﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_مصطفی_احسانی
اگر کمی دقت کنی میتوانی رد قدم هایش را در کف خیابان ها ببینی و حتی صدای
#فریاد های اورا بشنوی! نه تنها صدای مصطفی بلکه صدای #آزادی خواهی ملت در هر کجا و هر زمانی که باشند به گوش مستکبران خواهد رسید.
فریاد میزنند «هیهات منه الذلة»و سر بلند کرده و میگویند: ما از نسل #حسینیم دلمان تاب
#ظلم را ندارد و وجودمان تشنه عدالت است. این عطش تنها با #انقلاب سیراب شده و این درخت بی ثمر زندگی تنها با حضور امام است که پربار میشود...
🍂آری مصطفی نیز همین بود. قدر نامش را دانست و در مکتب مصطفیِ امت(ص)
#جوانی اش را سپری کرد. مریوان قله ی اوج او شد و مبدا پروازش. در #بمباران هوایی ترکش ها و بمب ها به تن خسته ی او پناه اورده
و مصطفی-مجنونِ جهاد-را به گلستان #شهادت هدایت کردند🥀
تاریخ تولد : ٣۰ شهریور ۱٣٣٧
تاریخ شهادت : ۱٧ مهر ۱٣۶٢
محل شهادت : بهشت زهرا
مزار شهید : مریوان
🌟شادی ارواح مطهر شـهدا صلوات
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
🦋🦋🦋
#ظلم ۱
بابای من خدادبیامرزش شهید شد، ما بچه بودیم یادمه من نه ساله بودم و داداشم یازده ساله که بابام از جنگ برنگشت خیلی سخت بود برامون به بابامون وابسته بودیم مادرمونم از این زنای عصبی و پرخاشگر بود از همون موقع که بابام شهید شد فشارهای روانی مادرم روی ما دوتا بیشتر میشد تا اینکه براش خواستگار اومد خاله هام و مادر بزرگم بهش گفتن ازدواج نکن بچه هات پسرن و اذیت میشن بزرگ میشن به غرورشون برمیخوره، اما مامانم گوش نداد و شوهر کرد شوهرش از روز اول سرناسازگاری با ما داشت ما هم جایی و نداشتیم که بریم به جای اینکه برای مادر ما خونه بگیره اومد تو خونه بابای ما، ما هم بچه بودیم و حالیمون نبود هیچی نگفتیم دیگه هر موقع میخواستن خوش باشن مارو مینداختن تو کوچه مهم نبود ساعت هشت صبحه یک ظهره یا دوازده شب قشنگ میگفتن برید کوچه بازی
#ادامه_دارد
#کپی_حرام
#ظلم ۲
کار به جایی رسید که ما شدیم هجده ساله و مادرم دوتا دختر از شوهرش داشت اگر ما خونه نمیرفتیمم کسی سراغمون رو نمیگرفت و براش مهم نبود کجاییم ما همین طور بی محبت بزرگ شدیم تا اینکه از طریق یکی فهمیدیم که بابای ما تمام این سالها حقوق داشته و مادرمون میگدفته دقیقا پولی که بخاطرش سرزنش میشدیم و سرکوفت میشنیدیم پول بابامون بوده به مادرمون که گفتیم شروع کرد خودزنی و گریه میگفت جرا اینجوری میگید شوهرشم حمایتش میکرد ما رفتیم سرکار و عملا دیگه پولی از مادرمون ندیدیم حتی غذای خونشم ما میخریدیم شوهرش که فوت کرد اوضاع ما بدتر شد همش مادرم میگفت بچه یتیم دارم و خرجشون زیاده کم کم سنمون رفت بالا و زن گرفتیم مامانم از خداش بود که ما میریم از خونه ش ولی بعد از ازدواج ما بدتر شد میگفت
#ادامهدارد
#کپی_حرام
#ظلم ۳
باید بهم پول بدید و خرج دخترام رو نمیتونم بدم گاهی اوقات از طرف بنیاد شهید به ما یه پولی رو به عنوان هدیه یا چیزیهای دیگه میدادن مامانمم میرفت میگرفت خرج دختراش میکرد زن من سالی یه بارم لباس نمیتونست بخره اما خواهرای ناتنی من یه عالمه لباس و طلا داشتن، یه روز رفتم بنیاد شهید و گفتم که مادر من اینکارو میکنه و از این پولا چیزی به ما نمیده اونا هم یه کاری کردن که مبلغ هر کدوممون رو به عنوان چک میدادن بهمون مادرم وقتی فهمید قیامت کرد که چرا اینکارو کردید و باید اون پول رو بدید به من اما دیگه ما جوابش رو ندادیم و کار خودمون رو کردیم تا اینکه خواهرام یکی یکی ازدواج کردن توقع داشتیم که مادرمون رو تنها نذارن برای همین کاری با مادرم نداشتیم تا اینکه یه روز دیدم تماس گرفت و گفت کمک میخوام، دلمنمیخواست برم پیشش اما دلم براش سوخت گفتم زن تنهاست و رفتم سراغش...
❌کپی حرام ⛔️
ادامه دارد...
