ شود بعید است راهی جز انتخاب کند ، شهادت رسم این مردان بی ادعاست... سالگرد مبارک حاج محمد... به مناسبت سالگرد شهادت 🌹تاریخ تولد :۶ خرداد ۱۳۳۴ 🌹تاریخ شهادت : ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ 🌹مزار : علی اکبر چیذر سالگردشهادت‌شهیدمحمدناظری
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین🕊 همرزمش در می‌گفت شب عاشورا ماشین اصلاح آورد و گفت بیا موهایم را از ته بزن! با تعجب پرسیدم چرا؟! گفت؛ فردا . نباید مو داشته باشد! دائم ذکر حضرت زهرا(س) بر لبانش بود مداح نبوداما همیشه وسط هیئت روضه (س) می‌خواند. این ارادت قلبی او به مادرش حضرت زهرا(س) باعث شد همچون مادر پهلو شکسته‌اش با اصابت ترکش به ناحیه شهید شود. 🔹تاریخ ولادت: ۱۳۵۷/۰۴/۲۳ 🔸محل ولادت: رشت 🔹تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۸/۱۶ 🔸محل شهادت: حلب سوریه 🔹مزار: گلزار شهدای رشت 🎁..🌸🎉 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎈اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎈 🦋🦋🦋
هر سفر زیارتی که می‌رفتم از خدا می‌خواستم حتی یک ثانیه بعد از آقا موسی نباشم. یاد زیارت که نذرش کردم افتادم. بارها در این دعا می‌خوانیم بأبي أنت و امي و .. دعای من مستجاب شده بود. جنس گریه‌هایم بعد از موسی حسابی فرق کرد. از ناحیه گردن و پهلو ترکش خورده بود و می‌شد چهره‌اش را دید. هیچ شکی نیست که مصیبت ما در برابر مصیبت آقا اباعبدالله (علیه‌السلام) هیچ است. اما وقتی صورتش را دیدم همه‌اش این جمله (علیه‌السلام) بعد از شهادت حضرت (علیه‌السلام) بر زبانم جاری می‌شد؛ بعد از تو خاک بر سر این دنیا .... اسم من را در گوشی‌اش پرتو فاطمه ذخیره کرده بود. وقتی پرسیدم چرا؟ گفت: «آخر ما شیعیان شعاعی از نور (سلام‌الله علیها) هستیم». سرگرد پاسدار مدافع حرم موسی جمشیدیان✨✨ متولد۶۲/۸/۲۸ شهادت ۹۴/۸/۱۴ سفی نجف اباد فرزند دوم خانواده دانشگاه پیام نور اصفهان زرهی هشت نجف اشرف نحوه شهادت اصابت موشک کرنت اسراییلی در سوریه به‌یادشهیدمدافع‌حرم‌موسی‌جمشیدیان ..🌿 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃 🎥 استوری 🌸ولادت با سعادت و پر برکت یگانه دخت نبی مکرم اسلام(ص) حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها و روز مادر و روز زن مبارک باد. سلام الله علیها ♥️♥️♥️♥️