✨شهید محمداکرم ابراهیمی ✨
با نام جهادی حاج رئوف
از رزمندگان باسابقه لشکر فاطمیون و جانشین تیپ امام رضا (ع) بود که حضور پررنگی در جبهه های افغانستان و سوریه داشت.
با این همه گمنامی، یکی از فرماندهان مطرح و تاثیر گذار در لشکر فاطمیون بود؛ فرماندهی که در سالهای ابتدایی جنگ سوریه، هسته ابتدایی لشکر فاطمیون با همراهی شهیدان حکیمی و ابوحامد در خانه این شهید بود که شکل گرفت.
خیلی خوب و مهربان بود و باحوصله و صبور. رفتارش با همسر و بچهها بسیار خوب و متواضعانه بود.
خیلی روی حجاب، نماز و روزه تأکید داشت.
بعد هر وعده نمازش قرآن هم تلاوت میکرد، ایمانش قوی بود.
میگفت: میخواهم دخترهایم نمونه یک زن شیعه و زینبی تربیت شوند.
چهار سال در جبهه بود. بارها اطرافیان گفتند: حتماً به شما پول میدهند که این همه مدت در منطقه میمانید! نمیدانستند که کسی برای پول جانش را نمی دهد... .
حاج رئوف می گفت: مسئله غیرتی است که اجازه نمیدهد نسبت به حریم آل الله بیتفاوت باشیم.
نام دخترمان را زینب گذاشتهام به عشق بیبی زینب (س). من باید بروم از حریم دین دفاع کنم. ازخانم زینب (س) و رقیه (س) دفاع کنم.
تا نبینید متوجه نمیشوید که این مدافعان حرم چه کار بزرگ و چه رسالت مهمی به دوش داشتند.
خودش خواب شهادتش را دیده بود. سال ۹۲ رفت و ۱۹ آذر ۹۶ در۳۶ سالگی مزد مجاهدتهایش را در ابوکمال سوریه گرفت .
زینب ۴ساله و زهرای یکساله از آغوش گرم پدر محروم شدند تا ما در امنیت باشیم...💔
@shahidnasrinafzall
🍁دلنوشته
دل شهیـد
وسیع و بی انتهاست...
زیرا هرگاه رود به اقیانوس
متصل شود دیگر رود نیست
اقیانوس است...
دل شهید است که ،
به معدن عظمت الهی متصل است
و معدن عظمت هم که میدانی
بیانتهاست…
ســرداردلهـا
شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار سرلشکر شهید «مهدی باکری»
عصرتون شهدایی ❤️🩹
@shahidnasrinafzall
سلام بر اون فرماندهی که نیمه شب برای سرکشی وارد پادگان شد و سربازی رو دید که سر پست خوابش برده.
پتو رو روی سرباز انداخت و تا آخر پست خودش جای سرباز، نگهبانی داد. با اون درجه نظامی و مقامی که داشت...
اون فرمانده شهید حاج احمد کاظمی بود
شادی روح این عزیز وتمام شهدا صلوات
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
@shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما با تو پیمان بستهایم...
@shahidnasrinafzall
✍سردار شهید علی عابدینی فرمانده شهیدی که دکتر او را از ایستاده نماز خواندن منع نموده بود اما او همیشه ایستاده نماز خواند...
💢پاسخ شهید به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برای ایستاده نماز خواندنش نشان از خضوع و معرفت بالای او در مقابل معبود خود بود...
🔹شهید علی عابدینی به شدت آسیب دیده بود و دکتر به او گفته بود که نباید نمازش را ایستاده بخواند اما به این قضیه اهمیت نمی داد و ایستاده نماز می خواند.
🔸یک روز که حاج قاسم او را در این حال دید صبر کرد تا نماز علی تمام شود و سپس گفت مگر توصیه نشده که نشسته نماز بخوانی...
🔹علی کمی فکر کرد و گفت وقتی فرمانده لشکر وارد می شود آیا من می نشینم و پاسخ شنید که خیر بلند می شوی و احترام می کنی.
🔸آنگاه علی گفت بعد شما چطور انتظار دارید که من در مقابل فرمانده لشکر ننشینم ولی در مقابل خدا بنشینم؟
💢راوی: سردار شهید حاج قاسم سلیمانی...
🔸سردار شهید علی عابدینی فرمانده گردان خط شکن غواص از لشکر ۴۱ ثارالله در سال ۱۳۴۲ متولد شد و در سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه به شهادت رسید.
#شهید_علی_عابدینی
@shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍قاسم هنوز زنده است...
#حاج_قاسم
@shahidnasrinafzall
روی مسئله چادر و حجاب خیلی حساس بود. تاکید داشت که ایراد چادر مگر چیست که این زنها سرشان نمیکنند. تکیه کلامی داشت که میگفت یک چادر از حضرت زهرا (س) به خانمها ارث رسیده است. بعضی زنها لیاقت داشتن این تنها ارثیه از دختر پیامبر (ص) را هم ندارند تا آن را حفظ کنند. دوست داشت که خانمها با حجاب و چادری باشند.
