eitaa logo
شهیده نسرین افضل
534 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
9 فایل
شهیده نسرین افضل پیوسته دعای حضرت امیر (علیه السلام) را بر لب زمزمه می کرد: « الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب. »
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ورشکسته واقعی 🔸 ورشکسته از نظر خدا کسی است که از محروم شود. هر کس از نماز شب محروم شود از رزق و روزی زیاد نیز محروم میشود. 🔸 برای آنکه رزق زیاد شود باید چه کرد؟ برای زیاد شدن روزی بعد از نماز شب، صدقه دادن و صله رحم انجام دهید. 🖋حجت الاسلام علوی تهرانی
حی علی الصلاه نماز صورتی از صورت های بهشتی است که آدمی را در آغوش می کیرد.. اذان صبح به افق تهران التماس دعای فرج و شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شھـادٺ مقصد نیسٺ، راھ اسٺ…🚶🏻‍♂ مقصد خـداسٺ♡ و شھـادٺ معقـول‌ٺرین راھ بـہ خـداست🕊 صبحتون شهدایی
🌹سردار شهید «سید مجتبی هاشمی» در ۱۳ آبان سال ۱۳۱۹ در محله وحدت اسلامی فعلی در شهر تهران دیده به جهان گشود. وی نخستین فرمانده کمیته انقلاب مرکزی تهران و فرمانده گروه فداییان اسلام در طول جنگ تحمیلی بود. وی سرانجام در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴ در خیابان وحدت اسلامی تهران توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق، با زبان روزه مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید. 🕊شادی روح پاکش حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم.
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۶۳/۰۶/۲۹ ◻️محل ولادت: البرز ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۱۱/۲۳ ◻️محل شهادت: حما_سوریه ✍ وصیت کردند که مرا در ، بین شهدای دفاع مقدس به خاک بسپارید. یک‌بار از او پرسیدم چرا کنار بچه‌های دفاع مقدس؟ و آقامهدی با آن لبخند بهشتی‌اش گفت من که در این دنیا دایم کنار مدافعان حرم بودم، دلم می‌خواهد آن دنیا درکنار شهدای دفاع مقدس باشم. متأسفانه در روزهای اولیه به ما گفتند امام‌زاده محمد جایی برای دفن شهید ندارد. برادر شهید می‌گفت که شبانه از او خواستم به خوابم بیاید و راهی به من نشان بدهد، مبادا شرمنده وصیتش شویم. برادر شهید گفت فردای آن‌شب تلفن زدند و گفتند یک‌جا برای دفن پیکر مطهر شهید مهدی نعمایی در امام‌زاده پیدا شده است. آن‌لحظه از اینکه وصیت آقامهدی به سرانجام رسیده بود، همه اشک ‌ریختیم و او را تا خانه ابدی‌اش کنار شهدای دفاع مقدس تشییع کردیم. سالروز ولادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
!! 🥀این ماجرا مربوط می‌شود به یکی از اعضای کمیته که در زندگی شخصی خود دچار مشکل مالی میشود و در جریان جستجوی پیکر شهدا به شهیدی برمی‌خورد که زنده می‌شود و را ادا میکند!! : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از .. علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.. یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان… بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.. یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.. سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از شاد بود و زندگیمان، با عطرآگین.. تا اینکه.. تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.. آشوبی در دلم پیدا شد.. حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم… نمی خواستم شوم… با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شدیم.. بعد از و کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی و نمایان شد… فرزند سید حسین… اعزامی از ساری… گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من..! استخوان های مطهر شهید را به انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم… قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند… با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوان های شهیدی که امروز تفحص شده بود به و پرداختم… “این رسمش نیست با معرفت ها… ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم…. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم…” گفتم و کردم… دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : « ! و را ببخشید… » وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.. هر چه فکرکردم، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام… با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده… لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم… به رفتم… خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است… به میوه فروشی رفتم…به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم… جواب همان بود….بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است… گیج گیج بودم… مات مات… خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته… با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد… جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم… اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود… … کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود… به خدا خودش بود… گیج گیج بودم… … کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم… مثل دیوانه ها شده بودم… عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم… می پرسیدم: آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز..؟ نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم… مثل دیوانه هاشده بودم… به کارت شناسایی نگاه می کردم… … وسط بازار ازحال رفتم… وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللّهِ أَمْواتًا بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.آل عمران16 جامعه ایثارگران و جانبازان خراسان رضوی فدائیان حضرت سید علی (سید خراسانی)
سفارش های حضرت زهرا سلام الله علیها!!!. ...چه نیک بخت هستند بندگانی که، حضرت مادر جدایشان میکند. و...میشوند...... 🌷مزار مطهر شهدای گمنام در جمکران
🔹 طی عملیات والفجر۴ میگ عراقی را سرنگون کردیم. خلبانش با چتـر پرید پایین و اسیر شد. او را آوردیم پیش عبـاس. 🔸 هیکلـش در برابر جثـه لاغـر و ضعیف عبـاس خیـلی بـزرگ به چشـم می آمد. عبــاس توانـست اطلاعات کـافی از او بگیرد. چند روز بعد، عبـاس دوباره آمد و گفـت: «میخواهم خلبـان را ببینم.» وقـتی با او شــروع به صحبت کـرد؛ خیـلی زود خـودمانی شـدند! 🔹 یکبار به خلبـان گفتم: « فکر میکنی این مـرد چـه کـاره باشـد؟» خلبـان گـفت: «جُـنـدِ مُـکـلّـف» یعنی سرباز وظیفه! وقتی به او گفتم که فرمانده تیپ است تعجب کرد.پرسید:«چطور یک فرمانده تیـپ حـاضر شـده بامـن، هـم صحبت شود و این طـور خـودمانی و دوستـانه رفتـار کنـد!؟» برایـش قـابل تصـور نبـود. ✳️ از آن زمان به بعد، هـر وقت عباس را میدید با او به احتـرام برخـورد میـکرد. حتی می گفت: « مـرا به عنـوان سـربـاز خـودت بپذیـر! بگـذار تـا در کنـارت بجنـگم !» 📚 تا آوردگـاه الهـاله / گلعلی بابایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| کوچه پس کوچه های مشهد 🔹با نوای حاج علی ملائکه ✅ کاری از مرکز ارتباطات و رسانه آستان قدس رضوی
💠آیت الله خوشوقت؛ 🔸(آیا) نماز روزتان درست شده است؟ نماز شب بعد از روز است. (نماز) روز را درست کنیم ان شاء الله. اگر روز وظیفه را انجام دادیم و گناه نکردیم نوبت به شب می‌رسد. 🔸 اگر موفق شدیم نیم ساعت، سه ربع به أذان صبح مانده بلند شویم آن چند تا رکعت نماز شب را بخوانیم خیلی خیلی غنیمت بسیار بزرگ و است. 🔸منتهی یک شرط دارد و آن این است که گناه بغل آن نگذارید. (اگر) گناه گذاشتید دود می‌شود و هوا می‌رود، هیچ فایده‌ای ندارد. زحمت کشیده‌اید امّا بهره نمی‌برید، بنابراین سعی کنیم گناه نکنیم بعد ان شاء الله بهترین عبادت تَهَجُّد و نماز شب است.
حی علی الصلاه با سلاح برای کسب صلاح و اینست رابطه انسان با اله برای کسب فلاح... اذان صبح به افق تهران التماس دعای فرج و شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من پشت در حرم چنان می مانم شاید که کبوتری ضمانت بکند... امام رضای دلم🌸
'♥️𖥸 ჻ اگرڪسی‌صداۍ‌رهبرخودرا‌نشنود بہ‌طوریقین‌صداۍ‌‌امام‌زمانِ‌خود راهم‌نمی‌شنود. :)) 🌱
🍃 شهید محسن حججی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹 امروز ۳۰ اردیبهشت سالروز شهادت مدافع‌حرم «شهید علی‌اصغر شیردل» گرامی‌‌باد.                                  اگه بابام دوباره بیاد پیشَم سریع می‌پرم بغلش♥️ دل‌گویه‌های امیرعلی، تنها یادگار شهید علی اصغر شیردل💔 ✋سلام  بر همسنگران و دوستداران شهـــــداء🌹 🥀 🦋الّلهُمَّ_صَلِّ_عَلَی_مُحَمَّدٍ_وَآلِ_مُحَمَّدٍ
فرمود:معنای بصیــرت چیست؟ گفتم: یعنی کہ چشمانم بہ چشمان تو باشد . . . 💔 ♡اَِلَِلَِهَِمَِــَِ‌عَِجَِلَِ‌لَِوَِلَِیَِڪَِــ‌اَِلَِفَِرَِجَِ♡
چشمی به تماشـٰای جهـان بگشودند دیدند که دیدنی ندارد بستنـد!🖐🏼