#ظلم ۴
تازه اوضاع زندگیش رو دیدم اون همه دکوری گرون قیمت نبودن و خودشم مریض بود خونه شم حسابی کثیف بود گفت خواهرات اومدن دیدن من مریضم همه چی رو بردن، روم نشد به زنم بگم بیاد نگهداریش کنه خودم بردمش دکتر و خونه ش رو تمیز کردم براش غذا پختم و مرتبش کردم، بهم گفت هیچ وقت فکر نمیکردم که دخترام ولم کنن، همیشه فکر میکردم شماهایید که میرید اما الان برعکسه دخترام ولم کردن رفتن، بهم گفتن تو دنبال پسرات نیستی به ماهم چسبیدی که نگهت، ممنون که اومدی پسرم، هیچی بهش نگفتم بهم گفت برو زن و بچه ت رو بیار اینجا دور هم باشیم، بهش گفتم مامان تو خیلی وقته بهم ثابت شدی کاری به زن و بچه م نداشته باش مریضی منم در حدی که حق به گردنم داری و باید ازت نگهداری کنم، این کار رو انجام میدم...
❌کپی ممنوع⛔️
ادامه دارد...
#ظلم ۵
اما اینکه بخوای این ببشتر باشه نه نمیشه، دیگه من اون پسر بچه ای نیستم که برای ی ذره محبتت هر کاری میکردم من الان خودم بچه دارم از جامبلند شدم و به سمت در رفتم همزمان گفتم من باید برمسرکار توام استراحت کن تا شب که بیام پیشت، منتظر خداحافظیش نموندم و بیرون زدم زدم، این حرفها برام سخت بود ولی سخت تر اون روزایی بود که بابام شهید شده بود مادرم حتی به ما نگاهم نمیکرد اون موقع ما بیشتر از هر وقت دیگه ای نیاز به محبت داشتیم اما خبری ازش نبود بعدشم که شوهر کرد و ما شدیم مزاحم زندگیش من مادرمو نگهداری میکنم جوری که مزاحمتی برای زندگیم نداشته باشه چون مادرمه و وظیفمه ولی کارای مادرم یه چیزی یادم داد که هیچ وقت به بچه هام ظلم نکنم و کارینکنم که از روی اجبار و ترس از عقوبت الهی کنارم باشن
❌کپی حرام⛔️
پایان
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
✨به نام خدا
🍃در شانزدهم آذر ماه ۱۳۳۶ در روستای اسفرجان چشم به جهان گشود. شور و شوقش به تحصیل باعث شد تا وارد مدرسه عالی معدن شود و به عنوان داوطلب آزاد ،دیپلم طبیعی را دریافت کند.
🍃 با شروع #جنگ_تحمیلی وارد #جبهه حق علیه باطل شد و به آرزویش رسید.مانند بسیاری از جوانمردان دیگر که جان دادند و نگذاشتند یک وجب از خاک میهن در تصرف استعمارگران باشد
و باز بوی لاله های سرخ می آیدگل هایی که پر پر شدند تا سرافراز و سربلند باشیم
جوانمردانی که در سخت ترین شرایط با #صبر و #توکل از هر مانعی عبور کردند و هیچ چیز سد راهشان نبود.شهیدانی با عطر بهار که همچو گل ها میشکفند و به سوی آسمان پر میکشند و از خود شرافت و جوانمردی به جای میگذارند تا بار دگر مرحمی برای زخم های ناجوانمردی و ظلمت باشد
شهید محمد علی امیری هم همچو همسنگران و یارانش در برابر #ظلم ایستاد ،و دفاع کرد و به آسمانیان پیوست.
"شهیدان قصه پر سوز عشقند
شهیدان شمع عالم سور عشقند"
به مناسبت سالروز شهادت
#شهید_محمد_علی_امیری
📅تاریخ تولد : ۱۶ آذر ۱٣٣۶
تاریخ شهادت ۱۱ فروردین ۱٣۶۱
🥀مزار
اسفرجان
#صبحتونشهدایی
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
✨به نام خدا
🍃در شانزدهم آذر ماه ۱۳۳۶ در روستای اسفرجان چشم به جهان گشود. شور و شوقش به تحصیل باعث شد تا وارد مدرسه عالی معدن شود و به عنوان داوطلب آزاد ،دیپلم طبیعی را دریافت کند.
🍃 با شروع #جنگ_تحمیلی وارد #جبهه حق علیه باطل شد و به آرزویش رسید.مانند بسیاری از جوانمردان دیگر که جان دادند و نگذاشتند یک وجب از خاک میهن در تصرف استعمارگران باشد
و باز بوی لاله های سرخ می آیدگل هایی که پر پر شدند تا سرافراز و سربلند باشیم
جوانمردانی که در سخت ترین شرایط با #صبر و #توکل از هر مانعی عبور کردند و هیچ چیز سد راهشان نبود.شهیدانی با عطر بهار که همچو گل ها میشکفند و به سوی آسمان پر میکشند و از خود شرافت و جوانمردی به جای میگذارند تا بار دگر مرحمی برای زخم های ناجوانمردی و ظلمت باشد
شهید محمد علی امیری هم همچو همسنگران و یارانش در برابر #ظلم ایستاد ،و دفاع کرد و به آسمانیان پیوست.
"شهیدان قصه پر سوز عشقند
شهیدان شمع عالم سور عشقند"
به مناسبت سالروز شهادت
#شهید_محمد_علی_امیری
📅تاریخ تولد : ۱۶ آذر ۱٣٣۶
تاریخ شهادت ۱۱ فروردین ۱٣۶۱
🥀مزار
اسفرجان
#صبحتونشهدایی
🦋🦋🦋