🌷شهید محمدرضا دهقان
@shahidnasrinafzall
بسم الله الرحمن الرحیم
با آرزوی موفقیت برای اعضای محترم کانال 💚🌱
ان شاءالله از امروز به حول و قوه الهی، متن کتاب "دختری با روسری آبی" که زندگی نامه شهیده نسرین افضل(رض) هست، به کانال ارسال می شود. ✨
ان شاءالله با خواندن این کتاب
بتوانیم شناختی از نحوه ی زندگی، رفتار و عمل شهیده پیدا کنیم و سیره ایشان را سرلوحه و الگو زندگی برای خود قرار دهیم. ✅
و باعث خشنودیِ قلب امام زمان(عج) باشیم. 💕
ودر آخر...
شهیده نسرین افضل(رض)
نیز از ما راضی و دعاگوی همه ما باشند♥
‼️عزیزان لطفا توجه داشته باشید با توجه به این که ناشر محترم، اجازه ذکر محتوای کتاب را در کانال شهیده داده اند، کتاب مختص مطالعه در این کانال هست و کپی یا انتشار آن شرعا جایز نمیباشد. ❌❌❌
شهیده نسرین افضل
•• 🫀🪐
.
.
•| کتاب دختری با روسری آبی |•
#شهیده_نسرین_افضل
یادداشت:
بعضی آدم ها مثل کوهند، بعضی مثل اقیانوس.
آنها که کوهند، دورادور میشود تمام قامتشان را یک جا دید. خوش میدرخشند و پرهیبت مینمایند آفتاب که پشت سرشان قرار گیرد، جلوهگری دیگری پیدا میکنند. ابرها وقتی تلاش میکنند خود را به شانههایشان برسانند، عظمت آنها بیش از پیش نمایان میشود.
اما وقتی پا روی کمر کوه میگذاری، دیگر چیزی از آن قد و قامت و هیبت و جلوهگری مشاهده نمیکنی.
درست برعکس اقیانوس. از دور یک زمین خیس مسطح است که آن سوتر تمام شده و چیز دیگری پیدا نیست. همه دارایی دریا آب است و آب که خودش قل میخورد و زیر پای تو قرار میگیرد. اما عظمت اقیانوس را وقتی میتوانی درک کنی که سر تواضع فرود آوری و در اقیانوس فرو روی مثل نقطهای ناپیدا در گستره وسیع و عمیق جهانی گم شوی
#کتاب_دختری_با_روسری_آبی
به قلم: فریبا طالش پور
ناشر: انتشارات فاتحان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کپی ممنوع!!!!🚫
🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد 🍃
•• 🫀🪐
.
.
•| کتاب دختری با روسری آبی |•
#شهیده_نسرین_افضل
که پیش از این چیزی پیدا نبود.
ابتدا شهیده معلم نسرین افضل شبیه دومی مینمود. تحقیقات اولیه نشان میداد دختری پرشور و انقلابی مثل دیگر دختران انقلابی به یاری رزمندگان اسلام شتافته و در همین راه هم به شهادت رسیده است. اما هرچه تحقیقات و کنکاش به مراحل جزئیتر و دقیقتر رسید، پرده از اقیانوس شخصیت او برداشت. آشنایان و همرزمان شهیده بعد از گذشت حدود ۳۰ سال از شهادت او، با حسرت و حرارت خاصی سخن می گفتند. در طول این سی سال، آنها پختهتر و عمیقتر شده بودند. انسانهای متعدد دیگری در مسیر زندگی خود دیده بودند. از نگاهها و قضاوتهای احساسی دور شده و گرد میان سالی و پیری را به بهای سالها تجربه به دست آورده بودند. با این حال، هیچ کس نتوانسته بود جای نسرین را در ذهن و دل آنها پر کند... .
ادامه دارد...
#کتاب_دختری_با_روسری_آبی
به قلم: فریبا طالش پور
ناشر: انتشارات فاتحان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کپی ممنوع!!!!🚫
🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد 🍃
🔻جاده های کردستان آن قدر نا امن بود که وقتی می خواستی از شهری به شهر دیگر بروی، مخصوصا توی تاریکی، باید گاز ماشین را می گرفتی، پشت سرت را هم نگاه نمی کردی. اما #زین_الدین که هم راهت بود، موقع اذان، باید می ایستادی کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلا راه نداشت.
📌همرزم #شهید_مهدی_زین_الدین
#نماز_اول_وقت
@shahidnasrinafzall
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔻دانشجویی به حاج آقا گفت:
حاج آقا من هر چی تو یخچالِ خوابگاه میگذارم، بسیجیهای مومن و نماز خوان میخورند.
من چکار کنم؟
حاج آقا : فامیلت را پشت ظرف بنویس، چون مومن و متدین هستند دیگه نمیخورند.
دانشجو گفت: اتفاقا پشت تمام ظرفها فامیل خودم را مینویسم ولی باز هم وقتی سراغشان میروم میبینم ظرفها خالی شدهاند.
