#ایشان با آن #فکر #اقتصادی و #مدیریت #قویاش اگر میخواست برای #خودش #کار کند الان #میلیاردر بود، اما که #فکرهای #بزرگش را #فقط برای #کارهای خیر #صرف میکرد.
🍃🌷🍃
میگفت بیایید به #دو #هدف کلی دست پیدا کنیم، یکی اینکه تا چند سال بعد یک #گزارش #خدمت #حضرت آقا بفرستیم که در یک #گوشه کشور به اسم #اسلامشهر هیچ #فقیری سر گرسنه زمین #نمیگذارد و #خیالتان از اینجا راحت باشد.
🍃🌷🍃
و #دوم؛ #حداقل #هزار #شغل در #اسلامشهر #خود ما #ایجاد کنیم. #رسیدن به این #دو هدف به #راحتی #میسر نبود، بنابراین #ایشان هر #کاری میکرد و هر #پیشرفت یا #ترقی میکرد صرف #گسترش #کارآفرینی میشد.
🍃🌷🍃
با چنین #دیدگاهی #آقا مهدی با آن همه #مشغله و #کارهای اقتصادی و... فقط یک #آپارتمان #هشتاد و خردهای متری در همان #محلهمان مهدیه جنوبی و یک #ماشین تیبا داشت.😭
🍃🌷🍃
به روایت از #حاج محمدرضا غیاثالدین #همرزم و #دوست #شهید :
#حاج محمود در دوران #دفاع مقدس #کارهای زیادی انجام میداد و #مسئولیتهای زیادی هم داشت اما #حضور در واحد #اطلاعات #عملیات لشکر ۱۷
#علی بن ابیطالب (ع)🌷#مهمترین #مأموریت او بود.
🍃🌷🍃
از همان اوایل #دفاع مقدس تا #پایان #جنگ در مناطق #عملیاتی حضور داشت، همچنین بلافاصله بعد از #جنگ #پایه گذار حرکتی شد که امروز به #راهیان نور معروف است.
🍃🌷🍃
در همان زمان به صورت #خودجوش #کاروانهایی را به سمت #مناطق #جنگی هدایت میکرد که بعد از #دو الی #سه سال مقوله #راهیان نور در #سراسر #کشور #مطرح شد لذا در #راه اندازی این #کاروان #نقش محوری داشت.
🍃🌷🍃
#راهیان نور برای #دانشجویان را #راه اندازی کردند، همیشه یک #پشتیبان در #مجموعه #راهیان نور بود و هر مشکلی پیش میآمد ایشان آن را #برطرف میکرد.
🍃🌷🍃
در یکی از #سفرهایی که در #طلاییه به عنوان #راهیان نور داشت با یکی از #فرماندهان #تفحص #شهدای کشور ملاقاتی میکند و از آن پس کار #تفحص #شهدا نیز در زندگی این #شهید بزرگوار جای خود را باز میکند.
🍃🌷🍃
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
وقتی قصد #رفتن کرد چمدانی از مادر امانت گرفت، بارش را از لباس، مسواک، خمیر دندان و ... سبک بست و شلواری که دیگر به پایش نشد و با #زخم ترکش به هم دوخته شد، چمدانی که گشوده نشد، نبات، آجیل محلی، عناب و انجیری که مادر در چمدان گذاشت تا #سوریه رفت و در چمدان #برگشتی #باقی ماند.😭
🍃🌷🍃
#دو برگ از دفترچه ای که #شب آخر با هم بودن #وصیت هایش را در آن نوشت، #قرض ها و #بدهی هایی که دوباره فهرست شد و چند روزی که در بیرجند بیشتر با #فامیل و#دوستانش گذراند و گفته و نگفته #حلالیت طلبید.😭
🍃🌷🍃
زمان رفتن که رسید، هواپیمای تهران که نشست وقتی #آخرین عکس ها را در فرودگاه گرفت به بهانه آشنا شدن با تیم و دوستان جدید، زود خداحافظی کرد😭 زود رفت تا #دل کندن #راحت تر باشد.😭
🍃🌷🍃
در یک ماهی که نبود هر روز تماس می گرفت و مانند همیشه از همه مسائل #خانواده و #طاها می پرسید اما نمی توانست به خوبی از وضعیت شان در #سوریه بگوید، می گفت #کارمان #سخت است #دعا کنید.
🍃🌷🍃
آن روزها کلاس رانندگی می رفتم و خودم را برای امتحان آماده می کردم، #مرتضی آخرین شب در تماس تلفنی گفت فردا پولی به حسابی واریز میکند که حتما از آن خبر می گیرد.
🍃
قسمت چهارم
#ایشان با آن #فکر #اقتصادی و #مدیریت #قویاش اگر میخواست برای #خودش #کار کند الان #میلیاردر بود، اما که #فکرهای #بزرگش را #فقط برای #کارهای خیر #صرف میکرد.