حاج آقا گفت: فامیلی شما چی هست؟
دانشجو گفت: صلواتی
😂😂😂
🔺هفته بسیج را گرامی میداریم با صلوات بر محمد و آل محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.🇮🇷
@shahidnasrinafzall
تویي چارهسازِ زندگیم 🌱
برادر شهیدم
#می_خواهم_مثل_تو_باشم
@shahidnasrinafzall
[بانامرفت؛ولیگمنامبرگشت
نامشراامانتدادبهحضرتمادر
گمنامیتنهابرایشهرتپرستاندردآوراست
فاطمهگمناممیخرد]
#شهیدابراهیمهادی♥️
@shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 شهید حاج قاسم سلیمانی از شهید همت می گوید ...
🌷 همت، ترک یک موتور ناشناس شهید شد...
او اکنون بر جان ها حکومت می کند
@shahidnasrinafzall
💚
اولین بار است که به این جمله اعتراف میکنم. هرگز نمیخواستم نظامی شوم. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم.
من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفتم برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن...
✨دلنوشته سردار حاج قاسم سلیمانی
#حاج_قاسم
#شادی_روح_پاکش_صلوات
#ولایت_فقیه
🥀🕊 🥀🕊
@shahidnasrinafzall
شهیده نسرین افضل
•• 🫀🪐 . . •| کتاب دختری با روسری آبی |• #شهیده_نسرین_افضل که پیش از این چیزی پیدا نبود. ابتدا شه
•• 🫀🪐
.
.
•| کتاب دختری با روسری آبی |•
#شهیده_نسرین_افضل
"روسری آبی ها"
راوی: نیره تاشک(دوست هم مدرسه ای)
پاییز ۵۷ بود. از صبح دلشوره داشتم. قدمهایم را تندتر کردم تا زودتر به نسرین برسم. قرارمان چهارراه باغ تخت بود. از دور دیدمش که گوشهای ایستاده. همیشه دیدنش آرامم میکرد. ازش پرسیدم:
_ آوردی؟
آهسته جواب داد:
_ آره.
تیز راه افتاد و توی اولین کوچه پیچید. دور و بر را حسابی پاییدم و در کیفم را باز کردم. بسته ی روزنامه پیچی را از کیفش درآورد و توی کیفم جا داد. اعلامیه بود. کیف نسرین کوچک بود. اعلامیهها آن را بدجور قلمبه کرده بود. این شد که از قبل هماهنگ کردیم تا آن روز صبح بسته را توی کیف من که شتر با بارش گم میشد، جاسازی کنیم.
هوا گرگ و میش بود. پا تند کردیم تا زودتر به مدرسه برسیم. دبیرستان شهدخت درس میخوندیم. دبیرستان شهدخت خیابانِ پشت پارک قرار داشت.
#کتاب_دختری_با_روسری_آبی
به قلم: فریبا طالش پور
ناشر: انتشارات فاتحان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کپی ممنوع!!!!🚫
🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد 🍃
•• 🫀🪐
.
.
•| کتاب دختری با روسری آبی |•
#شهیده_نسرین_افضل
یک درِ شیری رنگ بزرگ داشت که رودی مدرسه به حساب میاومد. داخل که میشدیم یک سمت باغچه و یک سمت دیوار بود. در امتداد این حیاط، سمت چپ، حیاط اصلی مدرسه قرار داشت که آفتابگیر بود و دانشآموزان از آن استفاده میکردن. روبروش ساختمون مدرسه به چشم می اومد که دو طبقه بود.
اون موقع چهارم متوسطه رو میخوندیم. اون روز زودتر از همیشه مدرسه اومدیم. با بقیه گروهمون تو زمین ورزش قرار داشتیم.
فرزانه فتحی نژاد، معصومه ایوبی، ماه منیر تاشک، شهلا همت زودتر از ما اونجا بودن و این پا و اون پا میکردن. فرزانه چشمش که به ما افتاد گفت: _ کجایین پس؟
نسرین انگشت اشاره را روی لب گذاشت و با دست دیگر به سرویس بهداشتی اشاره کرد.
با فاصله و یکی یکی به روشویی رفتیم. با کمک نسرین تو کیف تمامشون تعدادی اعلامیه گذاشتیم. قرار شد تا کسی نیومده اونا رو تو جا میز بچهها بگذاریم. ایوبی دستش رو پیش کشید و یک مشت دیگه از علامیهها رو تو کیفش گذاشت و گفت:
_ اینم مال زنگ تفریح.
جای معطلی نبود. سریع وارد ساختمون مدرسه شدیم. نسرین کشیک ایستاد و ما تو کلاسها پخش شدیم و اعلامیهها رو تو جامیز بچهها گذاشتیم. تو هر کلاس یکی هم سهم میز معلم بود. نسرین از چهارچوب در سرک کشید و گفت:
_ زود باشین دیگه، قلبم اومد تو دهنم.
کارمون که تموم شد به حیاط برگشتیم و مشغول نرمش شدیم! از بچهها هنوز خبری نبود. راستی یادم رفت بگم که بابای مدرسه هم با ما هماهنگ بود و اون
ادامه دارد...
#کتاب_دختری_با_روسری_آبی
به قلم: فریبا طالش پور
ناشر: انتشارات فاتحان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کپی ممنوع!!!!🚫
🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد 🍃