🍃🌷🍃
میگفت بیایید به #دو #هدف کلی دست پیدا کنیم، یکی اینکه تا چند سال بعد یک #گزارش #خدمت #حضرت آقا بفرستیم که در یک #گوشه کشور به اسم #اسلامشهر هیچ #فقیری سر گرسنه زمین #نمیگذارد و #خیالتان از اینجا راحت باشد.
🍃🌷🍃
و #دوم؛ #حداقل #هزار #شغل در #اسلامشهر #خود ما #ایجاد کنیم. #رسیدن به این #دو هدف به #راحتی #میسر نبود، بنابراین #ایشان هر #کاری میکرد و هر #پیشرفت یا #ترقی میکرد صرف #گسترش #کارآفرینی میشد.
🍃🌷🍃
با چنین #دیدگاهی #آقا مهدی با آن همه #مشغله و #کارهای اقتصادی و... فقط یک #آپارتمان #هشتاد و خردهای متری در همان #محلهمان مهدیه جنوبی و یک #ماشین تیبا داشت.😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت_۳
هرچه گفتم شغل من #حفاری است و #حفر چاه در هیچ جای دنیا #جرم نیست کسی به حرفم گوش نداد.
و متأسفانه بعضی از اهالی روستا هم که در آن روزها تحت تأثیر #تبلیغات سوء #ضدانقلاب قرار گرفته بودند گروهكها را به اين قبيل كارها تشويق میكردند😔
#اسارت من در #روستاهایی كه در تصرف ضدانقلاب بود و سپس در روستاهای #مرزی از جمله دوله تو و آلواتان #دو سال به درازا کشید و در مدت #دو سال #اسارت بارها تصمیم به #اعدام من گرفتند😔
ولی هر بار به دلایلی که من از آنها خبر نداشتم از اقدام خود منصرف میشدند. در آن #ماه اول #همسرم #فاطمه اسدی، بسیار #تلاش کرد تا مرا آ#زاد کند ولی موفق نشد😔
🍃🌷🍃
و یک بار هم با #تهیه مبلغ #۲۰۰ هزار تومان که در آن سالها مبلغ #قابل توجهی بود برای #آزادی من اقدام میکند ولی چون نتیجه نمیگیرد به صورت #لفظی با گروهکهای ضد انقلاب #در گیر میشود😔
🍃🌷🍃
و آنها #ناجوانمردانه #همسرم را که در آن سالها #بیست و دو سال بیشتر نداشت به #شهادت میرسانند و #پیکرش را در روستای نرگسله به خاک میسپارند.😔
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت دوم
#تنها #شهید #بهزیستی #دفاع مقدس استان مازندران، #سیف الله شیعه زاده
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۴۸/۶/۱۰ در روستای محمود آباد، استان مازندران در خانواده ای روستایی متولد شد.
در دوران کودکی مادرش را ازدست داد.
طعم بیمادری را چشید و بر حسب زمانه مورد تازیانه ناملایمات روزگار قرار گرفته و از آغوش گرم خانواده جدا شد.😔💔
🍃🌷🍃
۵ فرزند بودند،ایشان #سومین فرزند خانواده بود، ۳ برادر و ۲ خواهر بودند.
سال 1350 بدلیل ازدواج مجدد پدرش و #ناتوانی #مالیاش برای نگهداری فرزندان، ابتدا خواهرش که آن موقع چهار ساله بود، و پس از شش ماه ایشان که #دو ساله بود به بهزیستی تحویل داده شد.😔💔
🍃🌷🍃
برادر بزرگش پیش پدرشان ماند، دو برادر و خواهرش هم بدلیل سن پایینشان به سرپرستی دو خانواده درآمدند و ایشان و خواهرش تحت حمایت بهزیستی قرار گرفتند.😔💔
بدلیل سن کوچک و بیپناهیاش به خواهرش روی آورد و تمام تنهاییاش را با وابستگی به ایشان تامین میکرد.
ایشان و خواهرش ، مدت هفت سال در بهزیستی آمل زندگی کردند سپس به بهزیستی مشهد انتقال یافتند و طی این سالها یک بارهم هیچ خانواده و بستگانی به دیدن آنها نیامدند.😔💔
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت اول
#طلبه#شهید دفاع مقدس محمد جواد روزی طلب
🍃🌷🍃
در تاریخ ۲۸#مرداد 1342# در شهر شیراز درخانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
ایشان #برادر #دو #شهید هم هست.
🍃🌷🍃
#سومین #پسر خانواده بود.
دوران نوجوانی را در شیراز و در محله سیل آباد به سر برد و در دبیرستان ابوذر به تحصیل پرداخت.
🍃🌷🍃
ایشان با #پیروزی انقلاب اسلامی در #مسجد سلمان و #مسجد جوادالائمه🌷 هفت تنان به #فعالیت پرداخت و #نقش مهمی در #مبارزه با #گروهک های ضدانقلاب داشت.
🍃🌷🍃
در #ماجرای #انقلاب فرهنگی و #تسخیر #دانشکده ادبیات شیراز، ایشان #نقش آفرینی کرد، با #آغاز #جنگ تحمیلی به عنوان #نیروی #داوطلب به #جبهه آبادان رفت و تا سال 61#حضور داشت.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